کشف فرایند تحقق عدالت اجتماعی با تحلیل آیات مشتمل بر دو کلیدواژة «عدل» و «قسط»

Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
«عدالت» از آرمانهاي انساني است که مکاتب گوناگون اجتماعي به بيانهاي گوناگون ادعاي تحقق آن را داشتهاند. اسلام پرچم عدالتخواهي را بلند کرده و عدالت اجتماعي از اصول مذهب اقتصادي اسلام است (صدر، ۱۳۸۲، ص۲۸۸).
بحث از عدل و قسط در قرآن و سنت، گاه بهصراحت مطرح شده و آيات و روايات به تشريح ابعاد عدالت و ارزشمندي آن پرداختهاند و گاه نيز اگرچه بهصراحت سخني از عدالت نيست، در قالب احکام شرعي تحقق عدالت دنبال شده است.
براي توفيق در تحقق آرمان عدالت اجتماعي، لازم است برداشت صحيحي از عدالت و نحوة تحقق آن داشته باشيم. مکاتب گوناگون ممکن است ادعاي عدالت نمايند، اما عدالت و تحقق آن حقيقتي بسيط نيست، بلکه ابعاد، مؤلفهها و مراحل متنوعي دارد که تحقق عيني آن را با دشواري مواجه ميكند.
تحقق چنين پديدة پيچيدهاي نيازمند منظومة فکري منسجمي است. برداشت صحيح دربارة عدالت اجتماعي، فرايندي ديدن تحقق عدالت اجتماعي است. در غير اين صورت، نگاه انتزاعي بر تحقيقات حاکم خواهد شد، بهگونهايکه از ديدن مقدمات و آثار عدالت اجتماعي و فهم مراتب تحقق عدالت اجتماعي ناتوان خواهد بود.
اين تحقيق با تمرکز بر آياتي از قرآن که کليدواژههاي عدل و قسط در آنها بهکار رفته، بهدنبال کشف فرايند تحقق عدالت اجتماعي است. بنابراين، پرسش اصلي تحقيق حاضر اين است: «بر اساس آيات قرآن، فرايند تحقق عدالت اجتماعي چگونه است؟»
براي پاسخ به اين پرسش، ابتدا گامهاي مورد نياز براي استنباط، در قالب هفت گام تبيين ميشود. سپس اين گامهاي هفتگانه در کشف نگاه قرآن به فرايند تحقق عدالت اجتماعي استفاده ميگردد.
در کنار پيشينة عام تحقيقات دربارة عدالت (ر.ک. صدر، ۱۳۸۲؛ رجايي و معلمي، ۱۳۹۴)، برخي محققان بهصورت ويژه ديدگاه قرآن را دربارة عدالت و عدالت اجتماعي بررسي کردهاند؛ ازجمله:
پاياننامة بررسي مسئله عدالت در قرآن کريم و عهدين (عزيزپور، 1393)؛
كتاب مدينة عادله: مقدمهاي بر نظرية عدالت اقتصادي در قرآن کريم (خاندوزي، 1391)؛
كتاب عدالتپژوهي در پرتو قرآن کريم (پورعزت و عليپور، 1392)؛ نويسندگان به مباحثي همچون نوعشناسي عدالت، واژهشناسي «عدل» با تشريح دو واژة «عدل» و «قسط»، گزارههاي بنيادين عدالت، منزلت عدل در ساختار واژگان قرآني و مختصات جامعة عدل قرآني پرداختهاند.
پژوهش عدالت در قرآن و نسبت آن با پيشرفت (مرکز بررسيهاي استراتژيک رياست جمهوري، 1392)؛ اين پژوهش در سه بخش شبکة مفهومي عدالت در قرآن، نظريه و کاربردهاي عدالت در قرآن، و نسبت عدالت و پيشرفت ارائه کرده ست.
در بخش اول در چهار فصل مفهومشناسي عدالت در قرآن (شامل راه مستقيم، انصاف، تساوي، دادن حق به ذيحق، عوض و فديه، انحراف و اعوجاج، و توازن و تعادل)، مفاهيم جانشين يا مترادف (شامل قسط، وسط، قوام، ميزان، قصد و قدر)، مفاهيم متضاد (شامل ظلم، فساد، تعدي، بغي، بطر، طغيان، استغناء) و مفاهيم همنشين يا ملازم (شامل حق، تماميت، تقوا، فلاح، سعادت، معروف، برّ، نور، خير) را ارائه کرده است.
در بخش دوم در دو فصل «نظرية عدالت در قرآن کريم»، تعريف «عدالت» بهمثابة توازن و «کاربردهاي عدالت در قرآن کريم» را در چهار عرصة ارتباط انسان با خدا، با ديگران، با طبيعت و با خود مطرح نموده است.
مقالة «مفاهيم اخلاقي معيار از منظر قرآن کريم» (صالحي، 1391)؛ نويسنده با طرح اين پرسش که طبقهبندي قرآن کريم از مفاهيم اخلاقي چگونه است؟ دو اصل «عدالت» و «احسان» را معيار و مرجع ساير مفاهيم اخلاقي ميداند. وي آيات مربوط به عدالت را در چهار سرفصل ذيل دستهبندي کرده است: ۱) محور تکوين و حرکت هستي؛ 2. فلسفة بعثت و انزال کتب؛ ۳. فلسفة احکام اخلاقي ـ حقوقي؛ ۴. شئون مختلف زندگي انسان.
نگارنده پس از طرح ديدگاهها دربارة مفهوم «عدالت»، با استفاده از روايات، معناي «انصاف» را براي «عدل» برميگزيند؛ يعني «آنچه براي خود نميپسندي براي ديگران نيز مپسند».
مقالة «بررسي عدالت در قرآن کريم در سه محور» (عربشاهي كهريزي، 1395)؛ نويسنده با تفکيک کاربردهاي عدل در قرآن، هشت معناي متفاوت براي «عدل» در کاربرد قرآني مطرح کرده است؛ اما از چگونگي کشف اين معاني سخني نميگويد.
مقالة «صورتبندي مفهوم عدالت در قرآن کريم بر مبناي معناشناسي واژة قسط» (اخوان طبسي و داوري، ۱۳۹۷)؛ نويسنده با بهرهگيري از نظريات گوناگون در حوزة معناشناسي، نظير روابط همنشيني، حوزههاي معنايي، مؤلفههاي معنايي و همچنين روشهاي زبانشناسي تاريخي (مانند ريشهشناسي، گونهشناسي و مطالعات زبانهاي سامي)، تحليلي معناشناختي از واژة قرآني «قسط» ارائه ميدهند.
مقالة «تبيين ماهيت و اهميت عدالت از منظر قرآن کريم» (فقيهزاده و شهامت، 1398)؛ نويسندگان با تحليل محتواي کيفي آيات و روايات به اين نتيجه رسيدهاند که «عدالت» ضد ظلم و به مفهوم رعايت استحقاقها و دادن حق هر ذيحقي به اوست.
مقالة حاضر در مقايسه با تحقيقات پيشين، در چند جهت تمايز و نوآوري دارد:
۱. ارائه و تشريح تفصيلي روش اصولي کارامد در کشف نظرية قرآني که قابل تأييد و پذيرش بر اساس ضوابط استظهار (فهم متن) مطرح در علم اصول فقه است.
۲. تطبيق گامبهگام روش ارائهشده بر مراحل کشف نظريه؛
۳. ارائة نظريه در قالب پرسشي که بر فهم عقلي استوار است، سپس ارائة اين پرسش عقلاني بر قرآن و تطبيق پرسشهاي عقلي بر کليدواژگان قرآني.
