تحلیل نقش توحید و مراتب آن در شکلگیری علوم انسانی اسلامی از دیدگاه آیتالله مصباح یزدی
/ دانشجوی دکتری مدرسی مبانی نظری اسلام دانشگاه تهران / mozhdeh.noruzi.r@ut.ac.irArticle data in English (انگلیسی)
تحليل نقش توحيد و مراتب آن در شکلگيري علوم انساني اسلامي
از ديدگاه آيتالله مصباح يزدي
ابوذر رجبي/ دانشيار گروه مباني نظري اسلام دانشگاه معارف اسلامي قم rajabi@maaref.ac.ir
مژده نوروزي راهکاني / دانشجوي دکتري مدرسي مباني نظري اسلام دانشگاه تهران mozhdeh.noruzi.r@ut.ac.ir
نسرين نوروزي راهکاني/ کارشناس ارشد مدرسي معارف اسلامي دانشگاه معارف اسلامي n.noruzi1120@gmail.com
دريافت: 18/05/1403 ـ پذيرش: 01/09/1403
چکيده
اسلاميسازي علوم، بهويژه علوم انساني در چارچوب علم ديني، از دغدغههاي اصلي متفکران اسلامي در دهههاي اخير بوده است. اگرچه ديدگاههاي متفاوتي در اين زمينه وجود دارد، اما نظرات دربارة نقش مباني الهياتي تقريباً همسو هستند. آيتالله مصباح يزدي بهطورکلي با علم ديني و با اسلاميسازي همة علوم موافق نيست، بلكه آن را فقط در حوزة علوم انساني، بهويژه در زمينههاي توصيهاي و هنجاري قابل پذيرش ميداند. ايشان همچنين بر اين باور است که ابعاد هنجاري علوم طبيعي نيز ميتواند ماهيتي ديني داشته باشد. اين پژوهش به بررسي نقش توحيد در شکلگيري علوم انساني اسلامي از ديدگاه آيتالله مصباح يزدي ميپردازد. مسئلة اصلي اين تحقيق، تحليل تأثير مراتب مختلف توحيد (اعتقادي، عملي، نفساني و شهودي) بر مباني، اهداف و مسائل علوم انساني است. اين پژوهش با روش تحليلي و توصيفي و بر پاية بررسي آثار آيتالله مصباح يزدي انجام شده است. يافتهها نشان ميدهد که توحيد، بهويژه ربوبيت تشريعي، نقشي بنيادين در تعيين مباني و اهداف علوم انساني اسلامي ايفا ميکند و به شکلگيري نظريات در حوزههاي سياسي، حقوقي و اخلاقي ياري ميرساند. اين تأثير موجب توسعة روشهاي معرفتي متنوع در علوم انساني، بهويژه در تحليل مسائل ديني و اجتماعي ميشود. در نهايت، هدف اصلي علوم انساني اسلامي، همراستا با اصول توحيدي، تحقق کمال حقيقي و قرب الهي است.
كليدواژهها: توحيد و مراتب آن، علم ديني، علوم انساني اسلامي، آيتالله مصباح يزدي، علوم توصيفي و هنجاري.
مقدمه
«توحيد» اصلي بنيادين است که ميتواند در تمام معارف و علوم بشري نقش مؤثري ايفا کند. در علوم انساني اسلامي، مباحث مرتبط با خداشناسي از جايگاه ويژهاي برخوردارند. ضعف اساسي علوم انساني رايج آن است که مباني آنها بر اساس دين و خدامحوري تدوين نشدهاند. ازاينرو در جهتدهي اين علوم، چالشهاي جدي پديد آمده است. به همين دليل، اسلاميسازي علوم انساني يکي از دغدغههاي مهم انديشمندان و بزرگان اسلامي بهشمار ميرود. علوم رايج تحتتأثير مباني فکري غرب، با مباني انديشة اسلامي ناسازگارند.
اين موضوع در آثار متفکراني همچون فاروقي (فاروقي، 1385، ص244ـ249؛ 1384، ص120ـ165)، العطاس (العطاس، 1375، ص16؛ 1374، ص145)، گلشني (گلشني، 1388، ص24؛ 1385، ص20-41)، ميرباقري (ميرباقري، 1389، ص102) و مصباح يزدي (مصباح يزدي، 1395، ص220) بهروشني بيان شده است.
در ميان علوم ـ اعم از علوم طبيعي و انساني ـ علوم انساني بيش از ساير حوزهها با اين چالش مواجهاند؛ علوم انسانياي که بتواند موجب تعالي فرد و جامعه شود، بايد بر پاية جهانبيني توحيدي شکل بگيرد، درحاليکه علوم انساني غربي با مبناي غيرتوحيدي، از تحقق اين هدف بازماندهاند.
امروزه شاهد آن هستيم که علومي همچون اقتصاد، جامعهشناسي، مديريت و ديگر رشتههاي علوم انساني بر مباني ضد ديني و نامعتبر بنا شدهاند. ازاينرو نيازمند تحول بنيادين و اسلاميسازياند و بايد بر اساس مباني قرآني بنا گردند (بيانات رهبر معظم انقلاب، 26/9/1383؛ 11/4/1393).
اصطلاح «اسلاميسازي معرفت» يا «رويکرد اسلامي به علم» در چهار دهة اخير در ميان مسلمانان مطرح شده است. نخستين بار اين اصطلاح در سال 1978 توسط محمد نقيب العطاس، فيلسوف مالزيايي در آثارش بهکار رفت و بعدها اسماعيل راجي فاروقي، متفکر فلسطيني آن را ترويج کرد. البته انگارة «علم اسلامي» پيش از آن نيز توسط متفکراني همچون سيدجمالالدين اسدآبادي و محمد اقبال لاهوري بررسي مطمحنظر واقع شده بود.
در دهههاي اخير، ديدگاهها و نظريههاي متنوعي دربارة علم اسلامي مطرح شده و شخصيتهايي همچون شهيد سيدمحمدباقر صدر، شهيد مرتضي مطهري، علامه محمدتقي جعفري و علامه محمدتقي مصباح يزدي تلاشهاي چشمگيري در اين زمينه داشتهاند. اين متفکران بر اهميت شناخت دقيق اسلام و استفاده از روش اجتهادي براي استخراج آموزههاي اسلامي در حوزههاي مختلف علوم انساني تأکيد کردهاند (براي مطالعة بيشتر، ر.ک. شريفي، 1397).
آيتالله مصباح يزدي از سالها پيش از انقلاب اسلامي، در زمينة اسلاميسازي علوم انساني نظريهپردازي کرده است. ايشان با طرح ناکارامدي علوم انساني موجود و آسيبهاي ناشي از علوم انساني غربي، پيشرفت در ابعاد مادي و تمدني را منوط به تحول در علوم انساني ميداند؛ تحولي که بتواند از طريق حرکتهاي سياسي، مديريتي، اقتصادي و اجتماعي، حيات مادي انسان را به سوي کمال نهايي سوق دهد (مصباح يزدي، 1395، ص33).
ايشان همچنين معتقد است: علوم انساني غربي بر پاية پيشفرضهاي انسانگرايانه (اومانيستي) و ماديگرايانه بنا شدهاند که بطلان آنها در معرفتشناسي و فلسفة اسلامي اثبات شده است. ازاينرو بر ضرورت شکلگيري علوم انساني مبتنيبر جهانبيني الهي و قرآني باور دارد (مصباح يزدي، 1395، ص35-39).
در زمينة پيشينة خاص، پژوهشهاي پيشين دربارة اسلاميسازي علوم انساني به تحليلهايي در حوزة مباني نظري، تأثير خداباوري و مفاهيم خاص توحيد پرداختهاند. برخي از اين آثار عبارتاند از:
کتاب مباني علوم انساني اسلامي از ديدگاه علامه مصباح يزدي (شريفي، 1397)؛ نويسنده اصول و مباني اسلاميسازي علوم انساني را بررسي کرده و مراتب توحيد را بهعنوان مباني کلامي علوم انساني اسلامي معرفي نموده است.
مقالۀ «تحليل نقش خداباوري در کارکردهاي علوم انساني دستوري از منظر آيتالله مصباح يزدي» (رجبي و محيطي اردکان، 1399)؛ نويسندگان به تأثير خداباوري در علوم انساني دستوري از ديدگاه آيتالله مصباح يزدي پرداختهاند.
مقالۀ «بررسي مفهوم توحيد عبادي از ديدگاه آيتالله مصباح يزدي و ابنتيميه» (ادريسي، 1397)؛ نويسنده به تحليل و تفسير اين مفهوم در انديشة اين دو متفکر پرداخته است.
مقالۀ «بررسي چيستي علوم انساني اسلامي از ديدگاه آيتالله مصباح يزدي» (سليماني اميري و گنجخاني، 1396)؛ نويسندگان به چيستي و ضرورت موضوع، اهداف و دستاوردهاي علوم انساني اسلامي از ديدگاه آيتالله مصباح يزدي پرداختهاند.
اين پژوهش با روش «توصيفي ـ تحليلي» و بر پاية آثار آيتالله مصباح يزدي، مراتب توحيد را بهعنوان مبناي اصلي علوم انساني اسلامي بررسي کرده و تأثير آنها را بر ابعاد مختلف اين علوم تحليل نموده است. تحقيق حاضر نوآوريهايي دارد و به طور خاص به تحليل جامع تأثير مراتب توحيد بر مباني نظري، روششناسي، نظامسازي علمي و اهداف علوم انساني اسلامي پرداخته است. همچنين الگوهايي عملي براي اسلاميسازي علوم انساني بر اساس اصول توحيدي ارائه داده است.
توحيد داراي مراتبي است و هريک از انواع آنها در شکلگيري علوم انساني اسلامي نقش دارند، بهويژه توحيد ربوبي تشريعي و مراتب پيشين آن؛ مانند توحيد در خالقيت و توحيد ربوبي تکويني که تأثير بسزايي در تعيين مباني، اهداف، منابع و مسائل علوم انساني دارند.
