سال چهارم، شماره اول، پياپي 7، بهار و تابستان 1392، ص 35 ـ 50
محمدتقي ايمان / استاد جامعهشناسي، دانشگاه شيراز iman@shirazu.ac.ir
اسفنديار غفارينسب / استاديار جامعهشناسي، دانشگاه شيراز ghafari.na@Gmail.com
دريافت: 28/ 8/ 1391 ـ پذيرش: 15/ 12/ 1391
چکيده
تحقيق تجربي متضمن تعميمپذيري است، اما تعميمپذيري صرفاً به تعميمهاي آماري محدود نميشود. به هر روي، تعميمپذيري گام نهايي در فرايند تحقيقات کمّي و کيفي است. در خصوص نوع و شيوة تعميمپذيري در تحقيقات کيفي، ديدگاههاي متفاوتي وجود دارد. يکي از رويکردها «تعميمپذيري طبيعتگرايانه» است؛ فرايندي که طي آن تعميمپذيري بر مبناي شباهت صورت ميگيرد؛ شباهتي که با ديگر افراد، محيطها، زمانها و زمينهها وجود دارد. يکي ديگر از انواع تعميمپذيري که به تحقيقات کيفي مربوط ميشود، تعميمپذيري ارتباطي است. در اينباره، سؤال اين است که چه کسي تصميم ميگيرد که نتايج تحقيق قابل تعميم ميباشد. در اين زمينه، ممکن است محقق و خوانندة تحقيق با يکديگر تعامل داشته باشند. نوع ديگري از تعميمپذيري، که در اينجا بيشتر مورد تأکيد است، «تعميمپذيري متعادل» است. اين تعميمپذيري در مقابل «تعميمپذيري تام» قرار دارد. ويليامز معتقد است: اين نوع تعميمپذيري در تحقيقات کيفي بيشتر صورت ميگيرد. ازاينرو، ميتوان گفت: اين نوع تعميمپذيري اجتنابناپذير است. داعية تعميمپذيري متعادل اين است که آنچه در يک مکان يا زمان صادق است بر زمان و مکان ديگري هم صدق ميکند. اين نوع تعميمپذيري در پي آن نيست که گزارههاي جامعهشناختي را به يک دورة طولاني يا فرهنگهاي ديگر تعميم دهد. ازاينرو، محقق بر اساس موارد خاصي که موجود است، دست به استنتاج ميزند تا ويژگيهاي جامعه بزرگتر را درک نمايد. ازاينرو، تعميمدادن اجتنابناپذير، مطلوب و ممکن است.
کليدواژهها: تعميمپذيري، تحقيق، تحليلپذيري، ارتباط.
مقدّمه
تحقيق تجربي متضمن مسئلة تعميم پذيري Generalization است. هدف در اينجا، بيان اين مسئله است كه تعميم آماري تنها شكل تعميم پذيري نيست و اين گونه تعميم پذيري براي همة موقعيت ها مناسب نيست (اسمالينگ، 2003، ص53). در تحقيق كيفي، داعيه هاي تعميم پذيري كمتر مشهود است (پاين و ويليامز، 2005، ص 206).
در فرهنگ لغات، تعميم يك اصل، گزاره يا ايده اي است كه كاربرد عمومي داشته باشد. واژة تعميم پذيري داراي كاربرد روزمره است. با اين حال، هنگامي كه اين واژه در تحقيقات علمي به كار گرفته مي شود، به شدت مناقشه انگيز مي گردد. بيشتر محققان كيفي معتقدند: هدف تحقيق تفسيري دستيابي به تعميم هاي آماري نيست، بلكه استدلال مي كنند كه هدف، دستيابي به بينش هايي دربارة فرايندهاي اجتماعي، آموزشي و خانوادگي و نيز فعاليت هايي است كه در درون يك مكان يا زمينة خاص صورت مي گيرد (كانلي، 1998، ص123). به عبارت ديگر، اين محققان مدعي اند كه محققان كيفي پديده ها را در محيط طبيعي شان مطالعه مي كنند و مي كوشند به درك و تفسير آن از طريق معنايي بپردازند كه افراد مورد تحقيق به پديده ها نسبت مي دهند (دنزين و لينكلن، 2000).
در طرح هاي تحقيقات كيفي، معمولاً از روش هاي عميق تر و گسترده تري براي گردآوري و تحليل داده ها استفاده مي شود؛ ازجمله مصاحبه هاي عميق، پرسش نامه هاي باز، تحقيق ميداني طولاني مدت همراه با يادداشت هاي ميداني و تحليل تفسيري اسناد. اما چنين شيوه اي صرفاً امكان بررسي تعداد معدودي از موضوعات يا نمونه هاي كوچك را فراهم مي كند. اما آيا مي توان به نتيجه گيري هاي كلي تري از داده ها نيز دست يافت؟ آيا نتايج چنين مطالعه اي را مي توان دربارة خود مطالعه يا جمعيتي كه سؤال تحقيق معطوف به آن است به كار گرفت؟ آيا در خصوص نمونه هاي كوچك مي توان خصلت يا روابطي را پيدا كرد كه بر ساير نمونه ها نيز قابل كاربرد باشد؟ اين گونه سؤالات به تعميم پذيري مربوط مي شود (ميرينگ، 2007، ص3-1).
در گام نخست، براي آنكه تعريف ساده اي از اصطلاح تعميم پذيري ارائه دهيم، معاني ذيل را براي آن ذكر مي كنيم:
الف. استنتاج صورت بندي هاي كلي و قوانين علمي از داده هاي مربوط به واقعيات خاص؛
ب. گسترش اعتبار صورت بندي ها؛
ج. تعميم پيش فرض ها به افراد، موقعيت ها يا زمينه ها؛
د. افزايش سطح انتزاع در گزاره ها.
