پژوهش در نظام آموزشي حوزه بازدارنده‌ها و راهكارها

سال چهارم، شماره اول، پياپي 7، بهار و تابستان 1392، ص 95 ـ 114

 

سيف‌اله فضل‌الهي قمشي / استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد قم                            fazlollahigh@yahoo.com

منصوره ملكي توانا / دبير آموزش و پرورش منطقه 2 قم                                   malakitavana_m@yahoo.com

دريافت: 19/ 3/ 1392 ـ پذيرش: 27/ 7/ 1392

چكيده

هدف اين نوشتار، واكاوي عوامل بازدارندة پژوهش در نظام آموزشي حوزه و اولويت‌بندي راهكارهاي برون‌رفت از آن، بر اساس ديدگاه طلبه‌هاي سطح سه و چهار حوزة علمية قم است. روش اين پژوهش توصيفي ـ پيمايشي است و جامعة آماري آن شامل طلبه‌هاي سطح سه و چهارحوزة علمية قم بود كه شمار 260 نفر از آنان به شيوۀ تصادفي ساده به‌عنوان گروه نمونة آماري انتخاب شدند. داده‌هاي موردنياز با پرسشنامه‌اي محقق‌ساخته و با پايايي 87/0 بر مبناي مقياس درجه‌بندي پنج سطحي ليكرت و آرايش رتبه‌اي جمع‌آوري شد. براي تجزيه و تحليل داده‌ها علاوه بر روش‌هاي توصيفي، از آمار استنباطي درحد آزمون «Z» يك‌گروهي و تحليل واريانس يك‌راهة «F» استفاده شد. نتايج به‌دست‌آمده نشان مي‌دهد‌ كه به‌ترتيب، عوامل مربوط به سياست‌گذاري نظام تحقيقاتي، فرهنگي، فردي (فني و تخصصي)، اداري ـ ساختاري، نحوة ارائة خدمات پژوهشي و انگيزشي، نقش بازدارندگي دارند و تفاوت ميزان شدت بازدارندگي عوامل گوناگون مطالعه‌شده نيز معنا‌دار است. ايجاد نظام تشويق آثار منتشرشده، باز‌نگري نظام ارزيابي فعاليت‌هاي تحقيقاتي، افزايش نشريه‌هاي تخصصي و آموزش و ارتقاي توانمندي‌هاي علمي و عملي در زمينة پژوهش، به‌ترتيب، از مهم‌ترين و اولويت‌دارترين راهكارهاي برون‌رفت شمرده مي‌شوند.

كليد‌واژه‌ها: پژوهش، عوامل بازدارنده، نظام آموزشي حوزة علمية قم، راهكارها.

دانش حوزويان قدمي برداشت. در اين باره براي تحقق اهداف پژوهشي، بررسي و اولويت بندي عوامل بازدارندۀ پژوهش حوزويان و شناسايي راهكارهاي مناسب براي برون رفت از آن، كاري اجتناب ناپذير است. آگاهي از موانع مزبور و مرتفع كردن آنها براي ارتقاي سطح كمّي و كيفي پژوهش و افزايش كارايي پژوهشي حوزويان، ضرورت اجتناب ناپذير مي نمايد.

بنيز (Bennis) (1999) در تحقيق خود ضعف كارآمدي مديريت را ويژگي مشترك اغلب سازمان هاي پژوهشي بيان كرده، معتقد است آنها نيز مانند بسياري از سازمان هاي ديگر نتوانسته اند گام هاي مؤثري براي غلبه بر موانع و مشكلات خود بردارند. كوك (Cook) (2001) ابهام در حوزۀ وظايف مديران پژوهشي و به دنبال آن، ابهام در تعيين معيارهاي آزمون اثر بخشي فعاليت هاي اين حوزه را ازجمله موانع توسعة پژوهش دانسته است. نتايج تحقيق (ادوارد، 2002) نشان داد لذت همكاري در گروه پويا، مشاركت در كارگروهي و احساس ارزشمند بودن در يك گروه، سبب افزايش انگيزۀ محقق مي شود. كوهن و جنين (Cohen&Jenning) (2002) نشان دادند در صد فراواني از وقت هيئت علمي صرف آموزش مي شود و اكثر اعضاي هيئت علمي در كشورهاي در حال توسعه، وقت كافي براي انجام امور پژوهشي ندارند. همسلي براون و اپلتكا(Hemsley Brown & oplatka) (2005) به اين نتيجه رسيدند كه عواملي چون در دسترس بودن نتايج تحقيق، اطمينان و اعتبار كم به نتايج تحقيق، شكاف ميان محققان و استفاده كنندگان و عوامل سازماني از اصلي ترين موانع به كارگيري يافته هاي پژوهش به شمار مي روند.

كاريون و ديگران (Carrion & et al) (2004) نتيجه گرفتند كه ويژگي هاي محيط كار و خصوصيات فردي از موانع عمدۀ انجام پژوهش به شمار مي روند. سادرلاند(Saderland) (به نقل از خواجه بهرامي، 1383، ص77) در آمريكا پژوهشي با عنوان ادراك معلمان از تحقيق و پژوهش» انجام شده است. نتايج حاكي از اين بود كه بيشتر معلمان معتقدند كه تحقيق و پژوهش در بهبود حرفه اي، ايجاد خلاقيت و تغيير ديد گاه هاي آنان مؤثر بوده است. پژوهش ديگري توسط جفري و جيمز (به نقل از باجلان، 1385، ص113) با عنوان تأثير تحقيق و پژوهش معلمان در بهبود جوّ مدارس» انجام شد كه نشان داد هر چه معلمان بيشتر تحقيق و پژوهش داشته باشند، جوّ مدرسه انعطاف و اثر بخشي بيشتري دارد.

صافي (1380) مشكلات پژوهش در آموزش و پرورش را نبود خط مشي جامع مبتني بر مطالعات نظام يافته، نارسايي استفاده از نيروي انساني كارآمد در كار پژوهش، ضعف انگيزه هاي لازم در پژوهشگران، ناهماهنگي سازمان ها در كار پژوهش، كمبود بودجه و وجود بوروكراسي اداري براي هزينه كردن بودجة مصوب، كمبود ارتباطات لازم ميان سازمان هاي پژوهشي آموزش و پرورش و سازمان هاي عالي، كمبود مراكز اطلاع رساني و عدم كاربرد نتايج پژوهش در تصميم گيري ها توصيف مي كند.

ظهور و فكري (1382) در بررسي موانع پژوهشي از ديدگاه اعضاي هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي ايران، موانع پژوهش را به دو دستة موانع شخصي (علاقه به انجام پژوهش، تبحر در تدوين طرح نامه، اجراي پژوهش، آناليز داده ها، تفسير مقاله نويسي) و موانع سازماني (چگونگي مراحل تصويب طرحنامه، كيفيت خدمات كمك پژوهشي در دانشكده ها، پرداخت حق الزحمه پژوهش) تقسيم كردند.