1. تبيين مفاهيم تحقيق
در آغاز، براي دستيابي به نتايجي دقيقتر و واقعبينانهتر، ضروري است کليديترين واژگان و مفاهيم تحقيق بهروشني تبيين و توضيح داده شوند:
1-1. «توحيد»
«توحيد» مصدر باب تفعيل، از ريشة «وَحَدَ» بهمعناي انفراد و يگانگي است (راغب اصفهاني، 1412ق، ص857؛ فراهيدي، 1409ق، ج3، ص280). در زبان عربي، اين واژه داراي معاني متعددي است؛ ازجمله «يکيکردن» و «يکي شمردن» (فيروزآبادي، 1415ق، ج1، ص476).
مقصود از «توحيد» بهعنوان بنياديترين اصل اعتقادي مسلمانان «يکي دانستن و يکي شمردن خداوند» است و در اصطلاح نيز همين معنا مد نظر است (مصباح يزدي، 1391الف، ج1، ص159؛ 1398الف، ص218؛ جوادي آملي، 1388، ج2، ص354).
متکلمان اسلامي علاوه بر معناي يادشده، «توحيد» را بهمعناي بساطت ذات نيز تعريف کردهاند (اللهبداشتي، 1390، ص147).
2-1. مراتب توحيد
آيتالله مصباح يزدي توحيد را به چهار دستة کلي تقسيم ميکند: اعتقادي (نظري)، عملي، نفساني، و شهودي. توحيد اعتقادي (نظري) نيز به سه مرتبة ذاتي، صفاتي و افعالي تقسيم ميشود. هرچند اين تقسيمبندي در ميان متکلمان، فيلسوفان و عارفان مشترک است، اما از نظر معنا و ترتيب، تفاوتهايي ميان آنها وجود دارد (مصباح يزدي، 1394الف، ص214؛ 1398الف، ص218).
1ـ2ـ1. توحيد اعتقادي (نظري)
توحيد اعتقادي (نظري)، خود داراي مراتبي است:
الف) توحيد در وجوب وجود
بهاينمعنا که تنها ذات مقدس الهي واجبالوجود بالذات است و هيچ موجود ديگري به طور ذاتي واجبالوجود نيست. تنها وجود خداوند ضروري و کامل است و ديگر موجودات در وجودشان نيازمند اويند (مصباح يزدي، 1390، ج2، ص434؛ 1398ب، ص58؛ 1394الف، ص213؛ 1398الف، ص218).
ب) توحيد افعالي
يعني: ذات الهي در افعال خود به هيچکس نيازي ندارد و همة افعال هستي از او نشئت ميگيرد (مصباح يزدي، 1394الف، ص213؛ 1398الف، ص218).
ج) توحيد در خالقيت
بهاينمعنا که تنها خداوند خالق است و هيچگونه شريکي در آفرينش جهان ندارد. هستي به طور کامل به خداوند وابسته است و هيچ موجودي در هيچيک از شئون وجودياش از او بينياز نيست (مصباح يزدي، 1390، ج2، ص433؛ 1398ب، ص58).
د) توحيد در ربوبيت
اين مرتبه به دو نوع تقسيم ميشود:
1. ربوبيت تکويني: به اين معناست که تدبير و ادارة جهان تنها به دست خداوند است و هيچ موجودي در اين امر شريک او نيست (مصباح يزدي، 1391ب، ص53؛ 1383، ص63؛ 1398ب، ص58).
2. ربوبيت تشريعي: بهاينمعنا که حق قانونگذاري و تدبير زندگي انسانها بهطور مطلق به خداوند اختصاص دارد و تنها او قادر به وضع قوانين و هدايت تشريعي است (مصباح يزدي، 1398ب، ص58-59).
توحيد ربوبي شامل مصاديق گوناگوني است؛ ازجمله: حفظ و نگهداري، حياتبخشي، ميراندن، روزيدهي، رشد و کمالرساني، راهنمايي، امر و نهي (مصباح يزدي، 1389الف، ص112).
هـ.) توحيد در الوهيت
يعني: جز خداوند هيچکس سزاوار پرستش نيست. توحيد در الوهيت همة مراتب ديگر توحيد را دربر ميگيرد و حد نصاب ورود به اسلام و رسيدن به سعادت ابدي محسوب ميشود. اين مرتبه شامل توحيد در وجوب وجود، خالقيت، ربوبيت تکويني و ربوبيت تشريعي است (مصباح يزدي، 1398ب، ص59؛ 1391ج، ص53؛ 1383، ص63).
2-2-1. توحيد عملي
«توحيد عملي» بهمعناي يگانه دانستن خداوند در عرصة عمل است و خود مراتب گوناگوني دارد:
الف. توحيد در عبادت
يعني: تنها خداوند شايستة پرستش است و در عمل نيز بايد تنها او را پرستيد (مصباح يزدي، 1398ب، ص173).
ب. توحيد در استعانت
بهاينمعناست که در تمام امور زندگي، بايد در عمل، فقط از خداوند طلب ياري کرد و هيچ قدرتي را مستقل از او ندانست (مصباح يزدي، 1398ب، ص59؛ 1383، ص234).
استعانت نيز داراي درجاتي است که از سطحيترين تا عميقترين مراتب را دربر ميگيرد. در مرتبة پايين، فرد ممکن است بهظاهر از خداوند کمک بخواهد، اما درواقع موفقيتهاي خود را حاصل قدرت و علم شخصي خود بداند. در مرتبة بالاتر، فرد به توحيد افعالي دست يافته، تنها قدرت و توانايي را از آنِ خداوند ميداند و به طور کامل از او ياري ميجويد (مصباح يزدي، 1398ب، ص61).
3ـ2ـ1. توحيد نفساني
اين مرتبه تجلي توحيد در ساحت احساسات، گرايشها و حالات رواني انسان است و شامل چهار مرحلة کليدي است:
الف. توحيد در توکل
هنگاميکه توحيد در استعانت به کمال برسد، به صفت نفساني «توکل» تبديل ميشود که بهمعناي اعتماد کامل به خداوند است (مصباح يزدي، 1398ب، ص60).
ب. توحيد در خوف و خشيت
در اين مرتبه، فرد با درک کامل از قدرت خداوند، تنها از او ميترسد و هيچ قدرتي را مستقل از خدا نميداند (مصباح يزدي، 1398ب، ص60).
ج. توحيد در رجا
بهمعناي اميد و رجاي کامل به خداوند است؛ زيرا تنها او مؤثر حقيقي است و اميد واقعي نيز به او بستگي دارد (مصباح يزدي، 1398ب، ص60).
د. توحيد در محبت
اين مرتبه بهمعناي عشق و محبت ويژه به خداوند است، بهگونهايکه تمام کمالات و جمالات به او نسبت داده ميشود و محبت به غير او نيز در جهت محبت به خداوند است (مصباح يزدي، 1398ب، ص61).
4-2-1. توحيد شهودي
توحيد شهودي يکي از انواع خداشناسي فطري است که از طريق شهود قلبي و رؤيت دل حاصل ميشود (مصباح يزدي، 1398ب، ص54). اين مرتبه از توحيد که «توحيد در وجود استقلالي» نيز ناميده ميشود، عاليترين مرتبة توحيد و نتيجة توحيد عبادي و بندگي حقيقي است. در اين مرتبه، انسان موحد تمام هستي را بهعنوان عين ربط و تعلق به خداوند ميداند و وابستگي همة شئون هستي به خداوند را شهود مينمايد. او با نور الهي، وحدانيت خداوند را مشاهده کرده، به کمال مرتبة توحيد دست مييابد (مصباح يزدي، 1398ب، ص69).
3-1. «علم ديني»
پيش از بررسي چيستي علوم انساني اسلامي، ضروري است به مفهوم «علم ديني» اشاره کنيم؛ زيرا اين مفهوم در چارچوبي گسترده جاي ميگيرد. متفکران تلقي واحدي از «علم ديني» ندارند و حتي منتقدان اين مفهوم نيز در نفي و نقد آن، ديدگاه يکساني ندارند (براي آشنايي با اين رويکردها، ر.ک. موحد ابطحي، 1395؛ حسني و موحد ابطحي، 1390؛ خسروپناه، 1393، ج1؛ ايمان و کلاته ساداتي، 1392؛ بستان، 1391، ج1؛ سوزنچي، 1389؛ باقري، 1387).
آيتالله مصباح يزدي در کتاب رابطة علم و دين به معاني متعددي از «علم ديني» اشاره کرده است:
الف. علمي که خاستگاه اسلامي داشته باشد؛
ب. علمي که موضوع آن ارادة الهي باشد؛
ج. علمي که موضوع آن قول يا فعل الهي باشد؛
د. علمي که مخالف آموزههاي ديني نباشد؛
هـ . علمي که با آموزههاي ديني سازگار باشد؛
و. علمي که از منابع ديني استنباط شده باشد؛
ز. علمي که صرفاً تعبدي باشد؛ مانند برخي مسائل فقهي؛
ح. علمي که صرفاً مربوط به موضوع و مسائل ديني باشد؛
ط. علمي که براي اثبات مسائل ديني مورد نياز باشد.
ايشان «علم» را اينگونه تعريف کرده است: «مجموعهاي از مسائل که از موضوع و محمول تشکيل شدهاند و موضوعات آنها زيرمجموعة يک موضوع واحد هستند و براي اثبات يا نفي، پاسخ ميطلبند» (مصباح يزدي، 1395، ص80).
بر اساس اين تعريف، علم شامل علوم نقلي (نظير علم فقه)، عقلي ( نظير فلسفه) و علوم تجربي (نظير فيزيک و شيمي) ميشود.