تعميم پذيري يك گام نهايي در فرايند تحقيق كيفي است كه فليك (2005) نيز آن را در الگوي فرايند تحقيق كيفي خود نشان داده است. او بر ضرورت تعريف اهداف تعميم پذيري (براي مثال، مقايسة گروه بندي ها، سن، جنس و داده ها) تأكيد كرده است (فليك، 2005، ص142). اما شيوه هاي انضمامي و عيني تعميم پذيري چيست؟
فارنبرگ بر ضرورت تعميم پذيري تأكيد مي كند، اما آن دسته از مطالعات كيفي را كه به گونه اي شتاب زده به تعميم نتايج مي پردازند، مورد نقد قرار مي دهد (فارنبرگ، 2003، ص5-3).
به نظر مي رسد شيوة تعميم پذيري كه سنگ بناي همة كارهاي علمي است، ويژگي اساسي دانش علمي به منزله هدف علم نيز تلقي مي شود. ما معمولاً مي كوشيم به استنتاج صورت بندي هاي كلي تر بپردازيم كه بتوان به وضعيت هاي آينده تعميم داد.
صورت بندي گزاره هاي عام از طريق انتزاع امكان پذير است. اين نتيجه گيري را استقرا مي نامند. صورت بندي كلي را مي توان با صورت بندي هاي كلي كه قبلاً ارائه شده است، پيوند زد و به يك شبكه از گزاره ها، يعني يك نظريه دست يافت. مزيت اين نظريه در آن است كه مي توان آن را در خصوص وضعيت هاي جديدي به كاربرد كه ما مجبور نيستيم آن را مجدداً بررسي كنيم. اين نتيجه گيري قياسي ناميده مي شود. به نظر مي رسد چنين شيوه اي بسيار سودمند باشد؛ بدين معنا كه آن در مركز كار علمي قرار دارد، اما انتقادات و مخالفت هاي قابل ملاحظه اي هم در اين زمينه وجود دارد.
مباني نظري تعميم پذيري
استيك (1997) اصطلاح تعميم پذيري طبيعت گرايانه را مطرح كرده است. منظور وي از تعميم پذيري فرايندي است كه طي آن تعميم پذيري بر مبناي شباهت صورت مي گيرد؛ يعني شباهتي كه با ديگر افراد، محيط ها، زمان ها و زمينه ها وجود دارد (استيك، 1997، ص؟).
يين (Yee) نيز تعميم پذيري در تحقيقات كيفي را ممكن مي داند. او چنين تعميم پذيري را نمايانگر منطق تكرار (Repitition logic) مي داند؛ شبيه چيزي است كه در تحقيقات آزمايشي صورت مي گيرد.
برخي از محققان كيفي معتقدند: در مطالعات كيفي دو نوع تعميم پذيري وجود دارد: يكي تعميم پذيري تحليل (Anlytic) و ديگري تعميم مورد به مورد (Case to Case) است (ميلز و هيوبرمن، 1994). تعميم پذيري تحليلي در خصوص نظريه هاي گسترده به كار برده مي شود، بر اين اساس كه چگونه نمونه هاي انتخاب شده با برساخته هاي كلي انطباق پيدا مي كند (كورتس و ديگران، 2000، ص 1002). درنتيجه، اين نوع تعميم پذيري را مكسول تعميم پذيري دروني مي نامد كه نمايانگر تعميم پذيري ها در درون محيط يا گروه مورد مطالعه است (مكسول، 1996). تعميم دهي مورد به مورد مستلزم تعميم دادن از يك مورد به مورد مشابه است .(فايرستون، 1993، ص17؛ كندي، 1979، ص662). اين دو نوع تعميم پذيري در تحقيقات كيفي به همراه تعميم پذيري تحليلي معمولاً از بيشترين عموميت در تحقيقات كيفي برخوردارند.
دري و يچر واسينگر و ساوك(2005، ص2) ميان تعميم پذيري كاركردي (جست و جوي وجوه مشترك ميان مشاهدات كه بيشتر جنبة كمي دارند) و تعميم پذيري مقوله اي (ايجاد طبقات و دسته هاي همگن كه بيشتر جنبة كيفي دارند) تمايز قايل مي شوند. (دري و ميچر و اسينگر و ساوك، 2005) فليك نيز ميان تعميم پذيري عددي و تعميم پذيري نظري تمايز قايل مي شود، اما همة نويسندگان مزبور بر تعميم پذيري تأكيد كرده اند.
دربارة تعميم پذيري، ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد كه به تشريح اين ديدگاه ها مي پردازيم:
از ديدگاه سازه گرايان، همة پديده ها محدود به زمان و مكان هستند. ازاين رو، تنها مي توان به بازسازي ديدگاه هاي ذهني افراد در موقعيت هاي خاص مبادرت ورزيد. ازاين رو، هدف دانش صرفاً مي تواند توسعة يك مجموعة تفريدي (Ideographic) از دانش باشد. اين ديدگاه فقط به توافق هايي توجه مي كند كه معطوف به زمان و مكان خاصي باشد. ازاين رو، دنزين معتقد است: رويكرد تفسيرگرايي تعميم پذيري را به مثابة يك هدف نفي مي كند؛ زيرا تعامل هايي انساني و پديده هاي زيستي جهان هميشه داراي معاني چندگانه اي است كه منجر به عدم تعين هاي ذاتي در حيات جهان مي شود و اين مانع تعميم پذيري مي گردد.