سواري و تقي پور (1382) طي تحقيقي با عنوان بررسي موانع پژوهش در دانشگاه پيام نور از ديدگاه اعضاي هيئت علمي منطقه هفت به اين نتيجه رسيدند كه عوامل اداري - مالي، كمبود اطلاعات، نگرش نسبت به تحقيق و مسائل هيئت علمي ازجمله موانع عمدة پژوهش استادان شمرده مي شوند.

علمداري و افشون (1382) در تحقيقي نشان دادند كه موانع شخصي مانند كمبود وقت و مشغلة فراوان، بي علاقگي به امر پژوهش، به ترتيب بيشترين و كمترين موانع سازماني مانند كمبود امكانات و تجهيزات لازم و محدوديت هاي اخلاقي انجام پژوهش به ترتيب بزرگ ترين و كوچك ترين موانع پژوهشي اند.

خواجه بهرامي (1383) در پايان نامه اي با عنوان شناسايي عوامل مؤثر بر گرايش معلمان بر فعاليت هاي پژوهشي از ديدگاه معلمان منطقه ماهان كرمان» نشان داد كه به ترتيب، آگاهي معلمان از روش تحقيق، اثر دادن فعاليت پژوهشي در ارزشيابي، استفاده از نتيجة پژوهش در عمل و سر انجام تشويق مادي و غيرمادي بر گرايش معلمان بر فعاليت هاي پژوهشي اثر دارند.

عموزاده مهديرجي (1384) در پايان نامه اي با عنوان شناسايي عوامل مؤثر بر گسترش طرح معلم پژوهنده در ميان معلمان ابتدايي شهر تهران» به اين نتيجه دست يافت كه عوامل سازماني، تسهيلات مالي، عوامل آموزشي و عوامل فرهنگي ـ اجتماعي در گسترش طرح معلم پژوهنده در ميان معلمان مقطع ابتدايي مؤثر است.

كيانپور و همكاران (1384) نتيجه گرفتند كه از ديدگاه مسئولان، ارتباط كم ميان محققان، كمبود وقت به علت وظايف آموزشي و عدم وجود اهداف و برنامة مشخص، مهم ترين موانع تحقيق به شمار مي روند؛ از ديدگاه اعضاي هيئت علمي نيز همين موارد مهم ترين موانع تحقيق ذكر شده اند. از ديدگاه كارشناسان پژوهشي نيز نبود اهداف و برنامة مشخص در نظام پژوهشي، تأمين نكردن شرايط مناسب اقتصادي و آشنا نبودن با فرهنگ كار گروهي، عمده ترين موانع تحقيق ذكر شده اند.

كمالي (1385) در بررسي موانع و مشكلات انجام تحقيقات مشاركتي در ايران نشان داد مشكلاتي از قبيل، نوع و ساختار سازماني و اداري، اعتماد ضعيف مديران به تحقيقات، ضعف آيين نامه هاي تشويقي، آموزش هاي ضعيف و نامناسب محققان، تأكيد بر كمّيت به جاي كيفيت در انجام تحقيقات و ضعف فرهنگ انجام كارگروهي بر سر راه انجام تحقيق وجود دارند.

تصويري قمصري و جهان نما (1385) وجود موانع گوناگون براي شركت در گردهمايي هاي داخلي و خارجي، طولاني بودن مراحل تصويب و كمبود وقت را به مثابة مهم ترين مشكلات پژوهشگران در انتشار آثار علمي بيان كرده اند.

شريف زاده و همكاران (1386) نتيجه گرفتند كه اعضاي هيئت علمي بيشتر به تحقيقات دانشجويي در تحصيلات تكميلي مشغول اند و مشاركت آنان در انتشار يافته هاي پژوهشي در قالب فعاليت هاي ترويجي و نيز همكاري پژوهشي با مراكز بين المللي محدود است و شركت در كارگاه ها و دوره هاي آموزشي، استفاده از اينترنت، انجام طرح پژوهشي و جامعة تحت مطالعه، هم بستگي مثبت و معنا داري با انجام تحقيق دارد.

عرب مختاري (1386) در تحقيق خود نشان داد كه پنج مانع مالي، كمبود تسهيلات امكانات اداري و ساختاري، مشكلات فردي، مشكلات اطلاع رساني فرهنگي ـ اجتماعي از موانع انجام پژوهش در ورزش اند.

فضل الهي (1388) در مقاله شناسايي و اولويت بندي موانع توليد علم از ديدگاه اعضاي هيئت علمي دانشگاه هاي استان قم» نشان داد مهم ترين موانع بازدارنده براي توليد علم، به ترتيب شامل موانع انگيزشي، موانع اقتصادي، موانع اداري و بوروكراتيك، موانع مربوط به نحوة ارائة خدمات علمي ـ پژوهشي و موانع فردي مربوط به توانمندي هاي فني و تخصصي آنان است. تأكيد بر آموزش محوري دانشگاه ها به جاي پژوهش محوري، عدم حمايت هاي مالي در انتشار، تأليف، ترجمة كتاب ها و مقالات و پايين بودن تسلط استادان به زبان انگليسي به ترتيب سه مانع مهم مورد تأكيد بودند و آشنايي اندك آنان با شيوه هاي پژوهش علمي كم اثرترين عامل در اين فرايند شناخته شد.

زارع احمدآبادي و همكاران (1388) به اين نتيجه رسيدند كه موانع مربوط به ساختار آموزشي بيشترين اثر را بر ناكارايي پژوهشي در دانشگاه ها و مراكز تحقيقاتي كشور از خود بر جاي گذاشته است و معتقدند ايجاد زير ساخت هاي لازم براي تشويق، روش كارگاهي در پژوهش و ايجاد ارتباط ميان صنعت و مراكز اجرايي با دانشگاه، كارآمد كردن سيستم تأمين و پرداخت اعتبارات پژوهشي به همراه تشويق محققان به تمركز صرف بر روي پژوهش، سبب بهبود و افزايش عملكرد پژوهشي خواهد شد.

سرشتي و همكاران (1389) نشان دادند كه مهم ترين موانع انجام پژوهش به ترتيب شامل عدم ايجاد انگيزه در پژوهشگران، كمبود وقت و مشغلة فراون، مقررات دست وپاگير اداري، عدم استفاده از نتايج تحقيق و ناتواني ترجمة مقالات فارسي به زبان هاي ديگر است و كم اثرترين موانع بي علاقگي به امر پژوهش، ناتواني در استفاده از رايانه و مفيد نبودن پژوهش است.