۴. ارائة نظريه در قالب فرايند و بستة پيوسته و منسجم (نه صرفاً يک تعريف يا گزارة خبري ساده).
۱. گامهاي کشف شيوة تحقق عدالت در قرآن
اين بخش مقاله روششناسي پژوهش حاضر را توضيح ميدهد و تصويري کلي از چرايي و چگونگي انجام اين پژوهش را بازمينمايد.
براي دستيابي به شيوة تحقق عدالت از منظر اسلام و قضاوت روشن دربارة عدالت در انديشة اسلامي و معاني مطرحشده دربارة آن، هفت گام اساسي بايد طي شود:
۱. شناخت و تعريف «عدالت» بهعنوان يک مفهوم فلسفي يا اعتباري و ارتباط آن با انسان و جامعه؛
۲. تحليل آيات مرتبط و استخراج کليدواژگان «عدل» و «قسط»؛
3. تبديل کليدواژههاي سلبي به ايجابي براي نظامبخشي مفاهيم عدالت؛
۴. تنظيم و دستهبندي کليدواژههاي اصلي ايجابي؛
۵. تبيين مواضع تحقق عدالت و نسبت آن با زنجيرة مفاهيمي همچون نيازها، امکانات، تکاليف و حقوق؛
۶. تحليل رفتارها و وضعيتهاي عادلانه و آثار آنها بر اساس کليدواژههاي اصلي؛
۷. تطبيق اين مفاهيم و کليدواژهها بر مباني و اصول قرآني مرتبط.
گام اول
بايد موضع تحقق عدالت تبيين شود تا بتوانيم به پرسشي اساسي دربارة عدالت برسيم و آن پرسش را پيشروي قرآن بگذاريم. با اين پرسش، جهتگيري تحقيق و جستوجو در قرآن تعيين ميشود. براي تحقق اين هدف، ابتدا بايد نوع مفهوم «عدالت» را بشناسيم:
ـ آيا مفهومي حقيقي است يا اعتباري؟
ـ اگر با مفهومي حقيقي مواجهايم، چگونه مفهومي است؟
ـ بعد از تعيين نوع مفهوم که مسئلهاي مربوط به معرفتشناسي و فلسفه است، نوبت به اين ميرسد که تعيين کنيم ارتباط بين مفهوم «عدالت» با انسان و جامعه چيست؟
ـ عدالت با چه ابعادي از انسان و جامعه مرتبط است؟
بنابراين در اين مرحله به شناخت ابعاد انسان و جامعه نياز داريم. ثمرة پيوند بين يک مسئلة معرفتشناختي ـ فلسفي با يک مسئلة انسانشناختي ـ جامعهشناختي، پرسشي مبتنيبر دانش بشري (عقلي ـ تجربي) فراهم ميکند.
سپس بايد با هدف پاسخ به پرسشي که در گام اول مطرح شده است، سراغ قرآن برويم و مجموعه آيات مرتبط با موضوع «عدالت» در قرآن بررسي شود تا مصداق «عدالت» و جامعه عادلانه در منطق اسلامي استخراج گردد.
مطابق کلام اميرالمؤمنين، اين تحقيق مصداق «استنطاق» از قرآن کريم است: «ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ» (کليني، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۶۱)؛ يعني قرآن را به سخن بياوريد. اين در حالي است که قرآن کلام است و گوينده نيست «وَ لَنْ يَنْطِقَ لَكُمْ» (کليني، ۱۴۰۷ق، ج1، ص61)؛ يعني اين در حالي است که قرآن هرگز با شما سخن نخواهد گفت.
دربارة سخن مزبور سه پرسش شکل ميگيرد:
۱. مقصود از اينکه «قرآن کلام است، اما متکلم نيست» و «استفاده از قرآن نيازمند استنطاق است» چيست؟
۲. مقصود از اينکه «قرآن هرگز با شما سخن نخواهد گفت» چيست؟
۳. اگر قرآن هرگز با ما سخن نخواهد گفت، مقصود و فايدة استنطاق از قرآن چيست؟
طبق تعبير شهيد صدر، «استنطاق از قرآن» يعني: طرح پرسش و کشف پاسخ از قرآن در قالب گفتوگو و مطالبه که وي از آن به «تفسير موضوعي» تعبير کرده است (ر.ک. صدر، ۱۴۲۱ق، ص39-14).
در تفسير موضوعي، مبتنيبر نيازهاي واقعي و دانش بشري، براي پژوهشگر مسلمان دربارة يک «مشکل» پرسشي شکل ميگيرد. سپس با اعتقاد به جامعيت قرآن نسبتبه همة نيازهاي بشر در مسير هدايت، پرسش دومي براي پژوهشگر اسلامي شکل ميگيرد که موضع و ديدگاه قرآن نسبتبه اين مسئله چيست؟
سپس با اعتقاد به امکان فهم مقصود و مقصد قرآن براي غيرمعصومان و عدم اختصاص فهم قرآن به اهلبيت، اين پرسش را به قرآن عرضه ميکند و در جستوجوي پاسخ قرآن برميآيد.
پاسخ بهدستآمده اگر بر اساس ضوابط استظهار و فهم متن باشد، بايد: ۱) بهصورت عقلايي جامع (شامل آيات مرتبط) و مانع (شامل نشدن آيات غيرمرتبط) باشد. ۲) با احکام ضروري عقلي، مسلّمات شرعي و محکمات قرآني منافاتي نداشته باشد. تنها در اين صورت، ميتوان آن را بهعنوان يک نظرية قرآني قابل استناد پذيرفت.
قرآن هرگز ابتدائاً با ما سخن نخواهد گفت؛ زيرا با وجود اينکه متن قرآن همواره در دسترس است، مقصود از سخن گفتن قرآن آن است که ما از قرآن متوجه حقيقتي يا وظيفهاي شويم. اين سخن گفتن منوط به توجه، التفات و درک مشکل و مسئله از سوي انسان است. بهعبارت ديگر، انسان بايد نسبتبه موضع قرآن دربارة مسئلة خويش حساس شود.
براي روشنتر شدن اين ويژگي، قرآن را ميتوان به دريا تشبيه کرد، نه چشمه. چشمه در هر زمان نياز همان زمان را به آب شيرين بالفعل تأمين ميکند؛ اما دريا تأمين نيازهاي تمام زمانها را بالقوه در خود دارد. با اين حال، غواصي لازم است تا از دريا گوهر يا ماهي صيد کند. همچنين ممکن است نياز باشد که آب شور دريا تصفيه شود تا قابل استفاده گردد.
اين ويژگي قرآن کاملاً متناسب با تدريج و تحول مستمري است که در زندگي انسانها برقرار است. قرآن همچون دريايي است که با نيازهاي متغير بشري همراهي ميکند و در هر زمان، پاسخگوي مسائل مختلف به شرط التفات و جست وجوي دقيق است.
گام دوم
در اين گام تلاش ميشود استقرائي تام انجام و همة آيات مربوط به کليدواژههاي محوري «عدل» و «قسط» در قرآن جمعآوري شوند. البته رسيدن به استقرائي تام که جامع آيات مرتبط و مانع آيات غيرمرتبط باشد، محدوديتهايي دارد؛ ازجمله:
۱. از جهت جامعيت، ممکن است آياتي وجود داشته باشد که حاوي کليدواژههاي محوري نباشد، اما مضموني دربارة مفهوم «عدالت» داشته باشد.