ديدگاه عقل گرايي انتقادي استدلال منطقي اش اين است كه ارائة شواهد استقرايي از گزاره هاي كلي امكان پذير نيست (پوپر، 1959). به نظر او، ما اگر هزاران قوي سفيد را مشاهده كنيم، باز نمي توان نتيجه گرفت كه همة قوها سفيد هستند؛ زيرا در آينده ممكن است يك قوي سياه پيدا شود. در اين صورت، فقط گزاره هايي كه به زمان و مكان محدود نيستد (گزاره هاي كلي) به لحاظ علمي سودمند هستند. همين نشان مي دهد كه چرا پوپر برنامة خود دربارة ابطال پذيري را فقط با استنتاج هاي قياسي بسط و گسترش داد. او اميدوار بود كه پس از ابطال، همة سفسطه ها، فقط گزاره هاي حقيقي باقي بماند. او اين ديدگاه را عقل گرايي انتقادي مي نامد كه امروزه آن را پساپوزيتيويسم مي نامند كه در تحقيقات كيفي نيز به كار گرفته مي شود (دنزين و لينكلن، 2003).
انواع تعميم پذيري
اكنون به بررسي انواع تعميم پذيري مي پردازيم. ابتدا ديدگاه هاي نظري مهم تر را بررسي مي كنيم. تعميم پذيري ارتباطي، تعميم پذيري مثالواره اي و تعميم پذيري متعادل از اين جمله است. سپس انواع تعميم پذيري به صورت دقيق و جزئي تر بيان مي گردد كه شامل هشت نوع تعميم پذيري مي گردد؛
1. تعميم پذيري ارتباطي
سؤال در خصوص تعميم پذيري اين است كه چه كسي تصميم مي گيرد كه نتايج تحقيق قابل تعميم است؟ آيا در اين باره، محقق يا خواننده تصميم گيري مي كند؟ به لحاظ اجتماعي نوعي تعميم پذيري وجود دارد كه تعميم پذيري ارتباطي ناميده مي شود. در اين گونه، تعميم پذيري، محقق و خوانندة گزارش ممكن است با يكديگر تعامل داشته باشند، يا نداشته باشند. اگر آنها با يكديگر تعاملي نداشته باشند، ممكن است محقق به خواننده كمك كند. گزارش مي تواند به خواننده كمك كند تا به اين سؤال پاسخ دهد كه نتايج تحقيق در خصوص يك موقعيت معين، چه معنايي مي دهد، درحالي كه خواننده با آن موقعيت آشنايي ندارد. تعميم پذيري ارتباطي تا حدي از طريق استدلال مقايسه اي تأييد و حمايت مي شود. در اين زمينه، خوانندة گزارشِ تحقيق بيش از محقق درك مي كند كه نتايج تحقيق تا چه حد قابل تعميم به ساير افراد، موقعيت ها، نمونه ها و نظاير آن است. در اين شكل از تعميم پذيري، دو تغيير عمده قابل تشخيص است: نخست تعميم پذيري دريافتي Receptive و ديگري تعميم پذيري پاسخ گويانه (Responsive)، كه آن را تعميم پذيري تعاملي (Interactional) نيز مي توان ناميد. تعميم پذيري دريافتي عمدتاً هنگامي اتفاق مي افتد كه گزارش نهايي محقق خوانده شده باشد. در اينجا، محقق و خوانندة گزارش تحقيق با يكديگر تعاملي ندارند.
الف ـ تعميم پذيري دريافتي: در اين گونه تعميم پذيري، به ندرت تعاملي ميان محقق (نويسندة گزارش تحقيق) و خوانندة تحقيق وجود دارد. تنها چيزي كه نويسنده مي تواند انجام دهد اين است كه اطلاعات كافي در اختيار خواننده قرار دهد تا او خودش بتواند تصميم گيري كند كه مطالعه براي او تا چه حد اهميت دارد. نمونة خوبي از اين وضعيت را انتقال پذيري مي نامند. در اين گونه تعميم پذيري، خواننده بر اساس تجربيات روز مرّه يا تجربيات خاص خود، نتايج را به موقعيت ديگري تعميم مي دهد و اين تعميم دهي را بر اساس ذهن خويش انجام مي دهد و نه بر اساس دانش علمي. ارزش كاربرد مي تواند يك نمونه از تعيمم پذيري دريافتي نيز باشد. در اين زمينه، هدف انجام تحقيق معطوف به عمل است. ( لينكلن و گوبا، 1985؛ گوبا و لينكلن، 1989).
برخي از نويسندگان انتقال پذيري را به عنوان جاي گزيني براي اعتبار خارجي مرسوم يا تعميم پذيري تلقي كرده اند. انتقال پذيري يك شكل مهم از تعميم پذيري ارتباطي است كه در آن تحقيق، هم جنبة نظري دارد و هم جنبة عملي. انتقال پذيري به طور ضمني، مبتني بر استدلال مقايسه اي است. در اينجا، اين خوانندة گزارش تحقيق است و نه محقق كه به مقايسه ميان دو موقعيتي مي پردازد كه دربارة يكي تحقيق صورت گرفته و دربارة ديگري تحقيقي صورت نگرفته است. خواننده است كه تصميم مي گيرد آيا شباهت هاي موردنظر مكفي است كه آن را قابل پذيرش كند و بتواند نتايج تحقيق را به موقعيت هاي تعميم دهد. محقق در اينجا نمي تواند به خواننده كمك كند تا تشابهات و تفاوت هاي ميان موقعيت مورد تحقيق و موقعيت تحقيق نشده را تشخيص دهد. محقق تنها در صورتي مي تواند به خواننده كمك كند كه گزارش تحقيق دربرگيرندة توصيف موضوعات ذيل باشد:
1. پايگاه، موقعيت و نقش هايي كه محقق در موقعيت تحقيق ايفا مي كند.
2. گزارش تحقيق بايد حاوي تعدادي مقايسه يا موقعيت هايي باشد كه در آن تحقيق مشابهي به گونه اي رضايت بخش صورت گرفته باشد.
3. تحقيق به جاي اينكه از يك نظريه شروع شده باشد، بايد با شيوة كاربران بالقوه پيوند داشته و برآمده از آن باشد.