فضل الهي (1390) در تحقيقي با عنوان واكاوي عوامل بازدارندة مؤثر بر پژوهش هاي طلاب حوزه علميه» نشان داد كه دشواري دسترسي به استادان مجرب و متخصص براي راهنمايي و مشاورة طرح هاي پژوهشي، وجود اشتغالات فكري مختلف براي امرار معاش، آشنايي كم طلاب با روش شناسي تحقيق و عدم ترغيب و تشويق حوزويان به مطالعه و پژوهش در نظام آموزشي حوزه، به ترتيب از مهم ترين بازدارنده هاي پژوهشي شمرده مي شوند و مهم ترين راهكارهاي برون رفت از اين وضعيت به ترتيب، شامل رسيدگي به وضعيت معيشتي طلاب جوان و انديشمند حوزه، اختصاص بخشي از وظايف آموزشي مدرسين حوزه به پژوهش و تحقيق، آموزش و ارتقاي توانمندي هاي علمي و عملي طلبه ها در زمينة پژوهش و بازنگري و اصلاح اساسي نظام ارزشيابي فعاليت هاي پژوهشي است.

فضل الهي و همكاران (1391) در تحقيقي به بررسي عوامل بازدارندۀ مؤثر بر پژوهش هاي فرهنگيان و راهكارهاي برون رفت از آن پرداختند. نتايج به دست آمده از اين تحقيق نشان داد كه به ترتيب، عوامل فرهنگي، فردي (فني و تخصصي)، نحوة ارائة خدمات پژوهشي، عوامل اداري ـ ساختاري و انگيزشي در پژوهش هاي فرهنگيان نقش بازدارندگي دارند و پايين بودن روحية فعاليت هاي گروهي و تيمي براي انجام پروژه هاي تحقيقاتي، نهادينه نشدن فرهنگ پژوهش در ميان فرهنگيان، اهميت ندادن مسئولان به پژوهش هاي فرهنگيان از اولويت دارترين موانع اند و اختصاص بخشي از وظايف آموزشي معلمان به تحقيق و رسيدگي به وضعيت معيشتي آنان به ترتيب، از مهم ترين و اولويت دارترين راهكارهاي برون رفت شمرده مي شوند. تفاوت ميزان شدت بازدارندگي عوامل مختلف مورد مطالعه نيز معنا دار نيست.

فضل الهي (1391) در پژوهشي با عنوان بررسي عوامل بازدارندة مؤثر بر پژوهش هاي دانشجويي» به صورت توصيفي ـ پيمايشي نشان داد كه به ترتيب، عوامل فردي (فني و تخصصي)، انگيزشي، نحوه ارائه خدمات پژوهشي، اداري ـ ساختاري و فرهنگي در پژوهش هاي دانشجويي نقش بازدارندگي دارند و پايين بودن علاقه به پژوهش، برگزار نشدن كارگاه هاي روش تحقيق، تأكيد بر آموزش محوري به جاي پژوهش محوري، كمبود نشريات و منابع مرجع حوزة تخصصي رشته ها، فقدان قوانين مشخص براي ارزيابي فعاليت هاي پژوهشي دانشجويان و در دسترس نبودن استادان مجرب براي راهنمايي پژوهش دانشجويي، از اولويت دارترين موانع اند.

با توجه به مطالب ياد شده در اين تحقيق عوامل بازدارندۀ پژوهش در نظام آموزشي حوزه و راهكارهاي برون رفت از آن، از ديدگاه طلاب حوزه بررسي مي شود تا ضمن شناسايي و اولويت بندي عوامل بازدارنده، همچنين شناسايي و اولويت بندي راهكارهاي برون رفت از عوامل بازدارنده با تأملي بر وضعيت پژوهش، لزوم توجه و حساسيت مسئولان حوزه را به نقش پژوهش حوزه در ارتقاي سطح علمي و عملي فرايند تعليم و تربيت در جامعه يادآور شود؛ به بيان ديگر، هدف كلي اين تحقيق شناسايي عوامل بازدارندۀ مؤثر بر پژوهش در نظام آموزشي حوزه از ديدگاه طلاب در سال تحصيلي91-90 بود كه براي نيل به اين هدف، پرسش هاي زير بررسي شد:

1. از ديدگاه طلاب حوزه، عوامل بازدارندۀ مؤثر بر پژوهش در نظام آموزشي حوزه كدام اند؟

2. از ديدگاه طلاب حوزه، نقش بازدارندگي كدام يك از عوامل بر فرايند پژوهشي حوزه بيشتر است؟

3. از ديدگاه طلاب حوزه، به ترتيب اولويت، راهكارهاي مناسب براي مقابله و برون رفت از عوامل بازدارندۀ پژوهش كدامند؟

روش تحقيق

روش تحقيق از نظر اهداف كاربردي و به لحاظ شيوۀ جمع آوري اطلاعات توصيفي ـ پيمايشي است. جامعة آماري شامل همة طلبه هاي سطح سه و چهار حوزة علمية قم است كه در سال تحصيلي 90-89 مشغول تدوين پايان نامة تحصيلي بودند و بر اساس جدول مورگان و كرجسي (اقتباس از حسن زاده، 1382، ص133) شمار 260 نفر به شيوة تصادفي ساده براي نمونة آماري انتخاب شدند. ابزار جمع آوري اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته است كه حاوي 35 پرسش بسته پاسخ از نوع مقياس پنج درجه اي ليكرت و شمار 13 راهكار در قالب آرايش رتبه اي كه از آزمودني ها مي خواست به ترتيب اهميت از يك تا پنج نمره گذاري كنند. براي حصول اطمينان از روايي صوري و محتوايي، پرسشنامه به تني چند از استادان و محققان شاخص حوزة علميه ارائه گرديد. سپس گويه هاي مورد توافق و برخي از گويه هاي پيشنهادي در ابزار اندازه گيري لحاظ و بقية مواردي كه از نظر ايشان ارتباط چنداني با موضوع نداشت اصلاح يا حذف شدند. پايايي پرسشنامه براساس آلفاي كرانباخ نيز 87/0 به دست آمد. براي تجزيه و تحليل داده ها افزون بر آمار توصيفي از آمار استنباطي درحد آزمون Z» يك گروهي (تك نمونه اي) و تحليل واريانس يك راهة F» استفاده گرديد.

تجزيه و تحليل داده ها

جدول 1: عوامل بازدارنده مربوط به سياست گذاري نظام تحقيقاتي

R

V

z

S

 

∑x

مؤلفه ها

1

20.99

20.76

0.86

4.09

515

1. فقدان راهبردهاي مناسب براي فعاليت هاي پژوهشي در حوزه

4

22.31

18.67

0.89

3.98

498

2. فقدان رويكرد نظام گرا درتبين نيازها و اولويت هاي پژوهشي حوزه

6

24.97

15.72

0.97

3.87

476

3. فقدان ساختارهاي تحقيقاتي پويا و مستقل در حوزه

3

22.15

20.23

0.93

4.2

516

4. موظف نبودن مدرسان براي انجام كارهاي علمي- تحقيقاتي در حوزه

5

22.99

18.16

0.91

3.95

510

5. فقدان سيستم اطلاع رساني هماهنگ و كار آمد براي جلوگيري از دوباره كاري هاي پژوهشي

2

21.87

20.15

0.9

4.14

513

6. نبود اهداف پژوهشي روشن در نظام آموزش حوزه

 

 