۲. از جهت مانعيت، ممکن است برخي کاربردهاي کليدواژة محوري بهسبب وجود مشترک لفظي يا استعمال مجازي، ربطي بهمعناي مد نظر نداشته باشد.
۳. از جهت کارايي آيات براي رسيدن به نظرية قرآن، برخي آيات ممکن است فاقد واژههاي راهنما يا جهتدهنده باشند.
گام سوم
در اين گام، با کاوش در آيات مرتبط، تلاش ميشود هر واژهاي که ميتواند در فهم معناي عدالت جهتدهنده و راهنماييکننده باشد، جمعآوري شود.
اين واژه ممکن است:
ـ توصيفي براي عدل باشد.
ـ صفت مغايري با عدل باشد.
ـ استدلالي بر عادلانه بودن وضعيت يا رفتاري باشد.
ـ يا نتيجه و کاربرد تحقق عدالت را ارائه کند.
گام چهارم
در اين گام، با کاوش در آيات مرتبط با مسئله، تلاش ميشود هر واژهاي که ميتواند در فهم معناي «عدالت» جهتدهنده و راهنماييکننده باشد، جمعآوري شود. اين واژهها ممکن است:
ـ توصيفي براي عدل باشند.
ـ صفت مغايري با عدل باشند.
ـ استدلالي بر عادلانهبودن وضعيت يا رفتاري باشند.
ـ يا نتيجه و کاربرد تحقق عدالت را ارائه کنند.
گام پنجم
در اين مرحله، کليدواژههاي بهدستآمده دستهبندي ميشوند تا بتوانيم آنها را در دو دستة «کليدواژههاي اصلي» و «کليدواژههاي فرعي» مرتب کنيم.
کليدواژههاي اصلي: اين واژهها به اصل مفهوم و چارچوب عدالت مرتبط هستند و محور تحقيق محسوب ميشوند. لازم است شناخت منضبط و دستهبندي دقيقي نسبت به اين واژهها داشته باشيم.
کليدواژههاي فرعي: اين واژهها به مباحثي مرتبط هستند که در رتبة بعد از فهم اصل مضمون عدالت قرار دارند.
براي دستيابي به اين هدف، از دو تفکيک کليدي استفاده ميشود:
1. ايجابي در مقابل سلبي: کليدواژة «ايجابي» مثل «حق» از معنايي مثبت و موجود حکايت ميکند، اما کليدواژة «سلبي» مثل «عدم ظلم» از معنايي منفي سخن ميگويد که دربارة عدالت صادق نيست و با الفاظي همچون «عدم» نفي ميشود. براي کليدواژههاي سلبي، ميتوان معادلهاي ايجابي جايگزين پيدا کرد.
2. ثبوتي در مقابل اثباتي: کليدواژة «ثبوتي» مثل «کمال» از محتوا حکايت ميکند، اما کليدواژة «اثباتي» مثل «ما انزل الله» از راه کشف محتوا سخن ميگويد.
بر اين اساس، ممکن است چهار نوع کليدواژه داشته باشيم: ايجابي ـ ثبوتي؛ ايجابي ـ اثباتي؛ سلبي ـ ثبوتي؛ سلبي ـ اثباتي. بررسي تفصيلي انواع کليدواژههاي فرعي نيازمند تحقيقات تکميلي است.
گام ششم
در اين گام، تلاش ميشود کليدواژههاي اصلي يکپارچه و منسجم شوند. از ميان چهار نوع واژگان اصلي، واژة «ايجابي ـ ثبوتي» کارآمدتر است و واژة «سلبي ـ اثباتي» کمکاربردتر؛ زيرا هدف اين تحقيق کشف مفهومي واقعي است و ارائة چنين مفهومي با واژگان ايجابي رساتر از واژگان سلبي است.
واژگان اثباتي صرفاً از منبع کشف واقعيت سخن ميگويند، اما اطلاعات مستقيمي دربارة مضمون عدالت ارائه نميکنند. از سوي ديگر، واژههاي سلبي اگرچه فاقد محتوا هستند، اما معمولاً با واژگان ايجابي ملازماند که از مفاهيمي مرتبط با عدالت حکايت ميکنند. اين مفاهيم را ميتوان با بررسي آيات حاوي آن کليدواژهها يا با استظهار عرفي کشف کرد.
گام هفتم
در اين گام، مجموعه کليدواژگان اصلي ايجابي کشفشده بايد در چارچوبي معنادار، کاربردي و کارامد تنظيم شوند. اين مرحله «منظومة نظري قرآن» دربارة فرايند عدالت را شکل ميدهد. براي نظام بخشيدن به مجموعه واژههاي اصلي، لازم است اين واژهها براساس معناداري و کارامدي تفکيک و دستهبندي شوند تا بتوانند مسائل پيشروي تحقيق را حل کنند.
در اين تحقيق، دو تفکيک براي دستيابي به هدف تنظيم کليدواژهها استفاده ميشود: ۱. تفکيک رفتار از وضعيت؛ ۲. تفکيک ويژگيها از آثار.
بر اساس اين تفکيکها، چهار عنصر ديدگاه قرآن دربارة عدالت اجتماعي شناسايي ميشوند: ۱. ويژگيهاي رفتار عادلانه؛ ۲. آثار رفتار عادلانه؛ ۳. ويژگيهاي وضعيت اجتماعي عادلانه؛ ۴. آثار وضعيت اجتماعي عادلانه.
گام هشتم
در اين گام، ديدگاه قرآني عدالت (منظومة کليدواژههاي اصلي) را بر مواضع تحقق عدالت تطبيق ميدهيم. مواضع تحقق عدالت را در گام اول به دست آورديم و معرف جاهايي بود که ميشد در روابط اجتماعي از عادلانه بودن يا عادلانه نبودن آن سخن گفت. در اين گام، بايد نسبت بين «موقعيت اجتماعي تکويني» و «نظرية اجتماعي قرآني» در موضوع «عدالت» تعيين شود.
«موقعيت اجتماعي تکويني» از پيشفرضها و امور ثابت واقعي در متن زندگي اجتماعي سخن ميگويد. ديدگاه اجتماعي قرآني، يک نظرية مذهبي در اصطلاح شهيد صدر است که مرکب، مسير و مقصد رسيدن به وضعيت مطلوب «جامعة عادلانه» را ترسيم ميکند (ر.ک. صدر، 1382؛ قاسمي اصل، 1396، ص104-106).
2. تعيين مواضع تحقق عدالت
اگر بخواهيم موارد تحقق عدالت را بازشناسي کنيم، ابتدا بايد بر مفهوم «عدالت» صرفنظر از معنا و مصداق آن تمرکز کنيم.
در انديشة اسلامي، مفاهيم انواعي دارند:
1. ماهوي؛ مثل «انسان» که ذهن بهطور خودکار از موارد خاص انتزاع ميکند و قابل حمل بر امور عيني است.
2. منطقي؛ مثل «کلّي» که در ذهن محقق ميشود و تنها بر مفاهيم صورتهاي ذهني حمل ميگردد.
3. فلسفي؛ مثل «علت و معلول» که انتزاع آنها نيازمند کندوکاو ذهني و مقايسة اشيا با يکديگر است و بر امور عيني قابل حمل است.
4. اعتباري؛ مثل «ملکيت».
«عدالت» يک معقول ثاني فلسفي است که از کندوکاو ذهني و مقايسه بين دو وضعيت به دست ميآيد (مصباح يزدي، 1383، ج1، ص193).