4. كاربران بالقوه بايد در تنظيم و اجراي تحقيق مشاركت داشته باشند.
معيارهاي روش شناختي بايد رعايت شود و براي افزايش اعتبار خارجي به روشني به آن اشاره شود، به ويژه معيارهايي كه موجب ارتقاي انتقال پذيري مي شود. به طور كلي، يك كيفيت روش شناختي سبب ايجاد انگيزه در كاربران بالقوه مي شود.)
5. اطلاعاتي كه براي كشف مقايسه (آنالوژي) مهم است براي ارزيابي آن نيز لازم است. ارزش كاربردي گزارش تحقيق در صورتي افزايش مي يابد كه نويسنده و خواننده به گونه اي واضح، از معيارها براي استدلال تمثيلي استفاده كنند.
ب ـ تعميم پذيري مبتني بر نظر پاسخ گويان: در تعميم پذيري مبتني بر نظر پاسخ گويان، تعامل ميان محقق و خواننده يا كاربر به صورت بالقوه وجود دارد كه اين برخلاف تعميم پذيري دريافت كننده است كه در آن چنين تعاملي وجود ندارد. كساني كه در تحقيق مشاركت دارند بر اساس تجربه اي كه در تحقيق و گفت وگو با ديگر مشاركت كنندگان دارند، مي توانند تصميم بگيرند كه تحقيق چه ارزشي براي او، مسئله اش و يا موقعيت خارج از تحقيق دارد. منظور از اصطلاح پاسخگو، چيزي است كه بايد به منزلة تحقيق ارزيابانه يا تحقيق پاسخ گويانه شناخته شود (استيك، 1975). در تحقيق ارزيابانه يا پاسخ گويانه، همة طرف هاي درگير را تا جاي ممكن در تحقيق دخالت مي دهند و گزارش نهايي تحقيق نيز يك كار مشترك است، پيش از آنكه نتايج نهايي تحقيق به دست آيد. انتقال پذيري و ارزش كاربردي شكل هايي از تعميم پذيري دريافتي هستند كه ارزش مشاركتي تحقيق را نشان مي دهند.
ايدة تعميم پذيري پاسخ گويان در تحقيق مشاركتي نيز وجود دارد كه در آن افراد به عنوان نوعي همكارِ محقق مشاركت مي كنند و محقق نيز به عنوان همكار افراد مورد تحقيق عمل مي كند. البته به جاي اصطلاح تعميم پذيري پاسخ گويانه، مي توان از اصطلاح تعميم پذيري مشاركتي استفاده كرد. به نظر مي رسد اصطلاح تعميم پذيري مشاركتي در نوشته هاي قبلي هم يافت مي شود. براي مثال، در اثر گوبا و لينكلن كه به بحث دربارة معيار اصالت مي پردازند، هنگامي كه اين معيار رعايت شده تحقيق داراي ارزش مشاركتي است (گويا و لينكن، 1998).
تعميم پذيري مثالواره
تعميم پذيري مثالواره را تا حدي مي توان نوع خاصي از تعميم پذيري پاسخ گويانه يا مشاركتي تلقي كرد. آنچه وجه تمايز اين دو محسوب مي شود آن است كه محقق داراي سه مسئوليت اضافي نيز هست:
نخست محقق بايد يك وضعيت تحقيقاتي را انتخاب كند كه بتواند نمونه اي از يك مجموعه وضعيت ها باشد. نمونه گيري هدفمند، يك نمونة مناسب با كيفيت مثالواره اي محقق است.
دوم اينكه، محقق بايد سازمان دهي و همكاري در زمينة فعاليت هاي تحقيقاتي اش را به گونه اي درك كند كه تبديل به نمونه و مثالواره اي براي فعاليت هايي شود كه مي خواهد آن را به واسطة تحقيق اصلاح كند. به تعبير ساده تر، محقق بايد نمونة خوبي از همكار و سازمان دهنده باشد.
سوم او بايد گزارش تحقيق را به گونه اي بنويسد كه در آن مسئوليت قبلي وي تا جاي ممكن نشان داده شده باشد، به گونه اي كه گزارش واجد ارزش مثالواره باشد. همة كساني كه در مطالعه شركت دارند به نوبة خود، مي توانند تجربيات خود را به ديگر موقعيت ها تعميم دهند كه از اين نظر، ارائة تحليلي آشكار از ماهيت تمثيل ها مي تواند سودمند باشد. افزون بر آن، افرادي هم كه صرفاً گزارش تحقيق را مي خوانند، اما در مطالعه مشاركتي ندارند، مي توانند از اين روند نفع ببرند.
اگرچه تعميم پذيري مثالواره اي داراي جنبة ارتباطي است، اما عمدتاً نمونه اي از تعميم پذيري تمثيلي است.
تعميم پذيري متعادل
در ديدگاه تعميم پذيري متعادل، كه ويليامز آن را در مقابل تعميم پذيري تام قرار مي دهد، كه در اين مورد جملات به گونه اي كامل و مشخص به وسيلة قوانين جهان شمول پوشش داده مي شود. تعميم پذيري متعادل از برخي جهات، نمونه هايي از مجموعة مشخص و گسترده تري از ويژگي ها شناخته مي شود. همين شكل از تعميم پذيري است كه در تحقيق تفسيري صورت مي گيرد. به نظر مي رسد كه چنين ديدگاه متعادلي سودمند است. روش تحقيق كيفي مي تواند مولّد سطحي از تعميم پذيري محدود، يعني تعميم پذيري متعادل باشد. اين گونه تعميم پذيري متعادل (پراگماتيك) برخاسته از تجربة شخصي است كه از طريق نظم و انسجامي كه به زندگي روزمره مي دهد، ادامه آن را امكان پذير مي سازد. براين اساس، مي توان گفت: تعميم پذيري متعادل اجتناب ناپذير است. در ابتدا، طرف داري ويليامز از ايدة تعميم پذيري متعادل معطوف به جامعه شناسيِ تفسيري بود. او اين ديدگاه را با رويكرد به آنچه جامعه شناسان انجام مي دهند، برگزيده است (پاين و ويليامز، 2005). داعية تعميم اين است كه آنچه در يك مكان يا زمان مهم صادق است، در زمان و مكان ديگري هم صدق مي كند. ازاين رو، زندگي روزمره بستگي به موفقيت كنش گراني دارد كه دقيقاً آن را انجام مي دهند (پاين و ويليامز، 2005، ص207).