جدول (1)، نشان مي دهد همة مؤلفه هاي مربوط به سياست گذاري نظام تحقيقاتي حوزه نمرة Z»، بزرگتر از Z» بحراني در سطح اطمينان 99/0 و 01/0= (58/2) كسب كردند و تفاوت ميانگين همة آنها با ميانگين مورد انتظار (3) معنا دار است. همچنين داده ها نشان مي دهد كه فقدان راهبردهاي مناسب براي فعاليت هاي پژوهشي در حوزه با ميانگين (09/4) و انحراف استاندارد (86/0) و ضريب پراكندگي (99/20) به مثابة مهم ترين بازدارنده، در رتبة نخست قرار گرفته است. پس ازآن، به ترتيب نبود اهداف پژوهشي روشن در نظام آموزش حوزه، موظف نبودن مدرسان براي انجام كارهاي علمي ـ تحقيقاتي در حوزه، فقدان رويكرد نظام گرا در تبيين نيازها و اولويت هاي پژوهشي حوزه، فقدان سيستم اطلاع رساني هماهنگ و كار آمد براي جلوگيري از دوباره كاري هاي پژوهشي، در رتبه هاي دوم تا پنجم قرار دارند. از سوي ديگر، فقدان ساختارهاي تحقيقاتي پويا و مستقل در حوزه با ميانگين (87/4) و انحراف استاندارد (97/0) و ضريب پراكندگي (97/24) در رتبة ششم قرار گرفته است.

جدول (2): عوامل بازدارند فرهنگي

R

V

z

S

 

∑x

مؤلفه ها

6

25.82

16.34

1.03

3.98

513

1- پايين بودن روحية فعاليت هاي گروهي و تيمي در بين حوزويان براي انجام پروژه هاي تحقيقاتي

4

23.71

16.8

0.93

3.91

477

2- اهميت ندادن مسئولان به پژوهش هاي حوزه

5

24.63

16.59

0.96

3.91

501

3- فقدان بينش روشن نسبت به پژوهش هاي حوزويان در آموزش حوزة علميه

3

23.48

18.63

0.96

4.09

519

4- نهادينه نشدن فرهنگ پژوهش در بين حوزويان

2

22.53

18.44

0.89

3.97

500

5- عدم استفاده از نتايج پژوهش هاي محققان حوزوي

1

19.59

23.31

0.83

4.21

531

6-تاكيد برآموزش محوري به جاي پژوهش محوري در نظام آموزشي حوزه

 

 

جدول (2) نشان مي دهد همة مؤلفه هاي فرهنگي مؤثر بر پژوهش هاي حوزويان نمرة Z» بزرگتر از Z» بحراني در سطح اطمينان 99/0 و01/0= (58/2) كسب كردند و تفاوت ميانگين همة آنها با ميانگين مورد انتظار (3) معنا دار است. همچنين داده ها نشان مي دهد تأكيد بر آموزش محوري به جاي پژوهش محوري در نظام آموزشي حوزه با ميانگين (21/4) و انحراف استاندارد (83/0) و ضريب پراكندگي 59/19 در رتبة نخست قرار گرفته است و پس از آن، به ترتيب استفاده نكردن از نتايج پژوهش هاي محققان حوزوي، نهادينه نشدن فرهنگ پژوهش در ميان حوزويان، اهميت ندادن مسئولان به پژوهش هاي حوزه، در رتبه هاي دوم تا چهارم قرار دارند. از سوي ديگر، فقدان بينش روشن دربارة پژوهش هاي حوزويان در آموزش حوزة علميه با ميانگين (91/3) و انحراف استاندارد 96/0 و ضريب پراكندگي (63/24) در رتبة پنجم قرار گرفته است. پايين بودن روحية فعاليت هاي گروهي و تيمي در ميان حوزويان براي انجام پروژه هاي تحقيقاتي با ميانگين 98/3 و انحراف استاندارد (03/1) و ضريب پراكندگي (82/25) در رتبة ششم قرار گرفته است.

جدول (3) عوامل بازدارنده مربوط به نظام اداري و ساختاري

R

V

z

S

 

∑x

مؤلفه ها

5

34.35

8.65

1.17

3.41

420

1- وجود قوانين و مقررات بازدارندة اداري ـ اجرايي براي پژوهش

1

24.46

17.02

0.99

4.03

484

2- طولاني بودن فرايند طرح و تصويب پژوژه هاي تحقيقاتي

3

26.43

14.98

1.01

3.83

498

3- فقدان قوانين و مقررات مشخص براي ارزيابي فعاليت هاي پژوهشي

2

26.39

13.61

0.97

3.67

466

4-مناسب نبودن شيوة ارزشيابي فعاليت هاي پژوهشي حوزويان در آموزش حوزة علميه

4

31.75

12.44

1.22

3.86

486

5- عدم حمايت مادي و مالي از طرح هاي پژوهشي

 

 

جدول (3) نشان مي دهد همة مؤلفه هاي مربوط به نظام اداري و ساختاري مؤثر بر پژوهش هاي حوزويان نمره Z» بزرگتر از Z» بحراني در سطح اطمينان 99/0 و 01/0= (58/2) كسب كردند و تفاوت ميانگين همة آنها با ميانگين مورد انتظار (3) معنا دار است. همچنين داده ها نشان مي دهد طولاني بودن فرايند طرح و تصويب پروژه هاي تحقيقاتي حوزه با ميانگين (03/4) و انحراف استاندارد (99/0) و ضريب پراكندگي (46/24) در رتبة اول قرار گرفته است و پس از آن، به ترتيب مناسب نبودن شيوة ارزشيابي فعاليت هاي پژوهشي حوزويان در آموزش حوزة علميه، نبود قوانين و مقررات مشخص براي ارزيابي فعاليت هاي پژوهشي، اهميت ندادن مسئولان به پژوهش هاي حوزه، در رتبه هاي دوم و سوم قرار دارند و از سوي ديگر، نبود حمايت مادي و مالي از طرح هاي پژوهشي با ميانگين (86/3) و انحراف استاندارد (22/1) و ضريب پراكندگي (75/31) در رتبة چهارم و وجود قوانين و مقررات بازدارندة اداري ـ اجرايي براي پژوهش ها ميانگين (41/3) و انحراف استاندارد(17/1) و ضريب پراكندگي (35/34) در رتبة ششم قرار گرفته است.

