واکاوی روششناسی تحلیل مضمون و شبکة مضامین بهمثابة یک پژوهش کیفی
/ دانشجوی دکتری فلسفة تعلیم و تربیت اسلامی دانشگاه علامه طباطبائی تهران. / kazemi2035@gmail.com
/ دانشیار و دکترای تخصصی گروه علوم تربیتی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه طلوع مهر، قم، ایران. / fazlollahigh@tolouemehr.ac.irArticle data in English (انگلیسی)
- Attride-Stirling, J. (2001). Thematic networks: An analytic tool for qualitative research. Qualitative Research, 1(3), 385–405.
- Boyatzis, R. E. (1998). Transforming qualitative information: Thematic analysis and code development. USA: Sage.
- Braun, V. & Clarke, V. (2006). Using thematic analysis in psychology. Qualitative Research in Psychology, 3(2), 77–101.
- King, N. & Horrocks, C. (2010). Interviews in qualitative research. USA: Sage.
- King, N. (2004). Template analysis. in G. Symon and C. Cassell (eds.) Essential Guide To Qualitative Methods In Organizational Research. London: SAGE Publications.
- Lincoln, Y. S. & Guba, E. G. (1985). Naturalistic inquiry. USA: Sage.
- Parker, L. D. & Roffey, B. H. (1997). Methodological theme: Back to the drawing board—Revisiting grounded theory and everyday accountants' and managers' reality. Accounting, Auditing & Accountability Journal, 10(2), 212–247.
- Rayan, G & Bernard, H.R. (2000). Data Management And Analysis Methods. In N. K.
- Richards, L. (2008). Teach yourself NVivo 8: Tutorial by Lyn Richards. Retrieved from www.lynrichards.org.
- Ryan, B. H. (2000). Data management and analysis methods. In N. K. Denzin & Y. S. Lincoln (Eds.), Handbook of qualitative research (2nd Ed.), 769–802.
- Smith, C. P. (1992). Motivation and personality: Handbook of thematic content analysis. Cambridge: Cambridge University Press.
واکاوي روششناسي تحليل مضمون و شبکة مضامين بهمثابة يک پژوهش کيفي
زهره کاظميزاده/ کارشناس ارشدگروه برنامهريزی درسی، واحد قم، دانشگاه آزاد اسلامی، قم، ايران. zkazemi664@gmail.com
زهرا کاظميزاده/ دانشجوي دکتري فلسفة تعليم و تربيت اسلامي دانشگاه علامه طباطبائي تهران. kazemi2035@gmail.com
سيفاله فضلالهي قمشي / دانشيار و دکتراي تخصصي گروه علوم تربيتي، دانشکده علوم انساني، دانشگاه طلوع مهر، قم، ايران.
دريافت: 15/11/1403 ـ پذيرش: 30/04/1404 fazlollahigh@tolouemehr.ac.ir
چکيده
يکي از فنون تحليلي مناسب در تحقيقات کيفي، روش «تحليل مضمون» است که به صورت گسترده از آن استفاده ميشود. از اين روش ميتوان براي شناخت الگوهاي موجود در دادههاي کيفي بهره برد. هدف اين مقاله بررسي روش مزبور و شبکة مضامين در پژوهشهاي کيفي است. اين پژوهش به روش توصيفي ـ تحليلي انجام شده، اطلاعات آن به روش اسنادي گردآمده و ابزار جمعآوري دادهها عمدتاً بهصورت فيشبرداري و يادداشتبرداري از متون بوده است. يافتههاي تحقيق نشان ميدهد که «تحليل مضمون» يکي از شيوههاي متداول تحليل محتوا و روشي براي تحليل دادههاي کيفي حاصل از مصاحبه، بحث گروهي، پرسشنامههاي کيفي و اسناد چاپي بهحساب ميآيد. اين پژوهش با استفاده از روش «تحليل مضمون»، به دو صورت استقرايي و قياسي انجام شده است. فرايند تحليل مضمون و تحليل شبکة مضامين شامل مراحل ذيل است: تجزيه و توصيف متن؛ تشريح و تفسير متن؛ ادغام و يکپارچهسازي متن؛ تلخيص شبکه مضامين و ارائة آن بهصورت متن مشروح، ماتريس، جدول و شبکه مضامين. در روش تحليل مضمون، پژوهشگر مجموعه دادهها را با دقت سازماندهي و مضامين مشترک، موضوعات، انگارهها و الگوهاي معنايي را شناسايي ميکند. اين روش مانند ساير روشهاي پژوهش، داراي ويژگيهاي مثبت و منفي است که بايد در کاربرد آن مد نظر قرار گيرد.
کليدواژهها: تحليل کيفي، مضمون، تحليل مضمون، شبکة مضامين.
مقدمه
روشهاي پژوهش کيفي در دهههاي گذشته، در سراسر علوم اجتماعي از محبوبيت فزايندهاي برخوردار شدهاند. گسترش اين روش تحقيق، منجر به درک عميقتري از پديدههاي اجتماعي شده است.
پژوهش کيفي يافتههايي را ارائه ميکند که با شيوههاي آماري يا کمّي حاصل نشدهاند. اين نوع پژوهش به مسائل، رفتارها و يافتهها، نگرشي وسيع، عميق، بامعنا و غيرابزاري دارد. در مقابل، پژوهش کمّي بر تعيين کمّيت و شمارش پديدهها در شرايط مختلف تمرکز دارد.