«اسلام ناب» که بهعنوان راه سعادت و کمال معرفي شده، مشتمل بر تعاليم نظري و عملي است که به اين هدف معطوفاند. اين تعاليم از منابعي همچون واقعيت، عقل، وحي و طبيعت محسوس به دست ميآيند و دستيابي به آنها از طريق روشهاي شهودي، عقلي، نقلي يا تجربي ممکن است (مصباح يزدي، 1395، ص167-205). اين دين برنامة جامع براي زندگي فردي و اجتماعي انسان است که از سوي خداوند نازل شده و شامل رابطة انسان با خداوند و با ديگر انسانهاست (مصباح يزدي، 1382، ج1، ص59-60).
آيتالله مصباح يزدي معتقد است: دينيسازي علوم نيازمند کشف و ترويج نظريات و روشهايي است که با باورها و ارزشهاي ديني هماهنگ باشند. ايشان تحقق علم اسلامي را ممکن ميداند، اما تقسيمبندي علوم به «اسلامي» و «غيراسلامي» را فقط براي علومي مناسب ميداند که با دين ارتباط مستقيم دارند (مصباح يزدي، 1395، ص204-209).
بهعبارت ديگر، اين تقسيمبندي زماني قابل قبول است که علم و دين در ارتباط مستقيم باشند؛ مانند فقه. اما درخصوص علومي که ارتباط مستقيمي با دين ندارند، اين نوع تقسيمبندي ضروري يا مناسب به نظر نميرسد. با اين حال، ايشان تأکيد دارد که دستيابي به علم اسلامي ممکن است، مشروط بر آنکه نظريات و روشهايي علمي کشف و توسعه يابند که با باورها و ارزشهاي ديني سازگار باشند.
4-1. «علوم انساني»
آيتالله مصباح يزدي «علوم انساني» را به علت محوريت موضوع «انسان»، با عناويني همچون «دستوري، اخلاقي، فرهنگي، معنوي، روحي و توصيف افکار» معرفي ميکند (مصباح يزدي، 1394الف، ص37؛ 1391ب، ص19). اين علوم در مقابل علوم فيزيکي و زيستي قرار دارند و بهسبب ارتباط مستقيم با انديشهها و افکار بشري، گاه با عنوان «علوم توصيف افکار» نيز شناخته ميشوند (مصباح يزدي، 1391ب، ص16-17؛ جمعي از نويسندگان، 1389، ص20-21).
بر همين اساس، ايشان علوم انساني را به دو دسته تقسيم ميکند:
ـ علوم توصيفي که واقعيتهاي زندگي اجتماعي و انساني را کشف ميکنند.
ـ علوم دستوري، هنجاري و ارزشي که وظيفة تبيين اصول و ارزشهاي اجتماعي و انساني را بر عهده دارند (مصباح يزدي، 1391ب، ص18).
با توجه به نکات مطرحشده در آثار آيتالله مصباح يزدي، ميتوان اين تعريف از «علوم انساني» را از آثار ايشان اصطياد کرد: علوم انساني علومي هستند که به توصيف، تفسير، تبيين، تقويت، اصلاح يا تغيير کنشهاي اختياري انسان ميپردازند (شريفي، 1394، ص151).
5ـ1. «علوم انساني اسلامي»
آيتالله مصباح يزدي روشهاي علوم انساني غربي را ناقص و نادرست ميداند و بهسبب تأثيرات منفي اين علوم بر جامعه و ساختارهاي اجتماعي، روشي مبتنيبر آموزههاي اسلامي پيشنهاد ميدهد. اين روش در تربيت انسان بر ارزشها و تعاليم اسلامي استوار است و هدف آن توليد دانش و علوم انساني همسو با مباني و اهداف اسلامي است (مصباح يزدي، 1395، ص33).
يکي از مهمترين چالشهاي اسلاميسازي علوم، نبود اجماع ميان انديشمندان مسلمان درخصوص مفهوم، ضرورت و اهداف آن است که موجب بروز موانعي در اين فرايند شده است (مصباح يزدي، 1395، ص30). براي اينکه علمي اسلامي تلقي شود، وجود حداقلِ مناسبت کافي است؛ بهاينمعنا که علم بايد در مباني، مسائل، منابع و اهداف با اسلام همراستا باشد، نه اينکه تمام جزئيات آن کاملاً مطابق آموزههاي اسلام باشد. بنابراين، براي اسلامي بودن يک علم، لازم نيست تمام جنبههاي آن با اسلام تطابق کامل داشته باشد، بلکه کافي است در برخي اصول و اهداف با اسلام هماهنگ باشد. ازاينرو برخي تعريف «علم اسلامي» از ديدگاه ايشان را چنين بيان کردهاند: علمي که علاوه بر اشتراک در برخي مسائل با اسلام، در مباني، منابع و اهداف نيز با آن موافق باشد (شريفي، 1397، ص22).
اين تعريف گسترده امکان انطباق و سازگاري علوم مختلف با مباني و اهداف اسلامي را فراهم ميسازد. از اين منظر، نقد روشهاي غربي و پيشنهاد روش جايگزين اسلامي، تلاشي است براي ايجاد علوم انساني اسلامي متناسب با نيازها و ارزشهاي جامعة اسلامي؛ علومي که در مباني، مسائل، منابع و اهداف با اسلام سازگار باشند.
1ـ5ـ1. اسلاميسازي علوم انساني
آيتالله مصباح يزدي بر اين باور است که علوم انساني موجود، بهويژه در بخشهاي توصيهاي و هنجاري، از مبادي غيراسلامي سرچشمه گرفتهاند و در بسياري از موارد، با اصول معرفتشناسي و هستيشناسي اسلامي ناسازگار و در تعارض جدي هستند. ايشان براي اسلاميسازي علوم انساني، چند مرحله را پيشنهاد ميکند:
يک. بررسي و آسيبشناسي مباني معرفتشناختي
نحستين گام براي اسلاميسازي علوم انساني، بررسي دقيق مباني معرفتشناختي اين علوم است. در صورت مشاهدة خلل در اين مباني، بايد به آسيبشناسي و اصلاح آنها پرداخت (مصباح يزدي، 1395، ص243).
دو. تأکيد بر عقل و وحي در کنار حواس پنجگانه
ايشان تأکيد دارد که شناخت هستي نبايد تنها به حواس پنجگانه محدود شود. عقل و وحي بهمثابة منابع معتبر شناخت، جايگاه مهمي در معرفت بشري دارند (مصباح يزدي، 1395، ص243).
سه. همخواني و يا عدم تعارض با مباني هستيشناختي اسلامي
براي تحول در علوم انساني، ضروري است که اين علوم با مباني هستيشناختي اسلامي که در تضاد با ماترياليسم و اصالت ماده هستند، همخواني داشته باشند. علوم انساني بايد بهگونهاي طراحي شوند که با اصول هستيشناختي دين اسلام تعارضي نداشته باشند (مصباح يزدي، 1395، ص253).
چهار. توجه به مباني هستيشناختي، معرفتشناختي و ارزششناختي
در علوم انساني اسلامي، اين سه مبنا نقش اساسي دارند. اين مباني به توصيهها و هنجارهايي منجر ميشوند که بهطور کامل با علوم انساني غربي تفاوت است (مصباح يزدي، 1395، ص249).
بنابراين اسلاميسازي علوم انساني نهتنها ممکن، بلکه ضروري است. اين فرايند مستلزم بازنگري و اصلاح مباني موجود، تأکيد بر منابع معرفتي اسلامي و همخواني با اصول هستيشناختي دين اسلام است.
پرداختن به هريک از اين مباني و اضلاع و ابعاد به صورت جداگانه، نيازمند پژوهشي مستقل و گستردهتر از ظرفيت اين تحقيق است تا کاربرد آنها در علوم انساني بهدرستي تبيين شود. همچنين بررسي تخصصي هريک از شاخههاي علوم انساني به صورت جداگانه ضروري است.
در اين پژوهش، بهطورکلي به تأثير توحيد ـ که ازجمله مباني هستيشناسي محسوب ميشود ـ و همچنين به مباني الهياتي علوم انساني اشاره شده است. تمرکز اصلي تحقيق بر بررسي تأثير توحيد بهمثابة زيرمجموعهاي از مباني هستيشناسي يا بهصورت مستقل بهمنزلة مباني الهياتي، بر اهداف، منابع معرفتي و مسائل علوم انساني است.
2. نقش توحيد در علوم انساني اسلامي
پيشتر به تعريف «علوم انساني اسلامي» اشاره شد. در اينجا، تأکيد ميشود که در منظومة فکري علامه مصباح يزدي، حقيقت اسلام در معناي خداشناسي و خداپرستي نهفته است. بهعبارت ديگر، دين بايد در زندگي بشر صبغة الهي داشته باشد (مصباح يزدي، 1383، ص201). در اين چارچوب، زندگي انسان، يا رنگ خدايي دارد ـ مطابق آية «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً و َنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ» (بقره: 138) ـ و تجسم دين اسلام است، يا رنگ شيطاني دارد و از مبناي الهي فاصله گرفته است (مصباح يزدي، 1382، ج1، ص43).
اين نکته بيانگر آن است که تحقق علوم انساني اسلامي مستلزم طراحي و پيادهسازي تمام ابعاد زندگي بشر ـ ازجمله مباني معرفتشناختي، هستيشناختي و ارزشي ـ بر اساس آموزههاي اسلامي است.
با توجه به اهميت اصل توحيد و مراتب آن در دين اسلام، اگر اين اصل به گونهاي مؤثر در علوم انساني وارد نشود، دستيابي به علوم انساني اسلامي واقعي ممکن نخواهد بود و مشکلات علوم انساني رايج همچنان پابرجا خواهند ماند.