به نظر ميرسد بتوان براي عادلانه شمردن وضعيت اقتصادي، به سه ملاک تمسک جست که از کندوکاو و مقايسة وضعيتهاي متنوع مربوط به انسان و جامعه به دست ميآيد:
اول. تناسب بين نيازها و امکانات: اگر بين نيازها و امکانات لازم براي تأمين نيازها، تناسب وجود داشته باشد، عدالت مراعات شده است. اين نيازها ميتوانند واقعي، عرفي يا شخصي باشند که منجر به شکلگيري عدالت واقعي، عرفي يا شخصي خواهند شد. در سطح ملي، اگر به تناسب نيازهاي عمومي، امکانات عمومي وجود داشته باشند، عدالت ملي برقرار است.
دوم. تناسب بين امکانات و تکاليف: با فرض اينکه امکانات و حقوق اوليهاي در اختيار است، تکاليفي بهوجود ميآيند. در اين مرحله، عادلانه بودن وضعيت را ميتوان از تناسب بين تکاليف و امکانات (حقوق اوليه) کشف کرد. «عدالت» يعني: تناسب بين حقوق اوليه و تکاليف.
سوم. تناسب بين تکاليف و حقوق: با فرض اينکه امکاناتي (حقوق اوليه يا حقوق قبل از عمل) در اختيار است، تکاليفي بهوجود ميآيد که انجام آن تکاليف، حقوق ثانويهاي (حقوق بعد از عمل) را ايجاب ميکند. در اين مرحله، عادلانه بودن وضعيت را ميتوان از تناسب بين تکاليف و حقوق ثانويه کشف کرد.
بنابراين با زنجيرهاي چهار حلقهاي مواجهيم: نيازها، امکانات (حقوق اوليه)، تکاليف، حقوق (ثانويه). تناسب دو به دو متوالي بين اين مؤلفهها، نشانة وجود عدالت است.
3. تجميع موارد کاربرد «عدل» و «قسط» در قرآن
اگر بخواهيم نظريهاي مبتنيبر ديدگاه قرآن دربارة عدالت داشته باشيم، بايد به استقرا و جمعبندي کاملي از آيات مرتبط با عدالت در قرآن برسيم و ارتباط بين اين آيات را بهدست آوريم تا به تعبير شهيد صدر، به يک «مرکّب نظري قرآني» برسيم؛ مرکّب نظري که در چارچوب آن، هريک از آيات مرتبط با عدل جايگاه مناسب خود را خواهد يافت (صدر، 1421ق، ص34).
براي رسيدن به اين هدف، همة آياتي که در آن دو کليدواژة «عدل» و «قسط» وجود داشت، بررسي شد. کليدواژة «عدالت» 25 بار در قرآن بهکار رفته که در 15 جا به معناي «عدالت»، اما در 10 جا (ر.ک. بقره: 48 و 123؛ انعام: 1 و 70 و 150؛ نمل: 60؛ انفطار: 7) بهمعناي «معادل» است که از طرح آن صرفنظر ميشود.
کليدواژة «قسط» نيز 25 بار در قرآن به کار رفته که در 23 جا معادل «عدالت»؛ اما در 2 جا بهمعناي ضد عدالت است.
تفصيل اين آيات، در ادامه ميآيد:
1. «وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لاَيَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لاَيَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنْ كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَوْ لاَيَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَ... ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَ أَدْنَى أَلاَّتَرْتَابُوا...» (بقره: 282).
در اين آيه، به قرينة مفهوم «عدل» از مفهوم «کما علّمه الله» (آنگونه که خدا به انسان ياد داده) و در مقابل مفهوم مزبور از مضمون «لا يبخس منه شيئاً» بهکار رفته است. سه ويژگي «سفاهت»، «ضعف» و «عدم استطاعت فعل (املال)» مغاير رفتار عادلانه شمرده شده است.
سه فايدة «اقسط عند الله»، «اقوم للشهاده» و «ادني الّاترتابوا» بر رفتارهاي عادلانة مطرح در اين آيه ذکر شده است. اين سه مفهوم اسم تفضيل است و بر تشکيکي بودن تحقق رفتار عادلانه دلالت دارد. رفتار عادلانه منشأ تحقق «قوام: استواري» و «عدم ارتياب: پذيرش توهّم و شک» شمرده شده است (مصطفوي، 1402ق، ج9، ص341؛ ج4، ص289).
2. «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاَّتُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَى فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى وَ ثُلاَثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّتَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذلِكَ أَدْنَى أَلاَّتَعُولُوا» (نساء: 3).
در اين آيه از «عدم عول» بهمثابة فايدة «قسط» و «عدل» ياد شده است. «عول» يعني: مايل شدن و انحراف از عدل و تجاوز نسبتبه حقوق ديگران (طباطبائي، 1417ق، ج4، ص169).
استفاده از دو کليدواژة «خوف» و «ادني» که مفاهيمي تشکيکي دارند، بر مراتب متعدد تحقق عدالت و بيعدالتي دلالت دارد.
3. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعاً بَصِيراً» (نساء: 58).
کليدواژة «بين الناس» در اين آيه و موارد مشابه، بر بعد اجتماعي عدالت دلالت دارد.
4. «وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَتَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَ إِنْ تُصْلِحُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُوراً رَحِيماً» (نساء: 129). در اين آيه، کليدواژة «بين النساء» بر بعد اجتماعي عدالت دلالت دارد. کليدواژة «ميل» و نتيجة آن «تعليق»، اثر عدم رعايت عدالت است. «ميل» يعني: انحراف از چيزي به سوي ديگري و «تعليق» يعني: وابستگي بهگونهاي که نتواند به خود اتکا کند (مصطفوي، 1402ق، ج8، ص203).
5. «... كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ... فَلاَتَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً» (نساء: 135).
در اين آيه، کليدواژة «قوّام» در راستاي تحقق قسط و کليدواژة «اتّباع هوي» و «لي» نقطة مقابل تحقق عدل شمرده شده است. «لي» يعني: پيچاندن و چرخاندن چيزي از سويي به سوي ديگر (مصطفوي، 1402ق، ج10، ص266).
6. «... كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاَيَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّتَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أقْرَبُ لِلتَّقْوَى...» (مائده: 8).
در اين آيه، رفتار عادلانه «اقرب للتقوي» شمرده شده؛ يعني رفتاري که به رعايت و تحقق تقوا نزديکتر است؛ يعني عدالت مقدمة تحقق تقواست.
.7. «... يَحْكُمُ بِهِ ذَوَاعَدْلٍ مِنْكُمْ... أَوْ عَدْلُ ذلِكَ صِيَاماً لِيَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ... وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُوانْتِقَامٍ» (مائده: ۹۵).
۸. «... إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حِينَ الْوَصِيَّةِ اثْنَانِ ذَوَاعَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرَانِ مِنْ غَيْرِكُمْ... فَيُقْسِمَانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لاَنَشْتَرِي بِهِ ثَمَناً وَلَوْ كَانَ ذَاقُرْبَى وَ لاَنَكْتُمُ شَهَادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِينَ» (مائده: ۱۰۶).
در اين آيه، دو کليدواژة «عدم اشتراء» و «عدم کتمان» وضعيت شخص عادل را توصيف ميکنند. «عدم اشتراء» بهمعناي نفروختن حق در قبال منافع مادي و «عدم کتمان» بهمعناي پنهان نکردن حق است. همچنين کليدواژة «اثم» بيانگر وضعيت غيرعادلانه است که بهمعناي کندي و سستي در طلب حق و خير است (مصطفوي، 1402ق، ج1، ص34).
۹. «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (انعام: ۱۱۵).