جدول (4) عوامل بازدارنده انگيزشي

R

V

z

S

 

∑x

مؤلفه ها

2

23.45

19.02

0.97

4.12

531

1- عدم ترغيب و تشويق حوزويان به مطالعه و تحقيق در نظام آموزشي حوزه

4

26.15

13.89

0.96

3.67

477

2- پايين بودن اعتماد به نفس براي فعاليت هاي پژوهشي

5

30.75

10.21

1.06

3.44

454

3- پايين بودن علاقه نسبت به امر پژوهش در بين حوزويان

3

25.27

16.39

1

3.95

502

4- عدم همكاري مناسب سازمان ها و مراكز اطلاعاتي با تحقيقات حوزه

1

22.9

17.65

0.9

3.94

481

5- نبود گرايش مثبت به نقش تحقيقات در تقويت بنيان هاي فرهنگي و آموزشي حوزه

6

40.04

3.57

1.15

2.88

337

6- ترديد در صلاحيت علمي محققان حوزوي

 

 

جدول (4) نشان مي دهد همة مؤلفه هاي انگيزشي مؤثر بر پژوهش هاي حوزويان، نمره Z» بزرگتر از Z» بحراني در سطح اطمينان 99/0 و 01/0= (58/2) كسب كردند و تفاوت ميانگين همة آنها با ميانگين مورد انتظار (3) معنا دار است. همچنين داده ها نشان مي دهد كه نبود گرايش مثبت دربارة نقش تحقيقات در تقويت بنيان هاي فرهنگي و آموزشي حوزه، با ميانگين (94/3) و انحراف استاندارد (9/0) و ضريب پراكندگي (9/22) در رتبة نخست قرار گرفته است. پس از آن، به ترتيب ترغيب و تشويق نكردن حوزويان به مطالعه و تحقيق در نظام آموزشي حوزه، همكاري نكردن مناسب سازمان ها و مراكز اطلاعاتي با تحقيقات حوزه، پايين بودن اعتماد به نفس براي فعاليت هاي پژوهشي، در رتبه هاي دوم تا چهارم قرار دارند. از سوي ديگر، پايين بودن علاقه به كار پژوهش در ميان حوزويان با ميانگين (44/3) و انحراف استاندارد (06/1) و ضريب پراكندگي(75/30) در رتبة پنجم قرار گرفته است. ترديد در صلاحيت علمي محققان حوزوي با ميانگين (88/2) و انحراف استاندارد(15/1) و ضريب پراكندگي (04/40) در رتبة ششم قرار گرفته است.

جدول 5: عوامل مربوط به نحوه ارائه خدمات پژوهشي

R

V

z

S

 

∑x

مؤلفه ها

7

39.45

5.26

1.2

3.05

400

1- فراهم نبودن امكانات و تجهيزات مورد نياز براي پژوهش، مانند كتابخانه تخصصي و..

5

33.96

8.46

1.18

3.48

362

2- فقدان فضاي فيزيكي مناسب جهت كارهاي تحقيقاتي

4

24.25

16.87

0.95

3.91

504

3- عدم وجود نظام اطلاع رساني مناسب جهت اشاعة يافته هاي پژوهشي

6

37.88

4.98

1.14

3.01

376

4- دشواربودن دسترسي به خدمات نرم افزاري مناسب براي پژوهش

1

20.01

23.67

0.87

4.33

545

5- دشواربودن دسترسي به اساتيد مجرب براي مشاوره و راهنمايي طرح هاي تحقيقاتي

3

23.36

18.09

0.93

4

508

6- عدم برگزاري كارگاه هاي مناسب روش تحقيق براي حوزويان

2

23.6

18.61

0.96

4.09

523

7- نبود دروس خاص آموزش و آشنايي طلاب با روش هاي تحقيق در ميان درس هاي حوزويان

 

 

جدول (5) نشان مي دهد همة مؤلفه هاي عوامل مربوط به نحوة ارائة خدمات پژوهشي مؤثر بر پژوهش هاي حوزويان نمره Z» بزرگتر از Z» بحراني در سطح اطمينان 99/0 و 01/0= (58/2) كسب كردند و تفاوت ميانگين همة آنها با ميانگين مورد انتظار (3) معنا دار است. همچنين داده ها نشان مي دهد كه دشوار بودن دسترسي به استادان مجرب براي مشاوره و راهنمايي طرح هاي تحقيقاتي با ميانگين (33/4) و انحراف استاندارد (87/0)و ضريب پراكندگي (01/20) در رتبة اول قرار گرفته است؛ پس از آن، به ترتيب نبود دروس خاص آموزش و آشنايي طلاب با روش هاي تحقيق در ميان درس هاي حوزويان، عدم برگزاري كارگاه هاي مناسب روش تحقيق براي حوزويان، عدم وجود نظام اطلاع رساني مناسب براي اشاعة يافته هاي پژوهشي در رتبه هاي دوم تا چهارم قرار دارند. از سوي ديگر، فقدان فضاي فيزيكي مناسب براي كارهاي تحقيقاتي با ميانگين (48/3) و انحراف استاندارد (18/1) و ضريب پراكندگي 96/33 در رتبة پنجم قرار گرفته است. دشوار بودن دسترسي به خدمات نرم افزاري مناسب براي پژوهش، فراهم نبودن امكانات و تجهيزات موردنياز براي پژوهش؛ مانند: كتابخانة تخصصي و... به ترتيب رتبة ششم و هفتم قرار دارند.

جدول (6) عوامل فردي (فني و تخصصي)

R

V

z

S

 

∑x

مؤلفه ها

2

22.17

20.95

0.94

4.25

540

1- وجود اشتغالات فكري مختلف براي امرار معاش

5

30.96

10.92

1.1

3.55

462

2- نداشتن فرصت كافي براي پرداختن به پژوهش به جهت توأم شدن آموزش و مسئوليت هاي اجتماعي حوزويان

3

28.18

13.06

1.04

3.69

480

3-آشنايي با شيوه هاي بهره گيري از اينترنت، رايانه و منابع پژوهشي

1

21.76

20.54

0.9

4.13

529

4- پايين بودن ميزان آشنايي با روش شناسي و متدولوژي تحقيق

4

28.93

13.06

1.08

3.73

489

5- دشواربودن تأمين هزينه هاي پژوهشي براي حوزويان

 

 

جدول (6) نشان مي دهد كه همة مؤلفه هاي عوامل فردي (فني و تخصصي) بازدارندة مؤثر بر پژوهش هاي حوزويان، نمرة Z» بزرگتر از Z» بحراني در سطح اطمينان 99/0 و 01/0= (58/2) كسب كردند و تفاوت ميانگين همة آنها با ميانگين مورد انتظار (3) معنا دار است. همچنين داده ها نشان مي دهد پايين بودن ميزان آشنايي با متدولوژي و روش شناسي تحقيق با ميانگين (13/4) و انحراف استاندارد (9/0) و ضريب پراكندگي (76/21) در رتبة نخست قرار گرفته است. پس از آن، به ترتيب وجود اشتغالات فكري مختلف براي امرار معاش، آشنايي با شيوه هاي بهره گيري از اينترنت، رايانه و منابع پژوهشي، دشواربودن تأمين هزينه هاي پژوهشي براي حوزويان، در رتبه هاي دوم تا چهارم قرار دارند. از طرف ديگر، نداشتن فرصت كافي براي پرداختن به پژوهش به سبب همراه شدن آموزش و مسئوليت هاي اجتماعي حوزويان، با ميانگين (55/3) و انحراف استاندارد 1/1 و ضريب پراكندگي 96/30 در رتبة پنجم قرار گرفته است.