در دنياي امروزي، انديشههاي شرکآلود در قالب نظريههاي علمي مطرح و تبليغ ميشوند. درحاليکه در صدر اسلام، بتها به صورت محدود و مشخص براي فريب مردم تبليغ ميشدند، امروز انديشههاي شرک بهصورت نوين و علمي در محافل علمي و عمومي ترويج ميشوند و تلاش دارند تا جايگاه واقعي خدا را در ذهن انسانها تضعيف کرده، آنها را به سمت اوهام و القائات شيطاني سوق دهند (مصباح يزدي، 1389ب، ص106).
آيتالله مصباح يزدي در آثار خود، علوم انساني را به دو دستة اصلي تقسيم ميکند:
ـ علوم توصيفي: اين علوم به بررسي پديدهها از نظر تحقق و وقوع آنها ميپردازند و به هستي و نيستي آنها توجه دارند. موضوعاتي مانند جامعهشناسي و فلسفة در اين دسته قرار ميگيرند. هرچند اين علوم در ظاهر، فاقد وابستگي ارزشي به دين هستند، اما از ديدگاه ايشان، حتي در توصيف نيز گاهي نياز به قضاوت وجود دارد و درنتيجه، پاي دين و ارزشها به ميان ميآيد.
ـ علوم دستوري: اين علوم به ارزيابي احکام ارزشي و بررسي خوبي يا بدي پديدههاي اجتماعي ميپردازند و ناظر به بايدها و نبايدها هستند. موضوعاتي مانند حقوق، اخلاق، سياست، و اقتصاد عملي در اين دسته قرار دارند و معمولاً بر پاية پيشفرضها و جهانبيني خاصي بنا شدهاند.
ايشان تأکيد دارد که علوم توصيفي (مانند جامعهشناسي و فلسفة تاريخ) نميتوانند کاملاً بيطرف و عيني بمانند؛ وضعيتهاي موجود را تحليل ميکنند، اما با اين تفاوت که ممکن است در مواقعي، قضاوت و ارزيابي به ميان آيد و درنتيجه، ارزشهاي ديني نقش پيدا کنند. درحاليکه علوم دستوري بر اساس جهانبيني خاص و پيشفرضها به بررسي و قضاوت درباره مسائل اخلاقي و اجتماعي ميپردازند. البته برخي از مسائل علوم انساني ممکن است با دين ارتباط داشته باشند، بهويژه اگر شامل مفاهيمي باشند که در آموزههاي ديني نيز مطرح شده است (مصباح يزدي، 1392الف، ص17-18؛ 1391ب، ص18؛ 1395، ص38 و264).
ايشان اشاره دارد که حتي در علوم توصيفي، مانند جامعهشناسي و فلسفه تاريخ، نياز به قضاوت وجود دارد. اين علوم به تحليل و توصيف وضعيتهاي واقعي و موجود در جامعه و تاريخ ميپردازند؛ اما برخلاف تصور رايج، نميتوانند کاملاً بيطرف و عيني باقي بمانند. آيتالله مصباح يزدي معتقد است: حتي در اين نوع علوم، براي رسيدن به شناخت دقيقتر، ناچار به ارزيابي و قضاوت هستيم و در اين ارزيابيها، پاي ارزشهاي ديني و اخلاقي نيز به ميان ميآيد.
بنابراين، برخلاف ديدگاههاي مرسوم که علوم توصيفي را بيطرف و فارغ از هرگونه پيشفرض ارزشي ميدانند، اين علوم نيز گاهي نيازمند تفسير و قضاوت هستند و نميتوانند صرفاً بر دادههاي تجربي تکيه کنند. براي مثال، جامعهشناسي به مطالعة ساختارهاي اجتماعي و رفتارهاي مختلف ميپردازد، اما در تحليل نهايي ممکن است قضاوتهاي ارزشي يا ديني نيز در آن دخيل شوند. ازاينرو نميتوان علوم توصيفي را بهطور کامل از تأثيرات ديني و اخلاقي جدا دانست.
علوم دستوري بر اساس جهانبيني و پيشفرضهاي خاص عمل کرده، به بررسي و قضاوت مسائل اخلاقي و اجتماعي ميپردازند. اين علوم ـ ازجمله حقوق و سياست ـ با توجه به اصول خاص خود، احکام و نظريات را شکل ميدهند. در اين ميان، برخي مسائل، بهويژه اگر با مفاهيم ديني همراستا باشند، به طور ضمني يا صريح با دين مرتبط ميشوند. بهطورکلي، علوم دستوري بر اساس جهانبيني خاص خود تحليل ميکنند و در مواردي که اين جهانبيني با اصول ديني همخواني داشته باشد، تحت تأثير دين قرار ميگيرند.
اصول شناختي و اعتقادات ديني، بهويژه توحيد، تأثير عميقي بر نحوة درک و تحليل واقعيتها دارند. انسانها بر اساس اصول اعتقادي خود، به معيارهايي دست مييابند که بر اهميت انواع مختلف حقيقت و علم تأثير ميگذارند و روح حقيقتطلب آنها را هدايت ميکنند. براي مسلمانان، اعتقاد به توحيد نوعي شناخت را شکل ميدهد که نهتنها نيازهاي فطري آنها را برآورده ميسازد، بلکه حس خداپرستي آنها را نيز اقناع ميکند. درنتيجه، اصول ديني در هدايت انسان بهسوي درک بهتر حقيقت و علوم انساني نقشي اساسي دارند (مصباح يزدي، 1394ب، ج2، ص50).
جهانبيني توحيدي بهعنوان يکي از برجستهترين مباني علوم شناخته ميشود (مصباح يزدي، 1389ج، ص87). در اين چارچوب، دخالت ايدئولوژي در علوم نهتنها مجاز، بلکه اجتنابناپذير است.
ايدئولوژيها به دو دسته تقسيم ميشوند:
ـ ايدئولوژيهاي صحيح و توانمند که در هدايت علوماند و بر پاية وحي و دلايل عقلي متقن بنابراين شدهاند.
ـ ايدئولوژيهاي نادرست که بر پايههاي غيرعقلاني استوارند (مصباح يزدي، 1389ج، ص89).
دانشمندان مادي تحت تأثير بينش مادي خود و دانشمندان الهي تحت تأثير بينش الهي خود، مسائل علمي را تحليل ميکنند. ازاينرو مسائل انساني نميتوانند از ايدئولوژي و جهانبيني جدا باشند. همچنين تشخيص درستي يا نادرستي يک جهانبيني بايد در خود حوزة جهانبيني انجام شود، نه در علم. بنابراين، ابتدا بايد به حل اين مسئله پرداخت (مصباح يزدي، 1389ج، ص89).
بر اساس ديدگاه آيتالله مصباح يزدي، علوم انساني نميتوانند بهطور کامل از تأثير جهانبيني و ايدئولوژي جدا باشند. علوم توصيفي (مانند جامعهشناسي و فلسفه تاريخ) هرچند در ظاهر بيطرفانه عمل ميکنند، اما در تحليل نهايي نميتوانند از ارزشهاي ديني و اخلاقي فاصله بگيرند. علوم دستوري (مانند حقوق و سياست) نيز بهطور مستقيم بر اساس جهانبيني خاص عمل کرده، در مواردي که اين جهانبيني با اصول ديني همخواني داشته باشد، تحت تأثير دين قرار ميگيرند.
ايشان به نقد مباني هستيشناسانة علوم انساني غربي که بر پاية الحاد و ماترياليسم بنابراين شدهاند، پرداخته و معتقد است که اين علوم بايد بر اساس مباني هستيشناسانة اسلامي بازنگري و پالايش شوند. اين بازنگري بايد در هر دو سطح «پژوهش» و «آموزش» صورت گيرد. فرضيات و نظرياتي (مانند ماترياليسم) که بر اصول خلاف واقع مبتني هستند بايد اصلاح شوند و مباني صحيح هستيشناسانة اسلامي جايگزين آنها شوند. اين تغييرات بايد در نظام آموزشي و کتابهاي درسي نيز منعکس شوند تا بتوان به علوم انساني اسلامي واقعي دست يافت (مصباح يزدي، 1395، ص249).
درنتيجه، تأثيرات مراتب توحيد بر علوم انساني اسلامي شامل موارد ذيل است: استفاده از منابع وحياني؛ پالايش روشهاي تحقيق؛ انتخاب مسائل مرتبط با آموزههاي ديني؛ و هدايت تحليلها بر اساس ايدئولوژي توحيدي.
بنابراين، علوم انساني اسلامي بايد با مباني معرفتي، هستيشناختي و ارزشي اسلامي هماهنگ و سازگار باشند. توحيد و مراتب آن بايد در پژوهش و آموزش علوم انساني وارد شده، نقش مؤثري ايفا کنند، بهگونهايکه اهداف، روشها و مسائل اين علوم بر اساس ايدئولوژي توحيدي طراحي و اجرا شوند.
در ادامه، به بيان اين تأثيرات ميپردازيم:
1-2. در اهداف
1-1-2. جايگاه ارزشگذاري در تعيين اهداف علوم انساني
علوم انساني، بهويژه در بخش دستوري تابع ارزشگذاريهايي است و از جهانبيني، انسانشناسي و هدف نهايي زندگي فرد سرچشمه ميگيرد. در علوم انساني اسلامي، اصل «توحيد» بهمثابة پيشفرض ارزشي بنيادين، جهتدهندة اهداف، روشها و موضوعات پژوهشي است. اين تأثير موجب ميشود رشتههاي گوناگون علوم انساني اسلامي به دنبال فهم و تفسير واقعيتها بر اساس ديدگاه توحيدي و هماهنگ با آموزههاي اسلامي باشند. همچنين انتخاب موضوعات پژوهشي و روشهاي تحقيق بايد با مباني توحيدي هماهنگ باشند. درنتيجه، علوم انساني اسلامي بايد با مباني معرفتي، هستيشناختي و ارزشي اسلامي سازگار باشند تا به طور مؤثر در جهت تحقق اهداف الهي و هدايت انسانها عمل کنند.