در اين آيه، «صدق» و «عدل» و «عدم تبديل کلمات» از صفات کلمة پروردگار برشمرده شدهاند. «کلمه» يعني: هر چيزي که بر معنايي دلالت دارد (طباطبائي، 1417ق، ج7، ص328).
۱۰. «... أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَنُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَهَا وَ إِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى...» (انعام: ۱۵۲).
در اين آيه، رفتار مبتنيبر قسط ابزاري براي تأمين ايفاي در پيمانه و وزن معرفي شده است.
۱۱. «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» (اعراف: ۱۵۹).
طبق اين آيه، تحقق هدايت، انجام رفتار عادلانه و شکلگيري وضعيت عادلانه منوط به التزام به حق است.
۱۲. «وَ مِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» (اعراف: 181).
13. «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَيَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاَهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لاَيَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَ مَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ هُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» (نحل: ۷۶).
در اين آيه، قرار گرفتن بر «صراط مستقيم» حال انسانهايي است که به عدل دستور ميدهند و قاعدتاً خود نيز به آن عمل ميکنند. اين افراد عادل مستقيم در مقابل افراد گنگ (أَبْكَمُ) ناتواني (لاَيَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ) هستند که بار خود را به دوش ديگران مينهند (كَلٌّ عَلَى مَوْلاَهُ) و نبايد از آنها انتظار خيري داشت (لاَيَأْتِ بِخَيْرٍ).
14. «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ وَ إِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نحل: ۹۰).
15. «... وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ...» (شورى: 15).
16. «... فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» (حجرات: 9).
در اين آيه، در مقابل مفهوم «عدل» از مفهوم «بغي» بهمعناي طلب شديد در تعدّي از حق (ر.ک. مصطفوي، 1402ق، ج1، ص309؛ طباطبائي، 1417ق، ج18، ص314)، به تبع مفهوم «عدل» از مفهوم «اصلاح بينهما» و معادل مفهوم «عدل» از مفهوم «اِقساط: قسط» استفاده شده است. همچنين در مقابل مفهوم منفي «بغي»، از مفهوم مثبت «فيء» بهمعناي رجوع استفاده شده است (ر.ک. مصطفوي، 1402ق، ج9، ص164؛ طباطبائي، 1417ق، ج4، ص169).
17. «... أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَ أَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ...» (طلاق: ۲).
در اين آيه، بهدنبال مفهوم «عدل» بر مفهوم «اقامة شهادت لله» تکيه شده است.
۱8. «وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً» (جن: ۱5-۱4).
در اين آيه، «قاسط» (بر وزن فاعل) معناي عدولکننده از حق دارد (طباطبائي، 1417ق، ج20، ص45). در نقطة مقابل، سه مفهوم «تحرّي» بهمعناي اعتدال بعد از افراط (مصطفوي، 1402ق، ج2، ص206)، «رشد» بهمعناي هدايت شدن به سمت خير و صلاح (مصطفوي، 1402ق، ج4، ص139) و «اسلام» بهمعناي موافقت مطرح است.
19. «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلاَئِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قَائِماً بِالْقِسْطِ» (آلعمران: ۱۸).
در اين آيه، تحقق قيام به تحقق قسط منوط شده است.
20. «انّ الذين... يَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ» (آلعمران: ۲۱).
21. «... أَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَى بِالْقِسْطِ وَ مَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِهِ عَلِيماً» (نساء: ۱۲۷). در اين آيه، تحقق قيام منوط به قسط شده و در ذيل آيه، بهطورکلي از انجام خير سخن گفته که رفتار مبتنيبر قسط مصداق آن است.
22. «... إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» (مائده: 42).
23. «قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ...» (اعراف: 29).
24. «وَعْدَ اللَّهِ حَقّاً إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ...» (يونس: 4).
در اين آيه، تحقق جزا منوط به تحقق قسط شده است. اين جزا وعدة خداست و وعدة خدا حق است.
۲۵. «فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لاَيُظْلَمُونَ» (يونس: ۴۷).
اين آيه قضاوت بر اساس قسط را نقطة مقابل ظلم معرفي ميکند.
۲۶. «... وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لاَيُظْلَمُونَ» (يونس: ۴۷).
۲۷. «وَ يَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَ الْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَ لاَتَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَ لاَتَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ» (هود: ۸۵).
در اين آيه، عمل به قسط راه اداي کامل پيمانه و ترازو معرفي شده و از «بخس» در حق مردم، «عثو» و «افساد» در زمين، بهعنوان نقطة مقابل قسط نهي شده است. «وفي» (ريشة ايفاء) يعني: اتمام عمل به تعهد (مصطفوي، 1402ق، ج13، ص161)؛ «بخس» يعني: نقصان حق (مصطفوي، 1402ق، ج1، ص21) و «عثو» يعني: حرکت در مسير خروج از اعتدال (مصطفوي، 1402ق، ج8، ص34).
۲۸. «وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً» (اسراء: ۳۵).
در اين آيه، «ايفاء» صفت پيمانه و «استقامت» صفت قسطاس (ترازو) معرفي شده است. نتيجة چنين سازوکاري تحقق «خير» و «تأويل احسن» دانسته است. طبق تعبير علامه طباطبائي، «خير» آن چيزي است که واجب است انسان در مواقع ترديد بين دو چيز، آن را انتخاب کند و مقصود از «تأويل احسن» حقيقتي است که سرانجام به آن منتهي ميشود. خير است؛ زيرا از سرقت و اختلاس به دور است و موجب جلب اعتماد بين مردم ميشود. تأويل آن احسن است؛ زيرا منجر به امنيت، رشد و ثبات در تنظيم زندگي مردم ميشود (طباطبائي، 1417ق، ج13، ص91-92).
۲۹. «وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلاَتُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا» (انبياء: ۴۷).
۳۰. «... وَ زِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ...» (شعراء: ۱۸۲).
۳۱. «ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ» (احزاب: ۵).
۳۲. «أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لاَتُخْسِرُوا الْمِيزَانَ» (الرحمن: ۹).
در اين آيه، اقامة وزن منوط به تحقق قسط شده است. «اقامه» يعني: قوام بخشيدن.
۳۳. «... أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...» (حديد: ۲۵).
در اين آيه، دو ابزار «کتاب آسماني» و «ميزان» در اختيار انبياي الهي معرفي شده که قوام يافتن زندگي اجتماعي بر اساس قسط را ممکن ميسازند (ر.ک. طباطبائي، 1417ق، ج19، ص171).
۳۴. «... أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» (ممتحنه: ۸).
۴. تجميع واژگان مرتبط و تفکيک کليدواژههاي اصلي و فرعي
در آيات پيشگفته، برخي واژگان کليدي وجود دارند که در فهم مقصود از «عدل» و «قسط» بسيار مفيدند. اين کليدواژهها ممکن است «ثبوتي يا اثباتي» و «ايجابي يا سلبي» باشند. بنابراين، منطقاً با چهار نوع واژگان «ثبوتي ـ ايجابي»، «ثبوتي ـ سلبي»، «اثباتي ـ ايجابي» و «اثباتي ـ سلبي» مواجهايم، هرچند بررسي قرآن کريم نشان ميدهد که در آيات مربوط به عدالت، واژگان اثباتي ـ سلبي وجود ندارند.