مهم ترين ويژگي تعميم پذيري متعادل اين است كه بسيار شبيه به تعميم هايي است كه در زندگي روزمره صورت مي گيرد. با اين حال، اين گونه تعميم دهي به دو مفهوم متعادل است:
نخست دامنة آنچه متعادل ناميده مي شود؛ به اين معنا كه نمي خواهد گزاره هاي جامعه شناختي را در يك دورة زماني طولاني در بر گيرد، يا در بين فرهنگ هاي مختلف مصداق داشته باشد.
دوم اين گونه تعميم ها هرگز منجر به تعميم هاي آگزيوماتيك نمي شود. اگرچه ممكن است آنها از نظر آماري قابل آزمون باشند، اما آزمون آماري الزامي نيست و ديگر انواع تحقيقات هم ممكن است موجب اصلاح آنها شود (همان).
اگرچه اين نوع تعميم پذيري ذاتاً متعادل است، اما نمي توان گفت: اين نوع تعميم پذيري به صورت طبيعي يا خودبه خود در فرايند تحقيق انجام مي شود يا بايد آن را بر عهدة خواننده گذاشت. در حقيقت، منظور آن نوع تعميم پذيري نيست كه در تحقيقات كيفي به خودي خود صورت مي گيرد (همان).
براي مثال، تحقيقي كه گيرتز انجام مي دهد يك تبيين مردم نگارانه از فرهنگي است كه كاملاً متفاوت از فرهنگ غرب است. در اين گونه مطالعات، محقق بر اساس چارچوب ذهني ارجاعي موجود، به تفسير مشاهدات مي پردازد تا به درك ويژگي هاي منحصر به فرد آن برسد. گيرتز مي خواهد معناي نمادين مناسك خروس ها را بيان كند (ويليامز، 2005، ص 21).
تعميم پذيري متعادل به اين معنا ست كه تعميم دهي در تحقيق كيفي اجتناب ناپذير است. درواقع، هر گزارشي دست كم دربردارندة نوعي داعية تعميم پذيري است. براي مثال، در مطالعة كيفي، كه توسط گيرتز دربارة جنگ خروس ها در جزيرة بالي اندونزي صورت گرفت او نيز به نوعي يافته هاي خود را تعميم داد. اين گونه مطالعه، كه در سطح خرد انجام مي گيرد، مستلزم توصيف فشرده و متراكم و دقيق و جزئي از بخش كوچكي از يك جامعه، مانند گزارشي است كه دربارة جنگ خروس ها ارائه مي شود و حاكي از اين نيست كه خواننده صرفاً مطالبي را دربارة بخشي خاص از جامعة بالي فرا مي گيرد، بلكه او مطالبي را دربارة فرهنگ بالي به طور كلي ياد مي گيرد؛ بدين معنا كه در اينجا نيز نوعي تعميم پذيري متعادل صورت گرفته است (همان).
اگر تعميم پذيري در يك معناي گسترده در نظر گرفته شود، به معناي يك مفهوم كلي يا قضيه اي است كه از طريق استنتاج از موارد خاص به دست مي آيد. بدين روي، تحقيق، تفسيري انباشته از تعميم پذيري مي شود. به هر روي، هر مطالعه - كيفي نيز - براساس موارد و نمونه هاي خاص، مبادرت به استنتاج هاي كلي تر مي نمايد (همان).
انواع تعميم پذيري
چنان كه گفته شد، هدفِ صورت بندي هاي كلي ـ يعني گزاره هاي نظري دستيابي به تعميم پذيري است؛ اما اين تعميم پذيري مي تواند داراي شكل ها و ساختارهاي متفاوتي باشد. انواع گزاره هاي كلي نيازمند شيوه هاي متفاوتي از تعميم پذيري است. در اينجا هشت نوع تعميم پذيري و تمايز ميان هريك ذكر مي شود:
1. قوانين كلي كه محدود به زمان و مكان نيست و چنان كه پوپر معتقد است، اثبات آنها دشوار است. هميشه موارد نقض آنها ممكن است در آينده اتفاق بيفتد. بنابراين، تعميم پذيري بايد با احتياط صورد گيرد و در يك فرايند بازنگري مداوم باشد. ازاين رو، در اين باره شدت به تشكيك شده است كه در علوم اجتماعي، اصلاً بتوان به قوانين كلي دست پيدا كرد.
2. نوع ديگري از تعميم پذيري مبتني بر قوانين آماري است كه اثباتش آسان تر است؛ زيرا مي تواند متضمن موارد نقض باشد. ازاين رو، فقط بايد نشان داد كه اين موارد نقض آن قدر نادر و كمياب هستند كه وقوعشان را مي توان از طريق تصادف تبيين كرد.
3. اگر بخواهيم به صورت بندي گزاره هاي نظري كلي بپردازيم بايد بيشتر احتياط كنيم. در اينجا، استفاده از واژة قواعد به جاي قانون سودمند است. قواعد به توصيف قاعده مندي ها و شباهت ها مي پردازد، اما قواعد داراي استثنا نيز هستند.