2-1-2. تفاوت بينش مادي و بينش الهي در تعيين اهداف
بينش مادي علوم را ابزاري براي قدرت، رفاه و لذتجويي دنيوي ميبيند.
بينش الهي علوم را وسيلهاي براي تحقق ارزشهاي معنوي، اخلاقي و قرب الهي ميداند (مصباح يزدي، 1394ب، ج2، ص53-54).
اين تفاوت در بينش بر انتخاب رشتهها، اهداف علمي، روششناسي و منابع پژوهشي تأثير مستقيم دارد.
3-1-2. تأثير توحيد افعالي بر انسجام علوم انساني
توحيد افعالي با تأکيد بر وابستگي همة پديدهها به ارادة الهي، موجب تعامل و هماهنگي ميان رشتههاي مختلف علوم انساني ميشود. هر رشته (مانند اقتصاد يا حقوق) بخشي از يک نظام کلنگر است که هدف نهايي آن تعالي معنوي و قرب الهي است. بدينسان توحيد افعالي موجب ميشود رشتههاي مختلف علوم انساني به طور همافزا و متناسب با اهداف معنوي پيش بروند و انسجام و يکپارچگي در آنها ايجاد شود (مصباح يزدي، 1395، ص270ـ271).
4-1-2. تفاوت اهداف در مکاتب مختلف
هدف نهايي علوم انساني در نظامهاي مختلف بر اساس باورها و ارزشهاي پايهگذاران آن مکاتب تعيين ميشود. در علوم سکولار که بر پاية ماديگرايي يا انسانمحوري استوارند، هدف نهايي معمولاً رفاه و لذت مادي دنيوي است. اما در مکتب اسلام که به ابعاد مختلف فردي و اجتماعي انسان توجه شده، علوم انساني بايد به تمام ابعاد اخلاقي، حقوقي، اقتصادي، سياسي و تربيتي انسان توجه کنند و اهداف اسلامي را در نظر بگيرند (مصباح يزدي، 1395، ص271).
در نظام اسلامي، علوم انساني بايد به ابعاد اخلاقي، تربيتي، اقتصادي و سياسي توجه کرده، در راستاي اهداف الهي عمل کنند.
5-1-2. نظامهاي علمي اسلامي و هدفمندي توحيدي
علوم توصيفي (مانند اقتصاد، حقوق و اخلاق) هرکدام به جنبهاي از انسان ميپردازند و هر کدام رشتهاي جداگانه شناخته ميشوند. اما در قالب نظامهاي اسلامي (مانند اقتصاد اسلامي، سياست اسلامي و اخلاقي اسلامي) به صورت منسجم و هدفمند در راستاي قرب الهي عمل ميکنند. براي مثال، هدف علم اقتصاد تأمين رفاه است، درحاليکه هدف علم اخلاق، جلاي نفس و تکامل روحي است (مصباح يزدي، 1395، ص272).
در سطح بالاتر، تمام نظامهاي مختلف (مانند نظامهاي اقتصادي، سياسي و اخلاقي) فرعي و وابسته بهنظام جامعتر اسلام هستند که هدف اصلي آن کمال حقيقي و قرب به خداوند متعال است. هريک از اين نظامها بهمثابة جزئي از کل، بدون استقلال کامل، به تحقق اين هدف نهايي کمک ميکنند؛ زيرا اسلام راه زندگي و مسير دستيابي به کمال و نزديکي به خداوند را به بشر نشان ميدهد (مصباح يزدي، 1395، ص271؛ 1383، ص81).
در نظام جامع اسلامي، تمام اهداف فرعي علوم بايد در راستاي هدف کلي و نهايي دين (يعني قرب الهي) قرار گيرند. براي مثال، در اقتصاد اسلامي، هدف تأمين رفاه و بهرهمندي از نعمتهاي الهي بهمنظور نزديک شدن به کمال انساني و قرب به خداوند است. دين با تعيين هدف نهايي، به هر نظام علمي جهت ميدهد و آن را محدود ميکند يا آن را توسعه ميبخشد. بنابراين، در اين نظام، هر چيزي که در جهت هدف نهايي باشد، حتي اگر فايدة دنيوي نداشته باشد، مطلوب است، درحاليکه هرچه با اين هدف منافات داشته باشد، حتي اگر رفاه اقتصادي به همراه داشته باشد، ممنوع است (مصباح يزدي، 1395، ص271-274).
براي نمونه، هدف نهايي خلقت بر انحصار قانونگذاري به خداوند متعال تأثير ميگذارد. انسان با ابعاد مختلف وجودي، ازجمله سياسي و اقتصادي که به طور متقابل و با بعد معنوياش مرتبطاند، بهگونهاي آفريده شده است که نقص در هر بعد، ميتواند بر ساير ابعاد اثر بگذارد. خداوند در فطرت انسان گرايش به زندگي اجتماعي را قرار داده و اين آفرينش بر اساس کمالات انساني و معنوي اوست که با حيات اجتماعي و هدف نهايي تحقق مييابد. بنابراين، تنظيم قوانين بايد تمام ابعاد وجودي انسان را در نظر بگيرد و اين آگاهي تنها از آن خداوند است که علم بينهايت دارد و در قانونگذاري هيچگونه منفعت شخصي ندارد (مصباح يزدي، 1382، ص241-243).
6-1-2. نقش توحيد مالکي و تشريعي در نظام حقوقي
در نظام حقوقي بر مبناي توحيد مالکي، هدف حقوق که شناسايي مصالح واقعي انسان است، با پذيرش و التزام به توحيد تشريعي و ولايت الهي محقق ميشود. تمام مصالح در اين نظام حقوقي مقدمات هدف نهايي هستند و انسان با عمل به مقتضيات آن، در مسير کمال معنوي قرار ميگيرد. اين امر زماني ممکن است که انسان ارادة خود را تابع ارادة الهي کند و فعاليتهاي اجتماعي را بهعنوان عبادت و در جهت عبوديت انجام دهد. با پايبندي به اين قوانين، هم مصالح انساني تأمين ميشود و هم او در مسير رشد معنوي قرار ميگيرد (مصباح يزدي، 1392الف، ص175-176).
پس توحيد تشريعي موجب ميشود تمام اهداف و فعاليتهاي مختلف علوم انساني در راستاي اهداف عاليتري که از اصول و قوانين الهي سرچشمه ميگيرند، هماهنگ و منسجم باشند. اين نگرش بهطورکلي به تحقق عدالت، کمال انساني و تقرب به خداوند کمک ميکند و بهمثابة چارچوبي براي هدايت و ارزيابي عملکردها در حوزههاي مختلف علوم انساني عمل مينمايد؛ مثلاً، در اقتصاد اسلامي، هدفْ تأمين عدالت اقتصادي و رفاه انساني با توجه به اصول شريعت (مانند حرمت ربا و وجوب زکات) است و قوانين اقتصادي بايد بهگونهاي طراحي شوند که با ارزشهاي اسلامي هماهنگ باشند و بر اساس عدالت و مصلحت عمومي عمل کنند. يا در سياست اسلامي، هدفْ هدايت امور عمومي و حکمراني بر اساس اصول اسلامي (مانند عدالت و شورا) است و سياستها و تصميمات بايد بر اساس آموزههاي ديني اتخاذ شوند تا رفاه عمومي و تحقق عدالت اجتماعي فراهم گردد.
7-1-2. توحيد عملي و اخلاق پژوهش
«توحيد عملي» بهمعناي همراستايي فعاليتهاي علمي با اصول اسلامي است. اين اصلْ اخلاق در پژوهش را تقويت ميکند، هماهنگي بين رشتهها را افزايش ميدهد، و هدفگذاري براي رشد روحي و اجتماعي را ممکن ميسازد.
توحيد در عبادت و توحيد در استعانت در اين امور، به پژوهشگران انگيزه و جهتگيري معنوي ميدهند، موجب حفظ اصول اخلاقي ميشوند، پشتيباني معنوي فراهم ميآورند، و پژوهشها را با ارزشهاي ديني هماهنگ ميسازند.
8-1-2. مراتب توحيد نفساني و انگيزههاي پژوهشي
نقش مراتب توحيد نفساني بر اهداف علوم انساني بهطورکلي چنين است:
ـ توحيد در توکل موجب اعتماد به نفس و پيگيري بدون ترس از نتايج منفي در پژوهشها ميشود.
ـ توحيد در خوف و خشيت انگيزهاي براي رعايت اصول اخلاقي و علمي و پرهيز از فساد فراهم ميآورد.
ـ توحيد در رجا، اميد به رحمت و کمک الهي را تقويت ميکند و پژوهشگران را به تلاش مستمر و اميد به نتايج مثبت ترغيب ميسازد.
ـ توحيد در محبت، عشق به خدا و ديگران را تقويت کرده، پژوهشگران را به سمت تحقيقاتي که نفع عمومي و ارتقاي روابط انساني را هدف قرار ميدهد، هدايت ميکند.
2-2. در منابع معرفتي و روششناسي
1-2-2. نقد ديدگاههاي الحادي و اثباتگرايانه
بر اساس ديدگاههاي الحادي، دين و خداشناسي سليقهاي و غيرعلمي تلقي ميشوند؛ زيرا قابل اثبات تجربي نيستند.
جامعهشناسان عرفينگر (سکولار) دين را همطراز سحر و جادو و متعلق به دوران قبل از فلسفه ميدانند. آنان دوران کنوني را زمان علم ميدانند که بايد به آن تکيه کرد. اين ديدگاه معتقد است: بحث دربارة وجود يا عدم خدا علمي نيست و در دانشگاهها فقط مباحثي مطرح ميشوند که قابل اثبات تجربي باشند. اين در حالي است که مسائل ديني فراتر از تجربه بوده و از حوزة فلسفه نيز خارجاند (مصباح يزدي، 1391د، ص31). اين رويکرد موجب کاهش يا حذف نقش دين در تعيين منابع و روشهاي علوم انساني ميشود.