در ادامه، اين کليدواژهها از آيات استخراج ميشوند:
۱. الفاظي همچون «قيام» (حديد: ۲۵؛ نساء: ۱۲۷؛ آلعمران: ۱۸)، «اقوميت» (بقره: ۲۸۲)، «قوّاميت» (مائده: ۸؛ نساء: ۱۳۵)، «اقامه» (الرحمن: ۹)، «استقامت» (شعراء: ۱۸۲؛ اسراء: ۳۵؛ نحل: ۷۶؛ شوري: ۱۵)، «حق» (اعراف: ۱۵۹ و ۱۸۱)، «رشد» (جن: ۱۴)، «خير» (نساء: ۱۲۷؛ اسراء: ۳۵)، «تأويل احسن» بهمعناي بهترين سرنوشت و عاقبت ممکن (اسراء: ۳۵)، «ايفاء» بهمعناي کامل کردن عمل به تعهدات (انعام: ۱۵۲؛ هود: ۸۵؛ اسراء: ۳۵)، اصلاح روابط اجتماعي (حجرات: ۹)، و به تقوا و مراقبت نزديکتر بودن (مائده: ۸) بر کارکرد ثبوتي و ايجابي عدل دلالت دارند (۸ مورد).
۲. تعابيري همچون عدم تبديل (بقره: ۲۸۲)، عدم بخس (بقره: ۲۸۲؛ هود: ۸۵)، عدم اثم (مائده: ۱۰۶)، عدم بغي (حجرات: ۹)، عدم افساد (هود: ۸۵)، عدم ظلم (يونس: ۴۷ و ۵۴)، عدم ارتياب، بهمعناي مبتلا نشدن به شک و ترديد (بقره: ۲۸۲؛ مائده: ۱۰۶)، عدم تبعيت از کششها و تمايلات نفساني (شوري: ۱۵)، عدم انحراف و ميل از حق (نساء: ۱۳۵ و ۳)، عدم ميل کامل به يک طرف و تعليق طرف ديگر (نساء: ۱۲۹)، عدم قيمتگذاري مادي بر امور فرامادي و عدم تأثيرپذيري از قرابت (مائده: ۱۰۶) و عدم کتمان حق و خير (مائده: ۱۰۶)، بر ويژگيهاي ثبوتي و سلبي عدل دلالت دارند (۱۴ مورد). تحقق اين موارد بر مفاسد مترتب بر عدم تحقق عدالت دلالت دارد.
3. کليدواژة مطابقت با تعليم الهي (بقره: ۲۸۲) به صورت اثباتي و ايجابي بر تحقق عدالت دلالت دارد.
در کنار اين سه دسته کليدواژة اصلي که حاوي مضاميني دربارة مفهوم «عدالت» هستند، با چهار دسته کليدواژه فرعي نيز مواجه ميشويم که در فهم وسيعتر ديدگاه قرآن دربارة عدالت راهگشا هستند:
۴. کليدواژههايي همچون «اقوم» (بقره: ۲۸۲)، «خير» (نساء: ۱۲۷؛ اسراء: ۳۵)، «احسن» (اسراء: ۳۵)، «اوقي» (نساء: ۳۵) و «ادني» (بقره: ۲۸۲؛ نساء: ۳) که به شکل اسم تفضيل بهکار رفتهاند، بر رتبهمند بودن مصاديق عدالت و وابستگي عدالت به امور داراي مراتب دلالت دارند.
۵. کليدواژههايي همچون «وسع» (لانکلف نفسا الا وسعها)، «استطاعت» (لن تستطيعوا ان تعدلوا)، «خوف» (ان خفتم الاتعدلوا؛ ان خفتم الاتقسطوا) بر تقريبي بودن تحقق رفتارهاي عادلانه دلالت دارند. اين واقعيت و بند (۴) نشان ميدهد که بايد عدالت را مفهومي رتبهاي و تشکيکي در نظر گرفت، نه يک مفهوم عددي و مطلق.
۶. الفاظي همچون «الناس، بين الناس، بين النساء، بينکم، بينهم، بينهما» (شوري: ۱۵؛ حجرات: ۹؛ ممتحنه: ۸؛ حديد: ۲۵؛ نساء: ۳، ۵۸، ۱۲۷ و ۱۲۹) بر بعد اجتماعي عدالت دلالت دارند.
۷. در آيات عدل و قسط، بر برخي ويژگيها و اوصاف الهي تکيه شده است که ميتوانند ارتباط معناداري با شکلگيري مفهوم مورد نظر قرآن از عدالت و کيفيت تحقق بيروني آن داشته باشند اين ويژگيها در آيات ذيل هويداست:
ـ «الله بکل شيء عليم» (بقره: ۲۸۲).
ـ «انّ الله کان سميعا بصيراً» (نساء: ۵۸).
ـ «فانّ الله کان غفورا رحيما» (نساء: ۱۲۹).
ـ «فانّ الله کان بما تعملون خبيراً» (نساء: ۱۳۵).
ـ «انّ الله خبير بما تعملون» (مائده: ۸).
ـ «الله عزيز ذوانتقام» (مائده: ۹۵).
ـ «هو السميع العليم» (انعام: ۱۱۵).
ـ «ذلکم وصاکم به لعلکم تذکرون» (انعام: ۱۵۲).
ـ «يعظکم لعلکم تذکرون» (نحل: ۹۰).
ـ «الله يجمع بيننا و اليه المصير» (شوري: ۱۵).
ـ «انّ الله يحبّ المقسطين» (حجرات: ۹).
ـ «لا اله الا هو العزيز الحکيم» (آلعمران: ۱۸).
ـ «فانّ الله کان به عليما» (نساء: ۱۲۷).
ـ «کفي بنا حاسبين» (انبياء: ۴۷).
ـ «انّ الله قوي عزيز» (حديد: ۲۵).
۵. تبديل کليدواژههاي سلبي به ايجابي
در ميان کليدواژههاي اصلي موجود در آيات عدالت، کليدواژههاي اثباتي اندک هستند و از آنها صرفنظر ميشود. اما کليدواژههاي سلبي غيرقابل چشمپوشي بوده و براي نظامبخشي به آنها، از ساير آيات و عرف استفاده ميگردد تا معادلهاي ايجابي مناسب پيدا شود.
آيات مورد استفاده و معادلهاي ايجابي پيشنهادي به قرار ذيل است:
الف. با استفاده از آيات (بقره: ۶۱؛ انعام: ۱۱۵)، براي کليدواژة «عدم تبديل» سه جايگزين ايجابي پيشنهاد ميشود: ثبات، صبر و تمام.
ب. براي کليدواژة «عدم بخس» که مصطفوي آن را بهمعناي «نقصان در حق» برگزيده (مصطفوي، ۱۴۰۲ق، ج۱، ص۲۲۳)، با استفاده از آيات (اعراف: ۸۵؛ هود: ۱۵ و ۸۵؛ شعراء: ۱۸3-۱۸2)، چهار جايگزين ايجابي پيشنهاد ميشود: «ايفاء، توفيه، استقامت و کمال».
ج. با استفاده از آيات (بقره: ۳۳ و ۱۵۹؛ آلعمران: ۱۸۷؛ مائده: ۹۹؛ انبياء: ۱۱۰؛ نور: ۲۹)، براي کليدواژة «عدم کتمان» چهار جايگزين ايجابي پيشنهاد ميشود: «ابداء، تبيين، بلاغ و جهر».
د. با استفاده از آيات (بقره: ۲۱۹؛ آلعمران: ۱۷۸؛ مائده: ۲؛ مجادله: ۹؛ قلم: ۱۲)، براي کليدواژة «عدم اثم» چهار واژة ايجابي پيشنهاد ميشود: «نفع، برّ، تقوا و خير».
