«گفتمان» یکی از پیچیدهترین مفاهیم عصرما است. تکثر معنایی و استفادههای متفاوت از این واژه، موجب شده که به راحتی نتوان مخرج مشترکی برای همة صورتهای متفاوت آن پیدا کرد. با این وجود، گفتمان نقش محوری در تولید جهان اجتماعی، از جمله دانش، هویت، روابط اجتماعی و زندگی روزمره بازی می کند. بررسی دقیق گفتمان (به مثابه یک روش) نیازمند بررسی نسبت آن با سایر حوزههای معرفتی نظیر فلسفۀ زبان، جامعهشناسی و برخی تأملات پسامدرن و چگونگی وامگیری این حوزه از حوزههای معرفتی مذکور می باشد.
کاربرد پرشمار واژة «گفتمان» و عدم تفکیک و غالباً نامشخص بودن معنای منظور، گویای این است که بیشتر کاربران به گسترۀ مفهومی و تنوع کاربردی این واژه در نظامهای معرفتی مختلف التفات چندانی نداشته و گاه فهم عمیقی نیز از بُنمایه های فلسفی، معرفت شناختی، زبانشناختی و جامعهشناختی آن ندارند. این قبیل تعاملات ساده انگارانه، منجر به بدفهمی، کاربرد ناصواب، خلط مباحث، عدم تفکیک جنبه های نظری و روشی و... شده است. این نوشتار در صدد است تا در حد امکان به تنقیح نظریة گفتمان، بنمایهها، رویکردها و نسبت آن با حوزه های معرفتی مختلف بپردازد و در این راه، به کاربرد دقیقتر آن در متون و محاورات علمی کمک کند.