2-2-2. ديدگاه توحيدي در منابع معرفتي
در منظومة فکري توحيدي، منابع معرفتي فراتر از حس و تجربهاند و شامل وحي (منبع الهي و تضمينشدة حقيقت) و عقل (ابزار تحليل منطقي و فلسفي) ميشود. در اين ديدگاه، وحي و آموزههاي ديني نقش اساسي در هدايت روششناسي علوم انساني دارند، بهگونهايکه روشهاي تحقيق و تحليل بايد با مباني توحيدي هماهنگ باشند و بر اساس منابع وحياني و عقلي شکل گيرند.
3-2-2. نقش توحيد عملي و ربوبي در منابع و روششناسي علوم انساني
توحيد عملي در منابع و روششناسي علوم انساني بدين معناست که ايمان و اعتقاد به يگانگي خداوند در عمل و رفتار افراد تجلي پيدا کند. اين تأثيرات شامل موارد ذيل است:
يکم. منابع معرفتي جامع
توحيد عملي موجب ميشود که قرآن، سنت و ادلة عقلي بهعنوان منابع اصلي معرفت در نظر گرفته شوند؛ منابعي که تمام سطوح زندگي فردي و اجتماعي انسان را شامل ميگردند؛ ازجمله مسائل عبادي، سياسي، اقتصادي و اخلاقي (مصباح يزدي، 1382، ص43).
دوم. تلفيق عقل و وحي
توحيد عملي بر تلفيق عقل و وحي تأکيد دارد. در اين ديدگاه، ادلة عقلي در کنار قرآن و سنت، بهمنزلة منابع معتبر معرفت شناخته ميشوند. اين تلفيق موجب که علوم انساني نهتنها به دادههاي تجربي، بلکه به اصول عقلي و وحياني نيز استناد کنند.
نقش توحيد ربوبي بر روششناسي علوم انساني اين است که عالمي که به توحيد ربوبي و ربوبيت تشريعي الهي اعتقاد دارد، نميتواند وحي و گزارههاي وحياني را از منابع معرفتي کنار بگذارد. برخلاف ساير مکاتب فکري، در مکتب الهي، عقل و وحي هر دو بهعنوان منابع معرفت شناخته ميشوند و در روششناسي علوم انساني به کار ميروند. از نظر آيتالله مصباح يزدي وحي بالاترين علم است و استفاده از آن براي پيشرفت علوم انساني ضروري است. اين نگرش منجر به تلفيق منابع وحياني و عقلي در روششناسي علوم انساني ميشود و به يک رويکرد جامعتر و کاملتر در مطالعه و پژوهشهاي اين حوزه منتهي ميگردد (مصباح يزدي، 1389ج، ص88).
4-2-2. نقد اثباتگرايي و محدوديتهاي آن
اثباتگرايان علم را به تجربه و امور حسي محدود کرده و آن را به «شناخت پديدههاي عيني، ملموس و قابل تجربه تعميمپذير» تعريف کردهاند (مصباح يزدي، 1394الف، ص270). بر همين اساس، معارفي مانند خداشناسي و انسانشناسي که از طريق عقل حاصل ميشوند، از نظر آنان خارج از دايرة علوم قرار ميگيرند (مصباح يزدي، 1394الف، ص270؛ مصباح يزدي و ندايي، 1372، ص12).
آيتالله مصباح يزدي با انتقاد از رويکرد اثباتگرايانه، بر اهميت فلسفه و وحي بهعنوان منابع اصلي علم، تأکيد ميکند: تخصيص علم به دادههاي تجربي محض، فاقد دليل منطقي است. به باور وي، علم واقعي ابتدا بايد بر فلسفه اطلاق شود؛ زيرا از عقل سرچشمه ميگيرد و علم تجربي در پي فلسفه و به پشتوانة آن معنا و ارزش مييابد. در اين ميان، وحي پشتوانهاي اساسي براي هر دو محسوب ميشود و اعتبار آن از همه بيشتر است. وحي نيز نوعي علم است؛ اما نه بهمعناي محدود اثباتگرايانة آن (مصباح يزدي، 1389ج، ص88).
5-2-2. تفاوت علوم انساني توحيدي با رويکرد اثباتگرايانه
آيتالله مصباح يزدي روش اثباتگرايان را در دستيابي به علم، ناکافي ميداند و تفاوت علوم انساني توحيدي با اين دادهها را مبنايي ميخواند. او بر اين باور است که براي دستيابي به بسياري از حقايق، بايد از وحي بهره گرفت؛ زيرا وحي کاشف حقيقت است (مصباح يزدي، 1394الف، ص270).
6-2-2. نقش ربوبيت تشريعي در علوم انساني
ريشة اين اعتقاد در باور به ربوبيت تشريعي الهي نهفته است. نميتوان به ربوبيت تشريعي الهي معتقد بود و نقش وحي را در علوم انساني ناديده گرفت. از نگاه آيتالله مصباح يزدي، بيتوجهي به وحي در علوم انساني پيش از انقلاب و فقدان رهبران فکري پس از آن، از عوامل عقبماندگي اين حوزه بودهاند. طرح اين بحث، نخستين گام در جهت استخراج معارف وحياني و اسلاميسازي علوم انساني است (مصباح يزدي، 1394الف، ص271).
2-2-7. منابع معرفتي در علوم انساني اسلامي
اعتقاد به توحيد، منابع علوم انساني را براي عالم موحد فراتر از حس و تجربه قرار ميدهد و شامل عقل، وحي و کشف و شهود ميشود. فلسفه نيز بهمثابة ابزاري براي تقويت قدرت فکري و پاسخ به شبهات الحادي، در شمار علوم انساني اسلامي جاي دارد (مصباح يزدي، 1394الف، ص100-102).
8-2-2. روششناسي علوم انساني بر اساس نگاه توحيدي
بر اساس نگاه توحيدي، سه منبع «حس»، «عقل» و «وحي» بهمثابة منابع معرفتي معتبر شناخته ميشوند و روشهاي تجربي، عقلي و نقلي نيز روشهايي صحيح در علوم محسوب ميشوند. توحيد در ربوبيت تشريعي، بر نقش قوانين و اصول ديني در هدايت روششناسي علوم انساني تأکيد دارد. توحيد افعالي بررسي پديدهها را تحت ارادة الهي قرار داده، روششناسي را متوجه تأثيرات خداوند ميسازد. توحيد نفساني نيز بر تأثيرات معنوي و اعتقادي در انتخاب منابع و روشهاي علمي تأکيد دارد و تحقيقات را با اصول ديني و ارزشهاي شخصي هماهنگ ميکند.
9-2-2. تمايز علوم انساني اسلامي با رويکرد جامع معرفتي
در نهايت، توحيد ربوبي و تشريعي، منابع معرفتي علوم انساني را از حس و تجربه مادي فراتر برده و عقل، وحي و کشف و شهود را نيز دربر ميگيرد. در اين چارچوب، روششناسي علوم انساني نيز علاوه بر دادههاي تجربي، اصول عقلي و وحياني را نيز شامل ميشود. اين رويکرد جامعْ علوم انساني اسلامي را از ساير مکاتب متمايز کرده و هدف آن همسويي با اصول و ارزشهاي الهي است، که در نهايت، به روششناسي کاملتر و دقيقتر در مطالعات علوم انساني منجر ميشود.
3-2. در مسائل
موضوع علوم انساني «انسان» است و مباحث مربوط به انسان، مسائل آن را تشکيل ميدهد. يکي از مهمترين مشکلات در اين حوزه، ضعف مباني انسانشناختي علوم غربي است. چون «انسان» موضوع علوم انساني دستوري است و مسائل ارزشي در اين دسته از علوم قرار دارند که نيازمند شناخت همهجانبة انسان هستند، شناخت اين علوم از دايرة علوم تجربي خارج است. اثبات قطعي حکم ارزشي براي موجودي که بعد غيرمادي دارد، منوط به درک رابطة بدن و روح و تأثير رفتارها در زندگي بينهايت است. بنابراين، نيازمند شناخت انسان و اثبات مسائل آن از منبعي غير از تجربه هستيم که يکي از آن منابع، وحي و امور وحياني است (مصباح يزدي، 1391هـ، ص31).
آيتالله مصباح يزدي معتقد است: انسان در بسياري از مسائل، ازجمله مسائل اجتماعي، سياسي، اقتصادي و بينالمللي، هنوز به نتايج قطعي نرسيده و در برخي موارد، پاسخها بهشدت متفاوتاند (مصباح يزدي، 1384، ص200). اين ناتواني در رسيدن به پاسخهاي قطعي و تفاوتهاي گسترده در نتايج، نشاندهندة محدوديتهاي دانش تجربي و علمي موجود است و ضرورت استفاده از منابع معرفتي ديگري مانند وحي را، بهويژه در زمينههاي غيرمادي و معنوي انساني برجسته ميکند. نگاه توحيدي ميتوانند منبعي معتبر و پايدار براي شناخت بهتر و جامعتر مسائل انساني بهشمار آيد. اين نياز به منابع فرامادي و الهي، بهويژه زماني ملموستر ميشود که با اختلافات اساسي در پاسخ به مسائل اجتماعي، حقوقي و سياسي مواجه هستيم و اين ميتواند راهنمايي براي ارائة پاسخهاي ثابت و صحيح باشد. در ادامه، نمونههايي از تأثيرات توحيد و مراتب آن بر مسائل علوم انساني ذکر ميشود:
1-3-2. نقش توحيد بر حاکميت و قانونگذاري در نظام سياسي
يک) تفاوت نگاه توحيدي با فرهنگ غربي
در فرهنگ غربي، دين به رابطهاي شخصي و خصوصي ميان انسان و خدا محدود ميشود و از عرصههاي اجتماعي و سياسي کنار گذاشته ميشود.