4. تعميم پذيري محدودتر و متعادل تر معطوف به تعميم پذيري است و هدفش دستيابي به گزاره هاي مطعوف به زمينة خاص است. در اينجا، قواعدي صورت بندي مي شود يا روابطي توصيف مي شود كه فقط تحت شرايط خاص ارزشمند هستند؛ يعني در موقعيت ها، اشخاص و زمان هاي مشابه ارزشمند هستند. نتايج مطالعه را مي توان به مردم طبقه متوسط در جوامع صنعتي تعميم داد. مفهوم نظريه برد متوسط كه توسط مرتن مطرح شد، مشمول اين گونه تعميم پذيري است.(مرتن، 1968)
5. ثبت شباهت ها و تفاوت هاي موجود ميان چندين مشاهده از طريق مقايسه هاي منظم را شكل متعادل تر تعميم پذيري مي دانند. بر اساس شباهت ها و تفاوت ها، قواعد يا روابط ميان متغيرها را مي توان صورت بندي كرد؛ اما اين جنبة تفسيري دارد و توسط خود داده هاي تجربي اثبات نمي شود.
6. مطالعات توصيفي در پي فراهم آوردن زمينه براي تعميم پذيري به معناي گردآوري مشاهدات خاص به عنوان مبنايي براي كشف شباهت ها يا قواعد است.
7. مطالعات اكتشافي هرچند به خوبي از عهدة تعميم پذيري برنمي آيد، اما آن دسته از گزاره هاي كلي و فرضيه ها را بسط مي دهد كه براي تعميم بخشي و كليت در مطالعات بعدي مي توان آزمود. آنها بايد به تأمّل در بارة امكاناتي بپردازند كه ـ براي مثال ـ فرضيه هايي به لحاظ تجربي قابل آزمون هستند.
8. متعادل ترين شكل تعميم پذيري به تعميم نتايج مطالعه نمي پردازد، بلكه معطوف به شيوه هايي است كه به نتايج منجر مي شود. در برخي از شكل هاي كنش اقدامي، به نظر مي رسد نويسنده قصد ندارد راه حل ها را به مسئلة پراكسيس خود تعميم دهد، بلكه مي خواهد توصيه كند كه چگونه مسائل مشابه در آينده حل و فصل خواهند شد. شايد موضع برساختگرا (Constructionist) درهمين جهت پيش برود. در اينجا، نه نتايج بازسازي، بلكه شيوه ها و گفتمان ها دربارة واقعيتي است كه مي توان تعميم داد.
اين هشت سطح از گزاره هاي تعميم يافته از حيث انتزاع متفاوتند؛ يعني از قوانين كلي تا شيوه ها براي كسب بينش در موقعيت هاي خاص را دربرمي گيرد. آنچه هدف تعميم پذيري را تعيين مي كند، ديدگاه معرفت شناختي محقق، شرايط و امكانات ميدان تحقيق و سؤالات تحقيق است. نكتة بعدي پيدا كردن يك شيوة مناسب براي تعميم پذيري است.
شيوه هاي تعميم پذيري
براي تعميم پذيري امكانات متفاوتي وجود دارد. در اينجا، يازده شيوه براي تعميم پذيري ذكر مي شود:
1. تحليل جمعيت كل در برخي جا ها، ممكن و سودمند است. مطالعه اي كه در پي بررسي جمعيت قهرمانان جهاني، برندگان جايزة نوبل يا كشورهاي آسيايي است، مي تواند به تحليل همة موارد موردنظر بپردازد. بنابراين، در اينجا ديگر مسئلة تعميم پذيري وجود ندارد.
2. ابطال قوانين كلي، كه روش عقل گرايي انتقادي پوپر محسوب مي شود، به منزلة تنها نمونة موجود ارائه مي شود. روش مزبور يك راهبرد غيرمستقيم است؛ زيرا در پي يافتن تعميم هاي غلط است تا بتواند به تعميم هاي حقيقي دست يابد.
3. استفاده از نمونه هاي تصادفي شيوة مربوط به مطالعات كمّي است تا شايد نمونة تصادفي واجد همة خصوصيات جمعيت كل باشد. با اين حال، هرچند در تحقيقات كيفي، استفاده از نمونة تصادفي چندان معمول نيست، اما از نمونه هاي تصادفي هم مي توان استفاده كرد؛ مثلاً، مطالعه بر مبناي مصاحبة باز.
4. غالباً دسترسي به نمونة تصادفي دشوار است؛ زيرا مستلزم وجود يك فهرست كامل از جمعيت است. ازاين رو، راهبرد طبقه بندي ـ بيشتر در تركيب با راهبرد نمونه گيري تصادفي ـ به كار مي رود. ازاين رو، با پيروي از برخي ملاحظات نظري، برخي از ابعاد (مانند سن و جنس) به منزلة ابعاد اصلي و توزيع متغيرهايي كه قبلاً تعريف شده است در نظر گرفته مي شود، روش طبقه بندي بدين گونه است كه جمعيت به بخش هاي مساوي تقسيم مي شود يا مي تواند مبتني بر نحوة توزيع آن در جمعيت باشد (تامپسون، 1993).
5. استفاده از نمونه هاي بزرگ تر راهبردي است كه به طور كلي، مي توان آن را توصيه كرد. هرچه تعداد واحد هاي قابل تحليل بيشتر باشد، نتيجه گيري هم مي تواند كلي تر باشد. در تحقيقات كيفي، محدوديت در اندازة نمونه، معمولاً ناشي از ملاحظات عملي است (مجموعه داده هاي عميق و پيچيده) و عاقلانه تر اين است كه دايرة نمونه را گسترش دهيم (پيروي از راهبرد نمونة مكفي).
6. تعميم استدلالي، كه در آن محقق به بحث دربارة كيفيت هاي نمونه و ملاحظه امكانات تعميم پذيري مي پردازد. ترهارت(Terhart) معتقد به يك شكل خاص تري از تعميم پذيري است. (ترهارت، 1981) محقق بايد تشخيص دهد كه كدام جنبه از نتايج قابل تعميم به موقعيت هاي جديد است.