هـ . با استفاده از آيات (بقره: ۲۱۳؛ اعراف: ۳۳؛ يونس: ۲۳؛ نحل: ۹۰؛ نور: ۳۳؛ ص: ۲۲؛ شوري: ۴۲؛ حجرات: ۹)، براي کليدواژة «عدم بغي» هفت جايگزين ايجابي پيشنهاد ميشود: «حق، مسير مستقيم، تحصن، مسير متعادل، بازگشت، حفظ حدود و عدل».
و. با استفاده از آيات (بقره: ۱۱ و ۲۲۰؛ اعراف: ۵۶ و ۱۴۲؛ يونس: ۸۱؛ شعراء: ۱۵۲؛ نمل: ۴۸)، براي کليدواژة «عدم افساد» دو جايگزين ايجابي پيشنهاد ميشود: «اصلاح و احسان».
ز. با استفاده از آيات (بقره: ۱۲۴، ۲۲۹، ۲۷۲ و ۲۸۱؛ آلعمران: ۲۵؛ مائده: ۴۵؛ اعراف: ۱۰۳؛ انفال: ۶۰؛ يونس: ۴۷ و ۵۴؛ هود: ۱۱۷؛ اسراء: ۳۳ و ۸۲؛ کهف: ۴۹؛ مريم: ۷۲؛ انبياء: ۴۷؛ مؤمنون: ۶۲؛ نمل: ۱۱؛ فاطر: ۳۲؛ صافات: ۱۱۳؛ زمر: ۶۹؛ غافر: ۱۷؛ شوري: ۲۲؛ جاثيه: ۱۹ و ۲۲؛ احقاف: ۱۲ و ۱۹؛ طلاق: ۱؛ نوح: ۲۸)، براي کليدواژة «عدم ظلم» چهارده جايگزين ايجابي پيشنهاد ميشود: «امام، عهد الله، حدود الله، توفيه، ما انزل الله، اصلاح، قسط، حق، اتقاء، ايمان، خير، اقتصاد، ايمان، و احسان».
ح. با استفاده از آيات (هود: ۴۵؛ توبه: ۶۲-۶۳ و ۱۱۰؛ غافر: ۵۹؛ جاثيه: ۳۲؛ حجرات: ۱۵)، براي کليدواژة «عدم ارتياب» پنج جايگزين ايجابي پيشنهاد ميشود: «بين، ايمان، ايقان، حق و درايت».
ط. با استفاده از آيات (بقره: ۱۲۰ و ۱۴۵؛ مائده: ۴۸ و ۴۹؛ رعد: ۳۷؛ مؤمنون: ۷۱؛ قصص: ۵۰؛ روم: ۲۹؛ ص: ۲۶؛ جاثيه: ۱۸؛ نجم: 4-3)، براي کليدواژة «عدم پيروي هواي نفس» هشت جايگزين ايجابي پيشنهاد ميشود: «هدايت، علم، حق، ما انزل الله، شريعت، شرعه، منهاج و وحي».
ي. براي کليدواژههاي «عدم لي» و «عدم عول» بهمعناي ميل از حق، کليدواژة «عدم ميل کامل به يک طرف» (و درنتيجه تعليق طرف ديگر)، و کليدواژة «عدم قيمتگذاري مادي و عدم تأثيرپذيري از قرابت» بهخاطر کاربرد محدود اين واژگان در قرآن کريم، مفهوم ايجابي معادلي يافت نشد. بنابراين در تحقيق حاضر، اين چهار کليدواژه تأثيري در فهم ديدگاه قرآني ندارند.
۶. تنظيم کليدواژههاي اصلي ايجابي
در نتيجة بررسي آيات، ميتوان تمام مفاهيم و کليدواژههاي قرآني مربوط به عدالت را در واژگان ايجابي ذيل ارائه داد:
قوام (قيام، اقوميت، قواميت، اقامه، استقامت، صراط مستقيم)، حق، رشد، خير، تأويل احسن، ايمان، ايفاء (بالقسط)، اتقاء، اوقي (اقرب به تقوا)، ثبات، ايفاء، توفيه، کمال، ابداء، تبيين، جهر، نفع، برّ، تقوا، تحصن، حفظ حد، اصلاح (صلاح)، بين، اعتماد، اطمينان، اتباع (هدايت، علم، حق، ما انزل الله، شريعت، شرعه، منهاج، وحي، عهد الله)، احسان، اقتصاد، امام حق.
با حذف موارد تکراري و ادغام موارد نزديک به هم، به کليدواژههاي ذيل ميرسيم: حق، خير، ايمان، امام حق، اتباع علم، اتباع شريعت، حفظ حدود، احسان، انجام برّ، اقتصاد، اتقاء، ايفاء، اصلاح، تبيين، ابداء، اطمينان، اعتماد، تحصن، تأويل احسن، نفع، رشد، قوام، ثبات، کمال.
برخي از اين واژهها بيشتر ويژگيها يا آثار جامعة عدالتمحور را توصيف ميکنند و برخي ديگر ويژگيها يا آثار رفتارهاي عادلانه را نشان ميدهند. براي مثال:
ـ کليدواژههاي «حق، خير، امام حق» ويژگيهاي وضعيت عادلانه را نشان ميدهند.
ـ کليدواژههاي «رشد، نفع، کمال، قوام، ثبات، تأويل احسن» آثار وضعيت عادلانه را توصيف ميکنند.
ـ کليدواژههاي «ايمان، اتباع علم، اتباع شريعت، اتقاء، اقتصاد، احسان، انجام برّ، ايفاء، اصلاح، ابداء، تبيين، حفظ حدود» ويژگيهاي رفتار عادلانه را نشان ميدهند.
ـ کليدواژههاي «اطمينان، اعتماد، تحصن» آثار رفتار عادلانه را توصيف ميکنند.
استمرار عمومي رفتار عادلانه جامعه را گامبهگام به تحقق وضعيت عادلانه سوق ميدهد و بهتدريج، آثار رفتار عادلانه و آثار وضعيت اجتماعي عادلانه جامعه را فراميگيرد. بنابراين در منطق قرآن، برنامة تحقق عدالت اجتماعي شامل چهار گام اساسي است:
1. استمرار عمومي «ايمان، اتباع علم، اتباع شريعت، اتقاء، اقتصاد، احسان، حفظ حدود، انجام برّ، ايفاء، اصلاح، ابداء و تبيين»؛ گام اول ناظر به قواعد حاکم بر رفتارهاي عمومي است که سياستگذاري بايد به دنبال ترويج آن باشد.
۲. تحقق مستمر «حق، خير و امامت حق»؛ گام دوم ناظر به ملاکهاي اصلي است که هر اقدام و سياست بايد مبتني بر آن باشد.
۳. فراگير شدن «اطمينان، اعتماد، تحصن»؛ گام سوم نتيجة تحقق گامهاي اول و دوم است و ميتواند معيار سنجش تحقق آنها نيز باشد.
۴. رواج يافتن «نفع، رشد، قوام، ثبات، کمال و تأويل احسن»؛ گام چهارم نتيجة سه گام پيشين و هدف نهايي سياستگذاري است و ميتواند معيار سنجش سه گام اول تا سوم باشد.
۷. تطبيق کليدواژههاي اصلي بر مواضع تحقق عدالت
تطبيق منظومة کليدواژههاي اصلي بهمعناي ارائة پرسشهايي است که در گام اول شکل گرفتهاند و يافتن پاسخهاي قرآن براي هر پرسش.