در مقابل، انسان موحد با پذيرش توحيد تشريعي، دين را جامع ميداند و معتقد است که رابطه با خداوند تمام ابعاد زندگي (سياست، اقتصاد، تعليم و تربيت و مديريت) را دربر ميگيرد. «تمام عرصههاي زندگي انسان زيرمجموعة احکام و ارزشهاي دين قرار ميگيرند» (مصباح يزدي، 1382، ج1، ص23).
دو) قانونگذاري بر اساس توحيد افعالي و تشريعي
انسان بهعنوان مخلوق خداوند، تحت قوانين الهي قرار دارد. اين قوانين، اصول بنيادين رفتارها و نظامات اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي را شکل ميدهند. درنتيجه، در علوم انساني که به مطالعة انسان و رفتارهاي او در جوامع مختلف ميپردازد، قوانين و آموزههاي ديني نقش اساسي پيدا ميکنند و قانونگذاري و سياستگذاري بايد بر اساس اين اصول الهي صورت گيرد. اعتقاد به توحيد، از هرجومرج و بيقانوني جلوگيري ميکند و مسئوليتپذيري و تبعيت از قوانين الهي را تقويت ميکند (مصباح يزدي، 1382، ج1، ص82). اين ديدگاه علوم انساني را به سمت پذيرش و استفاده از منابع وحياني و ديني در تحليل و بررسي مسائل انساني هدايت ميکند.
بر اساس قانون اسلام، «نظام سياسي حکومت اسلام بر پاية حاکميت خداوند استوار است». اين نگرش بر اعتقاد به ربوبيت تشريعي الهي استوار است (مصباح يزدي، 1382، ج1، ص234).
سه) حاکميت الهي و نظرية «ولايت فقيه»
در نگاه توحيدي، خداوند هستيبخش، مالک و صاحباختيار حقيقي جهان است. حاکميت اصالتاً از آن خداوند بوده و پذيرش آن لازمة ايمان موحدانه است (مصباح يزدي، 1392الف، ص101).
پس از پذيرش حاکميت الهي، بايد حاکميت رسولالله، ائمة اطهار و جانشينان آنان نيز پذيرفته شود. رد اين حاکميت بهمنزلة کفر تلقي ميشود (مصباح يزدي، 1382، ج1، ص240).
چهار) تأثير توحيد بر ساختار سياسي
نظرية «ولايت فقيه» بر اساس ربوبيت تشريعي الهي بنا شده است و اجراي قوانين بايد با اذن الهي صورت گيرد (مصباح يزدي، 1382، ج1، ص240 و 308).
نظرية «ولايت فقيه» در علوم سياسي اسلامي تأثير مستقيمي بر مديريت و ساختار حکومت دارد و نشان ميدهد:
ـ اعتقاد به حاکميت الهي، ساختارهاي سياسي را شکل ميدهد.
ـ قوانين، رهبري سياسي و سياست خارجي بايد با اصول ديني هماهنگ باشند.
ـ مديريت سياسي بايد در راستاي ارزشهاي الهي و ربوبيت تشريعي عمل کند.
2-3-2. نقش توحيد بر نظام اخلاقي و حقوقي
1) انسان در حقوق بشر اسلامي
در منظومة حقوق بشر اسلامي، انسان آفريده خداوند و موضوع حقوق بشر است (مصباح يزدي، 1398ب، ص329-341)؛ او داراي روح الهي و کرامت است (مصباح يزدي، 1398ب، ص349-359 و 367)؛ انسانيت او به اين بعد وجودياش برميگردد (مصباح يزدي، 1398ب، ص445-450)؛ از اختيار (مصباح يزدي، 1398ب، ص374)، قدرت (مصباح يزدي، 1398ب، ص414) و شايستگي خلافت برخوردار است (مصباح يزدي، 1398ب، ص359)؛ زندگي او فراتر از تولد و مرگ است و حيات دنيوياش مقدمة حيات اخروي بوده و مرگ آغاز زندگي واقعي اوست (مصباح يزدي، 1398ب، ص487-513).
بنابراين در حقوق بشر اسلامي، توجه به بعد معنوي و الهي انسان موجب ميشود کرامت و ارزشهاي انساني در مرکز حقوق بشر قرار گيرند، و اين مباني بر مسائل علوم انساني، ازجمله حقوق، اخلاق و فلسفه تأثير عميقي بگذارند.
2) اخلاق و حقوق بهمثابة علوم دستوري اسلامي
اخلاق و حقوق که در زمرة علوم دستورياند، از دو جهت اسلامياند:
يکم. دين مجموعهاي گسترده از مسائل اخلاقي و حقوقي را در خود دارد.
دوم. اين علوم بر مباني توحيدي استوارند (مصباح يزدي، 1392الف، ص20).
در اسلام، «ارادة تشريعي الهي» تنها منبع حقوق است و منبع مستقلي در عرض آن وجود ندارد (مصباح يزدي، 1392ب، ص44).
3) ريشة حق در فلسفة اسلامي
اسلام ريشة حقوق را ارادة تشريعي خداوند متعال ميداند. اصول موضوعة آن اعتقاد به وجود خداوند، ربوبيت الهي و رابطة متقابل «رب و مربوب»، «خالق و مخلوق» و «مولا و عبد» بين خدا و انسان است (مصباح يزدي، 1396، ج1، ص207). پس مباني توحيدي در اخلاق و حقوق اسلامي بهمعناي پذيرش ارادة تشريعي الهي بهمثابة منبع اصلي حقوق و اخلاق است. اين نگرش موجب ميشود اخلاق و حقوق در جامعة اسلامي بر پاية اعتقاد به خداوند، ربوبيت الهي و رابطة خالق و مخلوق شکل بگيرد.
4) ويژگيهاي الهي در قانونگذاري
آيتالله مصباح يزدي تأکيد ميکند که علوم انساني نيازمند قانونگذاري الهي است؛ زيرا تنها خداوند با ويژگيهايي همچون «خلقت، علم بيکران، غناي مطلق، حکمت بالغه و مالکيت حقيقي» قادر است قوانيني مناسب براي اين علوم وضع کند. او داراي توانايي خلق، علم، غنا، جود، حکمت، مالکيت و ربوبيت تشريعي است. اين ويژگيها بر ضرورت قانونگذاري الهي در سياست و حقوق تأکيد ميکنند (مصباح يزدي، 1392الف، ص177).
در حقوق بشر اسلامي، «توحيد» بهعنوان اصل بنيادي مطرح است که بر مبناي آن حقوق بشر تعريف ميشود.
5) توحيد و حقوق بشر اسلامي
بر اساس حقوق بشر اسلامي، انسان بهطور تکويني بندة خداست؛ وابستگي انسان به خداوند اجتنابناپذير است؛ و توحيد و تکاليف بايد در چارچوب رابطه با خداوند تعريف شوند (مصباح يزدي، 1392ب، ص71).
بنابراين، اصل «توحيد» بر مبناي وابستگي و عبوديت آفريدگان به آفريدگار تأکيد ميکند. بدينروي اصولي مانند «آزادي مطلق بشر» که در حقوق بشر غربي بهمعناي استقلال از خداوند و نفي عبوديت نسبت به اوست، ضد ديني تلقي شده، مردودند (مصباح يزدي، 1392ب، ص85).
6) اصل عبوديت تکويني و مسئوليت اخلاقي
آيتالله مصباح يزدي در اهميت عبوديت تکويني مينويسد: «اين اصل فلسفي در تبيين و توجيه نظامهاي اخلاقي و حقوقي اسلام بسيار مؤثر است» (مصباح يزدي، 1392ب، ص137).
«عبوديت تکويني» به اين معناست که انسان مملوک خداوند است و اين مملوکيت مبناي پيدايش مسئوليتهاست (مصباح يزدي، 1392ب، ص139-140).
بنابراين، اصل «عبوديت تکويني» بر علوم انساني تأثير ميگذارد، بهگونهايکه اصول اخلاقي و حقوقي بر مبناي مملوکيت و ارتباط تکويني با خداوند تعريف ميشوند. مسئوليتهاي فردي و اجتماعي وظايف ديني تلقي شده، با اصل «آزادي مطلق فردي» در نظامهاي غربي تضاد دارد.
3-3-2. نقش توحيد بر اهميت نيازهاي انسان در نظام سياسي و نظام حقوقي
انسان موجودي دوگانه داراي بعد مادي و غيرمادي (روح) است. بدينروي نيازهاي او هم به دو دسته تقسيم ميشوند: نيازهاي مادي و نيازهاي معنوي و اخروي، که دومي اهميت بيشتري دارد (مصباح يزدي، 1396، ج2، ص212).
بر اساس توحيد ربوبي، خداوند نهتنها خالق، بلکه رب و پرورشدهندة انسان است و نيازهاي معنوي انسان تحت تدبير الهي قرار دارند. ابعاد معنوي انسان بهعنوان موجودي که مخلوق خداوند است، وابسته به اوست و بايد ابعاد معنوياش در اولويت قرار گيرند.
با اطاعت از دستورات الهي و التزام عملي به ربوبيت و هدايت تشريعي، تأثير اين التزام در علوم انساني و نظام سياسي نمايان ميشود؛ بهاينمعنا که حاکميت بايد به هر دو بعد نيازهاي انسان توجه کند و در صورت تضاد ميان نيازهاي مادي و معنوي، نيازهاي معنوي ترجيح داده شوند. اين ترجيح بر اساس هدف خلقت و مسير کمال او صورت ميگيرد.