جدول 7: مقايسه تفاوت شدت بازدارندگي عوامل مختلف

عوامل

ميانگين

انحراف استاندار

واريانس

عوامل بازدارندة مربوط به سياست گذاري نظام تحقيقاتي

038/4

125/0

016/0

عوامل بازدارندة فرهنگي

012/4

117/0

0014/0

عوامل بازدارندة مربوط به نظام اداري و ساختاري

76/3

234/0

054/0

عوامل بازدارندة انگيزشي

67/3

454/0

206/0

عوامل مربوط به نحوة ارائة خدمات پژوهشي

69/3

557/0

311/0

عوامل بازدارندة فردي (فني و تخصصي)

89/3

112/0

335/0

 

جدول 8: خلاصه تحليل واريانس

F

Ms

df

ss

منابع تغييرات

گروه ها

84/2-

034/0

5

17/0-

SSB واريانس بين گروه ها

12/0

29

472/3

SSw واريانس درون گروه ها

-

34

642/3

SST واريانس كل

 

داده هاي جدول (7) مقايسة نمرات مربوط به آثار بازدارندگي عوامل مختلف مؤثر بر پژوهش حوزة علميه را نشان مي دهد. بيشترين ميانگين (038/4) مربوط به عوامل باز دارندة سياست گذاري نظام تحقيقاتي است و پس ازآن عوامل فرهنگي با (012/4) قرار دارند و عوامل فردي (فني و تخصصي) با ميانگين (89/3) در جايگاه سوم قرار گرفته است. كم ترين ميانگين مربوط به عوامل انگيزشي با ميانگين (67/3) است. تجزيه و تحليل داده ها بر اساس آزمون تحليل واريانس يك راهه ميانگين نمرات عوامل بالا (جدول 8) نشان داد كه چون قدر مطلق F» محاسبه شده (84/2-) از F جدول در سطح اطمينان 95/0 و05/0=α و 5 و 29 =df، (54/2) بزرگتر است؛ پس تفاوت ميان ميانگين هاي مورد مقايسه معنا دار بوده با اطمينان 95 درصد مي توان نتيجه گرفت كه تفاوت ميزان شدت اثر بازدارندگي عوامل گوناگون مطالعه شده معنا دار است. نقش بازدارندگي عوامل مربوط به سياست گذاري نظام پژوهشي حوزه بيش از بقية موارد است.

جدول 9: رتبه بندي راهكارهاي توسعة پژوهش هاي حوزه

R

V

z

S

 

∑x

راهكارها

7

37.99

9.4

1.48

3.9

386

1- برنامه ريزي براي فرهنگ سازي و ايجاد بسترهاي مناسب براي پژوهش

13

42.81

3.38

1.25

2.93

287

2- برگزاري همايش هاي علمي و تحقيقاتي

4

36.15

8.26

1.3

3.59

348

3- آموزش و ارتقاي توانمندي هاي علمي و عملي حوزويان در زمينة پژوهش (روش تحقيق، جست و جوي منابع و تجزيه و تحليل اطلاعات)

6

37.34

9.59

1.47

3.93

381

4- رسيدگي به وضعيت معيشتي طلاب و انديشمندان جوان

9

38.88

8

1.43

3.68

346

5- تدوين اهداف و سياست هاي كلان علمي براي تحقيقات در حوزه

5

37.01

6.36

1.23

3.32

302

6- طراحي پروتكل (آداب و قواعد فعاليت هاي علمي و پژوهشي)

8

38.4

7.74

1.41

3.66

322

7- اختصاص بخشي از وظايف آموزشي مدرسان (تدريس هفتگي) به پژوهش و تحقيق

2

33.36

9.58

1.23

3.7

359

8- باز نگري اساسي و اصلاح نظام ارزيابي فعاليت هاي تحقيقاتي حوزويان

11

41.78

7.33

1.52

3.63

352

9- افزايش اعتبارات پژوهشي حوزة علميه

3

35.59

8.65

1.3

3.65

350

10- افزايش نشريه هاي تخصصي براي چاپ و انتشار مقالات علمي انديشمندان حوزوي

1

32.25

10.79

1.25

3.87

375

11- ايجاد سيستم تشويقي براي آثار منتشرشدة طلاب و انديشمندان حوزه

12

41.82

5.39

1.36

3.25

309

12- الزامي شدن انتشار مقالة مستخرج از پايانامة سطوح سه و چهار براي دفاع پايان نامه

10

41

6.11

1.4

3.4

303

13- تدوين نظامنامة جامع پژوهشي حوزة علميه

 

جدول (9) نشان مي دهد كه همة راهكارهاي توسعة پژوهش در حوزة نمره Z» بزرگتر از Z» بحراني، در سطح اطمينان 99/0 و 01/0= (58/2) كسب كردند و تفاوت ميانگين همة آنها با ميانگين مورد انتظار (3) معنا دار است. همچنين داده ها نشان مي دهد، ايجاد سيستم تشويقي براي آثار منتشرشدة طلاب و انديشمندان حوزه با ميانگين (87/3) و انحراف استاندارد (25/1) و ضريب پراكندگي (25/32) به عنوان مؤثر ترين راهكار در رتبة نخست قرار گرفته است. پس از آن، به ترتيب باز نگري اساسي و اصلاح نظام ارزيابي فعاليت هاي تحقيقاتي حوزويان، افزايش نشريات تخصصي براي چاپ و انتشار مقالات علمي انديشمندان حوزوي، آموزش و ارتقاي توانمندي هاي علمي و عملي حوزويان در زمينة پژوهش (روش تحقيق، جست و جوي منابع و تجزيه و تحليل اطلاعات)، در رتبه هاي دوم تا چهارم قرار دارند. از سوي ديگر، طراحي پروتكل (آداب و قواعد فعاليت هاي علمي و پژوهشي، رسيدگي به وضعيت معيشتي طلاب و انديشمندان جوان، به ترتيب با ميانگين (32/3)، (93/3) و انحراف استاندارد (23/1)، (47/1) و ضريب پراكندگي (01/37)، (34/37) در رتبة پنجم و ششم قرار دارند.

برنامه ريزي براي فرهنگ سازي و ايجاد بسترهاي مناسب براي پژوهش، اختصاص بخشي از وظايف آموزشي مدرسان (تدريس هفتگي) به پژوهش و تحقيق، تدوين اهداف و سياست هاي كلان علمي براي تحقيقات در حوزه، به ترتيب، رتبه هاي هفت تا نه را دربر مي گيرد و تدوين نظامنامة جامع پژوهشي حوزة علميه، افزايش اعتبارات پژوهشي حوزة علميه، الزامي شدن انتشار مقالة مستخرج از پايان نامة سطوح سه و چهار براي دفاع از پايان نامة، برگزاري همايش هاي علمي و تحقيقاتي به ترتيب، با ميانگين (4/3)، (63/3)، (25/3)، (93/2) و انحراف استاندارد (4/1)، (52/1)، (36/1)، (25/1) و ضريب پراكندگي (41)، (78/41)، (82/41)، (81/42) در رتبة ده تا سيزده قرار دارند.