در گام اول، با استفاده از مفهوم «عدالت» در چهار حوزة «نياز، امکانات، تکاليف و حقوق»، عدالت را در سه زمينة «تناسب بين نيازها و امکانات»، «تناسب بين امکانات و تکاليف» و «تناسب بين تکاليف و حقوق» بررسي نموديم. در گامهاي بعد، منظومة مفاهيم مرتبط با عدل در قرآن را چهار دسته کرديم. حال بايد نسبت بين منظومة مفاهيمي که از آيات عدل و قسط استخراج شدهاند با زنجيرة چهارگانه مفهوم عدالت (نياز، امکانات، تکاليف، حقوق) تعيين شود:
۱. نيازها: شامل حق و خير؛ از ميان «حق» و «خير»، تقدم با مفهوم «حق» است و «خير» بهمعناي فهم و اعمال حق در موضوعات متغير يا در حقوق داراي شدت و ضعف است.
۲. امکانات: شامل امام حق، علم، شريعت، برّ، حدود و مانند آن؛ از ميان اين مفاهيم، «امام حق» مجري است و ساير موارد محتواي برنامهاي هستند که امام اجرا ميكند.
۳. تکاليف: شامل استمرار «ايمان، اتباع علم، اتباع شريعت، حفظ حدود، انجام برّ، رعايت تقوا، مراعات اقتصاد، احسان، ايفاء، اصلاح، ابداء و تبيين».
۴. حقوق: مشتمل بر فراگير شدن اطمينان، اعتماد و تحصن بين مردم و رواج يافتن نفع، رشد، قوام، ثبات، کمال و تأويل احسن در جامعة اسلامي.
نتيجهگيري
اين مقاله براي پاسخ به يکي از مسائل مربوط به عدالت اجتماعي، به دنبال پاسخي براساس قرآن کريم برآمد. مسئله «فرايند تحقق عدالت اجتماعي» بود. اين تحقيق نشان داد: تحقق عدالت اجتماعي يک واقعيت بسيط و آني نيست، بلکه فرايندي مرکب از مؤلفههاي متنوع است.
توفيق در تحقق بخشيدن به عدالت اجتماعي، منوط به جامعيت نگاه مذهب اقتصادي اسلام به عدالت است. اقتضاي اين جامعيت، نگاه فرايندي و جرياني به تحقق عدالت اجتماعي است. اين پرسش به قرآن عرضه شد تا ديدگاه قرآن کشف گردد.
براي دستيابي به پاسخ قرآني، چند پيشنياز لازم بود:
۱. تعيين مواضع قابل رصد از نظر عادلانه بودن؛ زيرا عدالت مفهومي فلسفي است و از مقايسة دو وضعيت به دست ميآيد. عدالت در ارتباط «نيازها با امکانات»، «امکانات با تکاليف» و «تکاليف با حقوق» جستوجو شد.
۲. تعيين نقشة راه کشف ديدگاه قرآني شامل تجميع آيات مرتبط؛ گردآوري کليدواژههاي مرتبط؛ تفکيک کليدواژههاي اصلي و فرعي؛ تبديل کليدواژههاي سلبي به ايجابي؛ تنظيم کليدواژههاي اصلي ايجابي؛ و تطبيق کليدواژههاي اصلي بر مواضع تحقق عدالت.
۳. ارائة تفکيکهايي که بتوان کليدواژههاي اصلي ايجابي را براساس يک فرايند معنادار و کارامد دستهبندي کرد.
براي تحقق اين هدف، از دو تفکيک «ويژگيها ـ آثار» و «رفتار ـ حالت» استفاده شد و کليدواژههاي اصلي ايجابي مربوط به فرايند تحقق عدالت اجتماعي در چهار دسته تنظيم گرديد: ويژگيهاي رفتار؛ ويژگيهاي وضعيت؛ آثار رفتار؛ آثار وضعيت.
اين مقاله علاوه بر پرداختن به مسئلة فرايند تحقق عدالت اجتماعي، يک روششناسي متقن براي کشف ديدگاه قرآن ارائه داد. اين روششناسي شامل هفت مرحلة معين بود که هم از نظر مفهومي تشريح شد و هم در کشف فرايند تحقق عدالت از آنها استفاده گرديد.
در اين مقاله، بررسي تفصيلي دربارة محتواي اجزاي چهارگانة فرايند تحقق عدالت انجام نشد؛ زيرا هدف اصلي تشريح روند کشف فرايند با تأکيد بر روشمندي ويژة آن بود. با همين دغدغه، يک روش متقن براي کشف ديدگاه قرآني ارائه گرديد و بر يک مثال عيني تطبيق داده شد.
- اخوان طبسی، محمدحسین و داوری، روحالله (۱۳۹۷). صورتبندی مفهوم «عدالت» در قرآن کریم بر مبنای معناشناسی واژة «قسط». پژوهشنامة تفسیر و زبان قرآن، 13 (7)، 107ـ128.
- پورعزت، علیاصغر، علیپور، میثم (۱۳۹۲). عدالتپژوهی در پرتو قرآن کریم. تهران: علمی و فرهنگی.
- خاندوزی، سیداحسان (۱۳۹۱). مدینة عادله: مقدمهای بر نظریة عدالت اقتصادی در قرآن کریم. تهران: دانشگاه امام صادق (ع).
- رجایی، سیدمحمدکاظم و معلمی، سیدمهدی (۱۳۹۴). درآمدی بر مفهوم عدالت اقتصادی و شاخصهای آن. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- صالحی، سیدعباس (۱۳۹۱). مفاهیم اخلاقی معیار از منظر قرآن کریم. پژوهشهای قرآنی، 69 (18)، ۴-۲۹.
- صدر، سیدمحمدباقر (۱۳۸۲). اقتصادنا. چ دوم. قم: بوستان کتاب.
- صدر، سیدمحمدباقر (1421ق). المدرسة القرآنیه. قم: مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیة للشهید الصدر.
- طباطبائی، سیدمحمدحسین (۱۴۱۷ق). المیزان فی تفسیر القرآن. چ پنجم. قم: دفتر انتشارات اسلامی.
- عربشاهی کهریزی، احمد (۱۳۹۵). بررسی عدالت در قرآن کریم در سه محور. مطالعات قرآنی، 28 (7)، ۱۰۹-۱۳۲.
- عزیزپور، سمیه (۱۳۹۳). بررسی مسئله عدالت در قرآن کریم و عهدین. پایاننامه کارشناسی ارشد. اهواز: دانشگاه شهید چمران.
- فقیهزاده، رضا و شهامت، الهام (۱۳۹۸). تبیین ماهیت و اهمیت عدالت از منظر قرآن کریم. همایش گام دوم انقلاب؛ پیشرانها، چالشها و الزامات تحقق در نیروی هوایی ارتش. تهران: همایش گام دوم انقلاب؛ پیشرانها، چالشها و الزامات تحقق در نیروی هوایی ارتش.
- قاسمی اصل، محمدجواد (1396). فرضیه در مذهب اقتصادی اسلام با تأکید بر دیدگاه شهید صدر در کتاب اقتصادنا. روششناسی پژوهش در علوم انسانی، 15 (8)، 107-122.
- کلینی، محمد بن یعقوب (1407ق). الکافی. چ چهارم. تهران: دارا الکتب الاسلامیه.
- مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری (۱۳۹۲). عدالت در قرآن و نسبت آن با پیشرفت. بیجا. بینا.
- مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۸۳). آموزش فلسفه. چ پنجم. تهران: امیرکبیر.
- مصطفوی، حسن (۱۴۰۲ق). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: مرکز الکتاب للترجمة و النشر.