براي تأمين نيازهاي انسان، احکام اسلامي بايد مطابق با اصول اسلام ناب پيادهسازي شود و احکام جزئى و مقررات فصلى بر اساس ارزشهاي ثابت و کلي استخراج گردند (مصباح يزدي، 1396، ج2، ص50).
نتيجهگيري
آيتالله مصباح يزدي «توحيد» را به چهار مرتبة اصلي تقسيم ميکند: اعتقادي، عملي، نفساني، و شهودي.
براي تأثير توحيد بر علوم انساني، «ربوبيت تشريعي» حد نصاب اصلي در نظر گرفته ميشود؛ بهاينمعنا که خداوند به طور مستقل تدبير امور را بر عهده دارد (ربوبيت تکويني) و بنابراين حق حاکميت و قانونگذاري نيز منحصر به خداوند است (ربوبيت تشريعي). توحيد در علوم انساني بهعنوان مبنا، هدف و عامل اصلي جهتدهي مسائل به سمت غايت و کمال حقيقي است.
مراتب توحيد تأثيرات متفاوتي بر مباني، اهداف، مسائل و منابع انواع علوم انساني دارند:
ـ توحيد اعتقادي: مبناي نظري علوم انساني، تعيينکنندة ديدگاههاي بنيادين دربارة هستي و انسان است و بر تمام تحليلها و استدلالهاي علمي تأثير ميگذارد.
ـ توحيد عملي: معياري ارزشگذاري رفتارها و هدايت اهداف علمي در جهت تحقق فضايل اخلاقي و انساني است.
ـ توحيد نفساني: عامل تحول دروني و تطهير نفس و بينش عميقتر نسبت به تعاملات انساني و اجتماعي است و بر چگونگي تحليل و تفسير مسائل انساني تأثير ميگذارد.
ـ توحيد شهودي: تجربة مستقيم از وحدت وجود و قرب الهي است و به تبيين و فهم عميقتر مسائل علمي و فلسفي در علوم انساني کمک ميکند.
در تقسيمبندي علوم انساني به دو دستة «توصيفي» و «دستوري»، علوم دستوري پيشفرضپذير است و پژوهشگران اين علوم ميتوانند با مباني مادي يا الهي به بررسي آنها بپردازند. عالِم مسلماني که به توحيد و مراتب آن معتقد است، با پيشفرضهاي هستيشناسي و انسانشناسي توحيدي به بررسي اين علوم ميپردازد.
در روششناسي علوم انساني، عالِم مسلمان برخلاف عالم مادي که به روش تجربي محدود است، در حل مسائل ديني و همچنين مسائل علوم انساني توصيفي و دستوري از منابع عقل و وحي بهره ميبرد و روش تجربي و منابع حسي را ناکافي ميداند. پذيرش تنها يک منبع معرفتي (حس و تجربه) براي علوم، بهمعناي انکار توحيد و ماوراءالطبيعه است. اما بنا بر اصل «توحيد»، هدف نهايي نظام جامع اسلامي کمال حقيقي و قرب به خداوند است که هدف نهايي علوم انساني نيز بهشمار ميآيد و تمام اهداف فرعي اين علوم در جهت تحقق اين هدف تنظيم ميشوند. تأثير توحيد بر مسائل علوم انساني از پذيرش ربوبيت تشريعي ناشي ميشود. بر اساس اين اصل، مسائل مبنايي در نظامهاي سياسي، حقوقي و اخلاقي حلوفصل ميشوند. در نظام سياسي و حقوقي توحيدي، حق حاکميت و قانونگذاري منحصر به خداوند، پيامبر، ائمة اطهار و جانشينان ايشان است که اين مبناي نظرية «ولايت فقيه» را تشکيل ميدهد. منبع حقوق نيز ارادة تشريعي الهي است و تمام حقوق از رابطة «رب و مربوب» و «عبد و مولا» نشئت ميگيرند. در صورت تضاد ميان نيازهاي مادي و معنوي، نيازهاي معنوي به سبب اهميت در دستيابي به هدف نهايي و قرب الهي، مقدّم ميشوند.
- قرآن کریم.
- اللهبداشتی، علی (1390). توحید و صفات الهی. قم: دانشگاه قم.
- ادریسی، حسینعلی (1397). بررسی مفهوم توحید عبادی از دیدگاه آیتالله مصباح یزدی و ابنتیمیه. سراج منیر، 31، 19-38.
- العطاس، محمد نقیب (1374). درآمدی بر جهانشناسی اسلامی. تهران: دانشگاه تهران.
- العطاس، محمد نقیب (1375). اسلام و سکولاریسم. ترجمة احمد آرام. تهران: دانشگاه تهران.
- ایمان، محمدتقی و کلاته ساداتی، احمد (1392). روششناسی علوم انسانی نزد اندیشمندان مسلمان (ارائة الگوی روششناختی از علم اسلامی). قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- باقری، خسرو (1387). هویت علم دینی. چ دوم. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- بستان، حسین (1391). گامی به سوی علم دینی. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- جمعی از نویسندگان (1389). جستارهایی در فلسفة علوم انسانی از دیدگاه آیتالله مصباح یزدی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
- جوادی آملی، عبدالله (1388). ادب فنای مقربان. قم: اسراء.
- حسنی، سیدحمیدرضا و موحد ابطحی، سیدمحمدتقی (1390). علم دینی، دیدگاهها و ملاحظات (گزارش، تبیین و سنجش دیدگاههای متفکران ایرانی در باب چیستی، امکان و ضرورت علم دینی). قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- خسروپناه، عبدالحسین (1393). در جستجوی علوم انسانی اسلامی: تحلیل نظریههای علم دینی و آزمون الگوی حکمی ـ اجتهادی در تولید علوم انسانی اسلامی. قم: دفتر نشر معارف.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412ق). مفردات الفاظ القرآن. دمشق: دارالقلم.
- رجبی، علیرضا و محیطی اردکان، محمدعلی (1399). تحلیل نقش خداباوری در کارکردهای علوم انسانی دستوری از منظر آیت الله مصباح یزدی. تحقیقات بنیادین علوم انسانی، 3، 125-143.
- سلیمانی امیری، عسکری و گنجخانی، آسیه (1396). بررسی چیستی علوم انسانی اسلامی از دیدگاه آیتالله مصباح یزدی. آیین حکمت. 33 ، 57-78.
- سوزنچی، حسین (1389). معنا، امکان و راهکارهای تحقق علم دینی. تهران: پژوهشکدة مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
- شریفی، احمدحسین. (1394) مبانی علوم انسانی اسلامی. تهران: آفتاب توسعه.
- شریفی، احمدحسین (1397). مبانی علوم انسانی اسلامی از دیدگاه علامه مصباح یزدی. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
- فاروقی، اسماعیل راجی (1384). علوم عقلی و تجربی در عالم اسلامی. ترجمۀ محمد فیروزکوهی و روحالله نصراللهی. تهران،: چاپ و نشر بینالملل.
- فاروقی، اسماعیل راجی (1385). توضیحاتی ناگریز در اسلامیسازی معرفت. ترجمۀ مجید مرادی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- فراهیدى، خلیل بن احمد (1409ق). العین. قم: هجرت.
- فیروزآبادی، محمد بن یعقوب (1415ق). القاموس المحیط. بیروت: دارالکتب العلمیه.
- گلشنی، مهدی (1385). علم و معنویت در آستانة قرن 21. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- گلشنی، مهدی (1388). از علم سکولار تا علم دینی. چ چهارم. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1394ب). اخلاق در قرآن. نگارش محمدحسین اسکندری. قم: مؤسسۀ آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی و ندایی، هاشم (1372). سلسله گفتوشنودهایی در مورد مباحث بنیادی علوم انسانی. مصباح، 8، 9-24.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1382). نظریة سیاسى اسلام. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1383). به سوی تو. قم: مؤسسۀ آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1384). آفتاب ولایت. قم: مؤسسۀ آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1389الف). آموزش عقاید. قم: مؤسسۀ آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1389ب). قرآن در آیینة نهج البلاغه. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1389ج). دربارة پژوهش. قم: مؤسسۀ آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1390). آموزش فلسفه. تهران: امیرکبیر.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1391الف). رساترین دادخواهی و روشنگری (شرح خطبة فدکیه). قم: مؤسسة آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1391ب). جامعه و تاریخ از نگاه قرآن. قم: مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1391ج). پاسخ استاد به جوانان پرسشگر. قم: مؤسسۀ آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1391د). جستاری در ماهیت اسلامیسازی علوم، سخنرانی در اولین کنگرة بینالمللی علوم انسانی اسلامی. تهران: 31/2/1391، بازیابیشده mesbahyazdi.ir/node/3728.
- مصباح یزدی، محمدتقی (1391هـ). طرحی جامع برای اسلامیسازی علوم، سخنرانی در اولین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی. قم: 2/3/1391، بازیابیشده.mesbahyazdi.ir/node/3801
- مصباح یزدی، محمدتقی (1392الف). حقوق و سیاست در قرآن. قم: مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1392ب). نگاهی گذرا به حقوق بشر از دیدگاه اسلام. قم: مؤسسۀ آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1394الف). پیشنیازهاى مدیریت اسلامى. قم: مؤسسۀ آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1395). رابطة علم و دین. قم: مؤسسۀ آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1396). نظریة حقوقى اسلام. قم: مؤسسۀ آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1398الف). در جستجوی عرفان اسلامی. قم: مؤسسۀ آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
- مصباح یزدی، محمدتقی (1398ب). خداشناسی (معارف قرآن1). قم: مؤسسۀ آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره).
- موحد ابطحی، سیدمحمدتقی، 1395، تحلیلی بر اندیشههای علم دینی در جهان اسلام. قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی.
- میرباقری، سیدمحمدمهدی (1389). گفتارهایی پیرامون تحول در علوم انسانی. قم: فجر ولایت.