نتيجه گيري

بي گمان يكي از اوصاف اصلي آدمي انديشه ورزي است؛ انديشه ورزي و توليد گزاره هاي فكري فقط در فرايند پژوهش و كنجكاوي ها و كنكاش هاي روشمند علمي ميسر است. بي شك فرايند تقويت و توسعة نهادهاي علمي و فرهنگي در جامعه نيز فقط در ساية بهره گيري از يافته هاي پژوهشي مقدور است. از طرف ديگر، امروزه آنچه ماندگاري و پيشرفت علمي، فرهنگي، اقتصادي و حتي سياسي يك جامعه را در پي مي آورد، پژوهش، توليد و مديريت دانش است؛ بر اين اساس، براي دستيابي به پيشرفت هاي سريع علمي، هم افزايي در تحقيقات و كم كردن سطح علمي با جوامع پيشرفته و نيز رسيدن به رفاه و امنيت اجتماعي پايدار، بايد به طور مستمر و بهينه به توليد و مديريت دانش و استفاده از ظرفيت هاي انساني و مادي پرداخت و با جلوگيري از كارهاي تكراري و موازي و تبديل دانش ذهني به عيني و پرورش تفكر علمي و ارتقاي توانمندي هاي متدولوژيك، فرهنگي، اطلاع رساني، اداري و ساختاري و خدماتي براي تربيت پژوهشگران عرصه هاي مختلف، به ويژه جوانان مستعد و كنجكاو و درون دادهاي آتي چرخة پژوهش به ترويج و اشاعة فرهنگ پژوهش، نوآوري، خلاقيت و... پرداخت.

حوزة علميه به عنوان يكي از مهم ترين مراكز توليد علم، كه بخش عمده و مهم كارش پروراندن محققان است (اسماعيل زاده، 1383، ص26)، براي گذراندن اين مسير، چاره اي جز ترويج اخلاق و روحية علمي و حمايت از دانش پژوهان براي ارتقاي بينش و منش علمي و دميدن روح اميد و نشاط در ميان طلاب و پژوهشگران حوزوي ندارد؛ بنابر اين، بررسي عوامل بازدارندة مؤثر بر پژوهش هاي حوزة علميه مي تواند آغازي براي تحليل واقعي وضعيت و دسترسي به راهكارهاي برون رفت از آن در جهت اهداف خود باشد.

پژوهش پيش رو با هدف شناسايي عوامل مزبور و اولويت بندي راهكارهاي برون رفت از ديدگاه طلبه هاي سطح چهار، به نتايج زير دست يافت:

عوامل مربوط به سياست گذاري نظام تحقيقاتي مهم ترين بازدارندة پژوهش در حوزة علميه است كه در رأس آن، فقدان راهبردهاي مناسب براي فعاليت هاي پژوهشي در حوزه و نبود اهداف پژوهشي روشن در نظام آموزش حوزه قرار دارد، پس از آن، عوامل فرهنگي كه از مهم ترين بازدارنده هاي فرهنگي به شمار مي آيند به ترتيب، تأكيد بر آموزش محوري به جاي پژوهش محوري در نظام آموزشي حوزه و استفاده نكردن از نتايج پژوهش هاي محققان حوزوي و نهادينه نشدن فرهنگ پژوهش در ميان دانش پژوهان حوزه قرار دارند؛ سومين عامل بازدارندة پژوهش در حوزة علميه عوامل فردي (فني و تخصصي) است. در ميان عوامل فردي، پايين بودن ميزان آشنايي با متدولوژي و روش شناسي تحقيق، وجود اشتغالات فكري مختلف براي امرار معاش و آشنايي كم آنان با شيوه هاي بهره گيري از اينترنت، رايانه و منابع پژوهشي قرار گرفتند. عوامل بازدارندة مربوط به نظام اداري و ساختاري در بازدارندگي از پژوهش حوزه، در جايگاه چهارم قرار دارد؛ در اين زمينه، طولاني بودن فرايند طرح و تصويب پژوژه هاي تحقيقاتي و مناسب نبودن شيوة ارزشيابي فعاليت هاي پژوهشي در آموزش حوزة علميه و فقدان قوانين و مقررات مشخص براي ارزيابي فعاليت هاي پژوهشي اهميت بيشتري دارند. عوامل مربوط به نحوة ارائة خدمات پژوهشي پنجمين بازدارندة پژوهش در حوزة علميه است و به رغم اينكه تأثير بازدارندگي آن كمتر از بقيه است؛ اما دشوار بودن دسترسي به استادان مجرب براي مشاوره و راهنمايي طرح هاي تحقيقاتي و نبود دروس خاص آموزش و آشنايي طلاب با روش هاي تحقيق در بين درس هاي حوزه، از موانع مهم و اثر گذار شناخته شدند. عوامل انگيزشي نقش بازدارندگي بسيار كمتري در پژوهش هاي حوزه دارد و در ميان عوامل مطالعه شده در جايگاه آخر قرار گرفته است؛ اما در ميان مؤلفه هاي انگيزشي، نبود گرايش مثبت به نقش تحقيقات در تقويت بنيان هاي فرهنگي و آموزشي حوزه و فقدان ترغيب و تشويق حوزويان به مطالعه و تحقيق در نظام آموزشي حوزه، از موانع جدي تلقي شده اند. بنابراين مهم ترين مشكل پيش روي تحقيقات در حوزه سياست گذاري براي تحقيقات است و فرهنگ سازي، ايجاد و نهادينه كردن روحية تحقيق، تعاون، همكاري و تسهيم دانش و فعاليت هاي تيمي نيز به عنوان برآيندي نرم، پيچيده و طولاني مي تواند با ايجاد فرهنگ پژوهش، آموزش را دچار تحول اساسي در جهت استقرار رويكرد پژوهش محور نمايد. براي برون رفت از اين عوامل بازدارنده و سرعت بخشيدن به فرايند توليد دانش در حوزة علميه، مناسب ترين راهكار از نظر آزمودني ها، ايجاد سيستم تشويقي براي آثار منتشرشدة طلاب و انديشمندان حوزه، باز نگري اساسي و اصلاح نظام ارزيابي فعاليت هاي تحقيقاتي حوزه، افزايش نشريات تخصصي براي چاپ و انتشار مقالات علمي انديشمندان حوزوي، آموزش و ارتقاي توانمندي هاي علمي و عملي دانش پژوهان حوزه در زمينة پژوهش (روش تحقيق، جستجوي منابع و تجزيه و تحليل اطلاعات) و طراحي پروتكل (آداب و قواعد فعاليت هاي علمي و پژوهشي) است.


منابع

اسماعيل زاده، مرتضي (1383)، راهبردهاي اساسي تحول علمي در دانشگاه ها، تهران، معارف.

اميري، رضا، پژوهش علمي و موانع آن در ايران» (1381)، فرهنگ پژوهش، ش100، ص52-53.

تابعي، ضياالدين و فرزاد محموديان، اخلاق در پژوهشگري» (1386)، اخلاق در علوم فناوري، سال 2، ش1و2، ص 49-54.