7. نمونه گيري نظري يك راهبرد مهم در تحقيقات كيفي است كه در چارچوب نظرية بنيادي بسط يافته است. آن شكلي از تعميم پذيري استدلالي در فرايند گردآوري داده ها است. ايدة اصلي از آغاز گردآوري داده شروع مي شود و داده ها از طريق رمز گذاري و يادداشت برداري در جهت توسعة نظريه استقرايي تحليل مي شوند. نتايج اوليه مشخص مي كند كه چه داده هاي ديگري، ازجمله مصاحبه هاي جديد، مشاهدات ميداني و اسنادي براي تأييد يا بررسي انتقادي نتايج اوليه نياز است. اين يك فرايند تكرارشونده است كه آغاز و پايان آن منوط به يافتن شواهد مكفي است (اشباع).
8. جست و جو براي داده هاي نوعي راهبرد ديگري براي تعميم پذيري است. از طريق توجه به ملاحظات پيشين يا تحليل پساكاوانه، بخشي از داده ها به منزلة داده هاي نوعي براي يك جمعيت گسترده تر تلقي مي شود.
9. تغيير پذيري پديده كه در جست و جوي پديده تحت شرايطي متفاوت است و يك راهبرد اساسي در تحليل پديدارشناختي محسوب مي شود جست و جو براي نمونة مخالف راهبردي است كه مكرر توصيه شده است. براي مثال، در درون راهبرد زمينه اي اصولاً يافتن شباهت منجر به تعميم پذيري مي شود.
10. زاويه بندي كه به معناي تركيب يا ادغام چندين مطالعه براي تأمين اطمينان و دستيابي به نتايج كلي تر است و شامل روند جديد و روش هاي چندگانه يا روش شناسي تركيبي مي شود (تشكري و تدلي، 1998، ص 7)
11. آخرين راهبرد تعميم پذيري تحليل تطبيقي ادبيات تحقيق است. ما مي توانيم به دنبال مطالعات مشابه و مقايسة نتايج خودمان با آنها باشيم كه اين مي تواند منجر به فراتحليل پيچيده اي شود.
فهرست مزبور نشان مي دهد كه امكانات گسترده اي براي تعميم دادن نتايج در مطالعات كيفي وجود دارد. يك راهبرد مكفي بستگي به ملاحظات نظري و معرفت شناختي دارد.
نتيجه گيري
هدف اين نوشتار بيان اين مطلب بود كه تحقيق تجربي متضمن تعميم پذيري است؛ اما تعميم پذيري صرفاً به تعميم هاي آماري محدود نمي گردد و براي همة موقعيت ها نيز مناسب نيست. برخي از محققان تعميم پذيري را استنتاج صورت بندي هاي كلي و قوانين علمي از داده هاي مربوط به واقعيات خارجي دانسته اند.
به هر روي، تعميم پذيري يك گام نهايي در فرايند تحقيق كيفي است. دربارة نوع و شيوة تعميم پذيري در تحقيقات كيفي، ديدگاه هاي متفاوتي وجود دارد. يكي از رويكردها تعميم پذيري طبيعت گرايانه است؛ فرايندي كه طي آن تعميم پذيري بر مبناي شباهت صورت مي گيرد؛ يعني شباهتي كه با ديگر افراد، محيط ها، زمان ها و زمينه ها وجود دارد. يكي از انواع ديگر تعميم پذيري، كه به تحقيقات كيفي مربوط مي شود، تعميم پذيري ارتباطي است. سؤال اين است كه چه كسي تصميم مي گيرد نتايج تحقيق قابل تعميم باشد: محقق يا خواننده؟ در اين گونه تعميم پذيري، محقق و خوانندة گزارش ممكن است با يكديگر تعامل داشته باشند يا نداشته باشند. گزارش تحقيق مي تواند به خواننده كمك كند تا به اين سؤال پاسخ دهد كه نتايج تحقيق دربارة يك موقعيت معين چه معنايي مي دهد. تعميم پذيري ارتباطي تا حدي از طريق استدلال مقايسه اي تأييد و حمايت مي شود. در اين زمينه، خوانندة گزارش تحقيق بيش از محقق درك مي كند كه نتايج تحقيق تا چه اندازه قابل تعميم به ساير افراد، موقعيت ها و نمونه ها ست. در اين شكل از تعميم پذيري دو تغيير عمده قابل تشخيص است: نخست تعميم پذيري دريافتي و ديگري تعميم پذيري پاسخ گويان كه آن را تعميم پذيري تعاملي مي توان ناميد. تعميم پذيري دريافتي عمدتاً هنگامي اتفاق مي افتد كه گزارش نهايي محقق خوانده شده باشد. در اينجا، محقق و خوانندة گزارش با يكديگر تعاملي ندارند.
در تعميم پذيري دريافتي، به ندرت تعاملي ميان محقق و خوانندة تحقيق وجود دارد. تنها چيزي كه نويسنده مي تواند انجام دهد اين است كه اطلاعات كافي در اختيار خواننده قرار دهد تا او خودش بتواند تصميم گيري كند كه مطالعه اش تا چه اندازه اهميت دارد. نمونة خوبي از اين تعميم پذيري را انتقال پذيري مي نامند. در اين گونه تعميم پذيري، خواننده بر اساس تجربيات روزمره يا تجربيات خاص خود، نتايج را به موقعيت ديگري تعميم مي دهد. او اين تعميم دهي را بر اساس ذهن خودش انجام مي دهد و نه بر اساس دانش علمي. برخي از نويسندگان انتقال پذيري را به عنوان جايگزيني براي اعتبار خارجي مرسوم يا تعميم پذيري تلقي كرده اند. انتقال پذيري يك شكل مهم از تعميم پذيري ارتباطي است كه در آن تحقيق، هم جنبة نظري دارد و هم جنبة علمي. در اينجا، خوانندة گزارش تحقيق - و نه محقق - به مقايسه ميان دو موقعيت مي پردازد؛ دو موقعيتي كه دربارة يكي تحقيق شده و دربارة ديگري تحقيق صورت نگرفته است. در اينجا، خواننده است كه تصميم مي گيرد كه آيا شباهت هاي موردنظر مكفي هستند كه آن را قابل پذيرش نمايد يا خير.
