حاصل پروژة مدرن سازی در غرب، ظهور دو دنیای مدرن و غیرمدرن است؛ دنیاهایی که هیچ تناسبی با هم نداشت و در مقابل هم قرار می گرفت. این تضادها، در دو سطح سیرت و صورت جریان و تداوم یافت. محصول پیدایش این دو دنیا، بروز انسان جدید و قدیم، توأم با دوگانگی هایی مانند: علم-جهل، تغییر- ثبات و نظایر آن است. بروز این دوگانگی ها، که یکی انسان را به سوی تکثر حقیقت و دیگری به حقیقت مطلق می کشاند، بحرانی را پدید آورد که همة عرصه های حیات انسان را در قالب دو وجهی نوگرایی- سنت گرایی بازتاب داد. به تدریج و همپای تمدن غرب، دوگانگی های ناشی از جدال عمیق سنت و مدرنیسم، از مرزهای آن گذشت و پا به کشورهای غیرغربی سنتی گذاشت و تأثیرات شگرفی را بر حوزة اندیشه و عمل سیاسی در کشورهایی چون ایران برجای نهاد، از جمله این تأثیرها، رؤیارویی مفاهیم جدید و قدیم سیاسی در ایران معاصر است. برداشتهای بسیار سطحی از مفاهیم غربی و کاربست آنها در جامعه ایرانی فاجعه هایی چون تقابل نگاه سخت افزاری و نرم افزاری درعلوم انسانی و بحران در روش شناسی علوم اجتماعی را در پی داشته است. تلاش های زیادی برای گذر از این بحران، که میتوان آن را «بحران علوم انسانی ایران» نام نهاد، صورت گرفت، ولی نتایج درخور توجهی نداشت. لذا عدم دست یابی به الگوی مناسب بومی سازی، همچنان ضرورت پرداختن به آن و رسیدن به راه حلی در این زمینه را گوشزد می کند.