تصويري قمصري، فاطمه و محمدرضا جهان نما، بررسي وضعيت توليدات علمي پژوهشگران پژوهشكده مهندسي» (1385)، كتاب داري و اطلاع رساني، ش 2، ص 107-124.

خوش فر، غلامرضا، بررسي نقش تحقيق و مراكز تحقيقاتي در توسعه اقتصادي ـ اجتماعي» (1379)، رهيافت، ش22، ص 98-103.

رضايي، اكبر و همكاران ، الگويي براي ايجاد علاقه و انگيزه به مطالعه و پژوهش: بررسي اثربخشي آن در دانش آموزان دوره راهنمايي» (1387)، نوآوري هاي آموزشي، سال هفتم، ش25، ص 184- 151.

زارع احمد آبادي، حبيب و همكاران، واكاوي موانع انجام پژوهش در دانشگاه ها و مراكز تحقيقات كشور با استفاده از تكنيك فازي (از ديدگاه اعضاء هيأت علمي دانشگاه يزد)» (1388)، مديريت در دانشگاه اسلامي، سال سيزدهم، ش4، ص 113ـ133.

سرشتي، منيژه و همكاران، موانع انجام تحقيقات از ديدگاه اساتيد و كاركنان دانشگاه علوم پزشكي شهركرد» (1389)، راهبرد هاي آموزش، ش 8، ص51.

سعادتي، ليلا، بدون جايگاه، بدون آينده»، روزنامه همشهري، 31 ارديبهشت 1382.

سواري، كريم و منوچهر تقي پور (1382)، بررسي موانع پژوهش دردانشگاه پيام نوراز ديدگاه اعضاء هيأت علمي منطقه هفت، اولين همايش ملي توسعه دانشگاه مجازي، دانشگاه پيام نور كاشان.

شريف زاده، ابوالقاسم و همكاران، بررسي عوامل مؤثر بر كاركرد پژوهشي اعضاي هيأت علمي مراكز آموزش عالي كشاورزي» (1386)، كشاورزي، دوره نهم، ش2، ص 47-62.

صافي، احمد، اهميت و جايگاه پژوهش در آموزش و پرورش؛ تلاش ها و چالش ها و سياست هاي آينده» (1380)، پژوهشنامه آموزشي، ش 35.

طبيبي، سيدجمال الدين، نقش دانشگاه و پژوهش در توسعه ملي» (1376)، پژوهش و برنامه ريزي آموزش عالي، ش7و8، ص 24- 126.

ظهور، عليرضا و عليرضا فكري، موانع پژوهش از ديدگاه اعضاي هيأت علمي دانشگاه علوم پزشكي ايران» (1382)، پايش، سال دوم، ش 2، ص 113-120.

عرب مختاري، روح الله (1386)، شناسايي موانع و مشكلات پژوهش دررشته تربيت بدني و علوم ورزشي دانشگاه هاي دولتي كشور از ديدگاه دانشجويان تحصيلات تكميلي، پايان نامه كارشناسي ارشد رشته تربيت بدني و علوم ورزشي، دانشكده تربيت بدني دانشگاه تهران.

علاقه بند، علي (1385)، مباني نظري و اصول مديريت آموزشي، تهران، دوران.

علمداري، علي كرم و اسفنديار افشون، (موانع موجود در انجام فعاليت هاي پژوهشي از ديدگاه اعضاي هيأت علمي دانشگاه هاي شهر ياسوج» (1382)، ارمغان دانش، سال هشتم، ش29، ص 27-35.

فضل الهي، سيف اله، شناسايي و اولويت بندي موانع توليد علم از ديدگاه اعضاي هيأت علمي دانشگاه هاي استان قم» (1388)، معرفت، ش141، ص 127-142.

فضل الهي قمشي، سيف اله، واكاوي عوامل بازدارنده موثر بر پژوهش طلاب حوزه علميه» (1390)، معرفت، ش160، ص145-160.

فضل الهي قمشي، سيف اله، بررسي عوامل بازدارنده موثر بر پژوهش هاي دانشجويي» (1391)، اسلام وپژوهش هاي تربيتي، ش 7، ص 165-184.

فضل الهي قمشي، سيف اله و همكاران، بررسي عوامل بازدارنده موثر بر پژوهش فرهنگيان» (1391)، پژوهش در برنامه ريزي درسي، سال نهم، دوره دوم، ش5 (پياپي32)، ص108-122.

كمالي، محمدباقر، تحقيقات مشاركتي: رهيافت ها، تجربيات» (1385)، روستا و توسعه، سال 9، ش 4، ص 217ـ247.

كيانپور، مريم و همكاران، بررسي موانع پژوهش در نظام علوم پزشكي از ديدگاه مسئولان، اعضاي هيأت علمي و كارشناسان» (1384)، پژوهش دانشگاه علوم پزشكي اصفهان، ش28، ص 191ـ188.

منصوري، جواد (1370)، فرهنگ و استقلال، چ سوم، تهران، وزارت امور خارجه.

محمدي، امير، واقعيت ها و راه چاره ها» (1378)، رهيافت، ش 20، ص 98ـ 104.

يحيي، فريبا، تحول روند شاخص هاي تحقيقاتي» (1379)، رهيافت، ش23، ص 23-26.

Abdolhak, m.and et al . (2001), Health information: management of a Strategic Rsource, USA, W.B. saunders Company.

bennis,w. (1999), Changing Organization, New York, Mc graw-Hill.

Carrion,M.and P.Woods and I.Norman. (2004), “Barriers to Research Utillisation Among forensic Mental Health Nurses”, International Journal of Nursing studies, 4, p. 613-619.

Cohen,M.D.and S.G.jenning (2002), “Agreement and Reproducibility of Subjective Method of Mesuring Faculity time Distribution”, Academic Radiology, 9, p. 1201-1208.

Cook, D. (2001), Research Management of what Nature is the Concept?, ohio state University.

Edvard,k. (2002), “Short steps: Peer support of scholarly activity”, Academic Medicine,77, p. 939-944.

Entwistle, N (2002), “Research-based university theaching”, Psychology of Review, v.26. N. 2.

Hafler, j. p. and H. fredrick and j. R. Lovejoy (2000), “Scholarly Activites Recorded in the Portfolios of Teacher Clinical Faculty”, Academic Medicine, 75, p. 649-652.

Halid, d. and Darrell, RI. (1998), “Determinant of Research Productivity in Higher Education”, Research in Higher Education, 36 (6), p. 931-607.

Hemsley-Brown, j. and I. oplatka (2005), “Bridging the Research Practice Gap: Barriers and Facilitators to Research use Amony School Principals from England and Israel”, Internationnal Journal of Public Sector Management, vol. 18, No.5,20, p. 424-446.

Pardcy, P.G. and, j. Roseboom (1998), “Development of National Agricultural Research Systems in an International Quantitative Perspective in Technlogy policy for Sustainable agricullural growth”, 1FPR1 Policy Briefs, N. 7,washing ton.D.C