در تعميم پذيري مبتني بر نظر پاسخ گويان، تعامل ميان محقق و خواننده يا كاربر بالقوه وجود دارد، و اين برخلاف تعميم پذيري دريافت كننده است كه در آن چنين تعاملي وجود ندارد. كساني كه در تحقيق مشاركت دارند براساس تجربه اي كه در تحقيق و گفت و گو با ديگر مشاركت كنندگان دارند، مي توانند تصميم بگيرند كه تحقيق چه ارزشي براي او، مسئله اش يا موقعيت خارج از تحقيق دارد. در تحقيق پاسخ گويانه، همة طرف هاي درگير را تا جاي ممكن در تحقيق دخالت مي دهند وگزارش نهايي تحقيق نيز يك كار مشترك است. انتقال پذيري و ارزش كاربردي شكل هايي از تعميم پذيري دريافتي هستند كه نشان دهندة ارزش مشاركتي تحقيق هستند.
منابع
Connolly, P. (1998), ”Dancing to the wrong tune: ethnography Generalization and Research on
Racism in Schools”, in Connolly, P., Troyna, B. (eds.), Researching Racism in Education:
Politics, Theory, and Practice, p. 122–139, Buckingham , Open University Press.
Curtis, S., Gesler, W., Smith, G., Washburn, S.(2000), ” Approaches to sampling and case
selection in qualitative research: examples in the geography of health”, Soc. Sci. Med, 50,
p.1001–1014.
Denzin, Norman K. (1983), Interpretive interactionism. In Gareth Morgan (Ed.), Beyond Method: Strategies for Social Research, Beverly Hills, Sage.
Diriwächter, Rainer, Valsiner, Jaan & Sauck, Christine (2004), “Microgenesis in making sense
of oneself: Constructive Recycling of personality inventory items”, Forum: Qualitative Social Research, 6(1): 1-20.
Donmoyer, Rober (2008), ” Generalizability”, p. 371-372 in (ed) The Sage Encyclopedia of Qualitative Research Methods, v. 1&2 edited by M. Given and Kristie, Saumure, Sage Publications.
Falk, Ian and John Guenter ( 2012 ), “Generalsing From Qualitative Research Case studies fromVET in Contents”www..averta.orgau/documents/10Gunter.pdf
Fahrenberg, Jochen (2003), “Interpretation in psychology and social science—New approach or a neglected tradition?”, Forum: Qualitative Social Research, 4(2): 1-12.
Flick, Uwe (2005), “Design and Process in Qualitative Research”, in Uwe Flick, Ernst von
Kardorff &Ines Steinke (Eds.), A Companion to Qualitative Research, p.146-152.
Firestone, W. (1987), "Meaning in method: The rhetoric of Quantitative and Qualitative
Research", Educational Researcher, N. 16(7), p. 16-21.
Grbich, C. (1999), Qualitative Research in Health: An introduction, Allen and Unwin, Crows
Nest, NSW.
Kennedy, M.(1979), ” Generalizing from single case studies”, Eval. Q, 3, p. 661–678.
Lincoln, Yvonne & Guba, Egon (1985), Naturalistic inquiry, Beverly Hills, Sage.
Marrying , Philipp (2007), “On Generalization in Qualitative Oriented Research”, Forum:Qualitative Social
Research, 8(3).
Metcalfe, M. (2005), Generalisation: Learning Across Epistemologies, Forum: Qualitative
Social Research [On-line Journal] 6, 1,
Mays, N. and Pope, C. (2000). "Qualitative research in health care: Assessing quality in
qualitative research", British Medical Journal, 320(7226): 50-52.
Maxwell, J.A (1996), Qualitative Research Design, Sage Publication.
Miles, M., Huberman, A.M.(1994), Qualitative Data Analysis: An Expanded Sourcebook,. Sage Publication.
Payne, Geoff and Williams, Malcolm (2005), “ Generalization in Qualitative Research",Sociology,Vol.39(2): 295-314.
Polit, D. and Hungler, B. (1991), Nursing Research: Principles and methods, Third edition,
JB Lippincott, New York.
Ryan, G. and Bernard, H. (2000), Data management and analysis methods, Handbook of
Qualitative Research, Denzin, N. and Lincoln, Y., Eds, Sage, Thousand Oaks, 769-802.
Samling,Andri (2003), “ Inductive,Analogical and Communicative Generalization”, International
Journal of Qualitative Research,2(1): 52-67.
Sarafino, Edward P. (2005), Research Methods. Using Processes and Procedures of Science to Understand behavior, Upper Saddle River, Pearson/Prentice Hall.
Schofield, J. (1993), “Increasing the generalizabiltiy of Qualitative research”, Social research:
Philosophy, Politics and Practice, Hammersley, M., Ed., Open University and Sage,
London.
Stake, R.E.(1997), ” Case Study Methods in Educational Research”, in Jaeger, R.M (ed.),
Complementary Methods for Research in Education, American Educational Research
Association.
Tashakkori, A. and Teddlie, C., Eds. (2003), Handbook of Mixed Methods in Social and
Behavioral Research, Sage Publications Inc. Thousand Oaks, CA.
Williams, Malcolm and May, Tim (1996), Introduction to The Philosophy of Social Research
Williams, Malcolm (2000), “Interpretivism and Generalization”, Sociology,34(2):209-224.