در تحقيقات کيفي، اسناد، مدارک، نوشتهها و آثار دادههايي هستند که محقق ميتواند از جمعآوري، طبقهبندي، ارزيابي، مقايسه و تحليل آنها مجهول را کشف نموده و فرضية ارائهشده را ارزيابي کند. بنابراين، در تحقيقات کيفي محقق ميتواند از طريق استدلال قياسي و استقرايي، تمثيل، تشبيه، نشانهيابي، تفسير، تجريد، تشخيص تفاوت و تمايز، مقايسه و... که به کمک تفکر، تعقل و منطق صورت ميپذيرد، دادههاي گردآوريشده را ارزيابي، تجزيه و تحليل نموده و نتيجهگيري کند (حافظنيا، 1391، ص269).
پيشفرضهاي مهم در روششناسي کيفي عبارتند از:
ـ جهان اجتماعي همواره يک خلقت انساني است، نه يک کشف بشري؛
ـ خلق واقعيت محصول کنش متقابل است و بهجاي استفاده از فنون نمونهگيري تصادفي، از نمونهگيري هدفمند استفاده ميشود؛
ـ زبان تحقيق کيفي بهجاي متغير، با «سازه» که مفهومي بامعناست، ارتباط دارد؛
ـ مطالعة واقعيت از درون بهجاي بيرون، اصالت ذهنيت به جاي عينيت و اصالت ديدگاه افراد مورد مطالعه، بهجاي ديدگاه محقق يکي از ملاکهاي اساسي در تحقيقات کيفي است (ايمان، 1396، ص 124).
در مقابل، رويکردهاي کمّي تحقيق بر پاية الگووارة (پارادايم) «اثباتگرايي» قرار دارند. اين الگوواره مدعي استفاده از روشهاي علوم طبيعي در علوم انساني است. در پژوهشهاي کمّي، مفاهيمي مانند متغير، پايش، اندازهگيري، آزمايش، علت و معلول بهطور مداوم تکرار ميشوند و در طراحي تحقيقات تجربي نقش کليدي دارند.
اگرچه به نحوة اجراي روشهاي کيفي توجه زيادي شده، اما از نحوة تحليل دادههاي متني در مرحلة پاياني پژوهش کمتر بحث شده است. براي کسب نتايج معتبر در پژوهشهاي کيفي، لازم است ابزارهاي تحليلي، ثبت نظاممند و روشهاي تحليل بهدرستي بهکار گرفته شوند.
يکي از شيوههاي تحليل دادههاي کيفي که اهميت زيادي دارد، «تحليل مضمون» است. «تحليل مضمون» ضمن اينکه يک روش مستقل تحليلي محسوب ميشود، ميتواند در ساير روشهاي تحليل کيفي (مانند تحليل روايتي، تحليل نشانهشناختي و نظرية زمينهاي) نيز مورد استفاده قرار گيرد. رويکردهاي کيفي بسيار متنوع، پيچيده و ظريف هستند. به همين دليل، «تحليل مضمون» بهمثابة يک روش اساسي براي تحليل کيفي شناخته ميشود.
اولين بار در سال 1967م، ديويد کلارنس مککللند (David Clarence McClelland) بهمنظور آزمون درک مضمون، فنون مشابه تحليل مضمون را بهکار برد. بنابراين، از او ميتوان بهعنوان پايهگذار اصلي اين روش نام برد.
چارلز اسميت (Charles Smith) نيز در سال 1992 در کتابي با عنوان انگيزش و شخصيت: مرجع تحليل محتواي مضموني، روشهاي درک مضمون را معرفي کرده و معتقد است: انگيزه و شخصيت، نظامهايي را براي تجزيه و تحليل محتوا و سبکهاي کلامي براي استفاده در علوم رفتاري و اجتماعي ارائه ميکنند. معيارهاي بهدستآمده ممکن است براي توصيف افراد، گروهها يا دورههاي تاريخي مورد استفاده قرار گيرند. رمزگذاري مطالب و اطلاعات براي محققان حوزههاي روانشناسي، روانشناسي اجتماعي، جامعهشناسي و علوم اجتماعي و ساير زمينههاي کاربردي ميتواند مورد استفاده قرار گيرد (Smith, 1992, p2).
ريچارد بوياتزيس (Richard Boyatzis) يکي ديگر از پژوهشگراني است که پژوهشهاي متعددي با استفاده از روش «تحليل مضمون» انجام داده است. وي نظرات خود درخصوص اين روش تحليل را در کتابي با عنوان تبديل اطلاعات کيفي؛ تحليل مضمون و تدوين کد (Transforming qualitative information: thematic analysis and code development) که در سال 1998م نوشته، ذکر کرده و در خصوص کاربرد روشهاي مضموني در بررسي شخصيت و انگيزش نيز مطالعاتي انجام داده است.
او معتقد است: «تحليل مضمون» فرايندي براي رمزگذاري اطلاعات کيفي است و ميتواند بهمثابة پلي ميان زبان تحقيق کيفي و زبان تحقيق کمي درنظر گرفته شود (Boyatzis, 1998, p6).
پژوهشگراني مانند براون و کلارک (Braun & Clarke) و آترايد استرلينگ (Attride-Stirling) نيز نقش مهمي در توسعه و گسترش اين روش داشتهاند.
اين پژوهش کوشيده است تا چيستي روش «تحليل مضمون»، مراحل اجراي آن در تحليل دادههاي کيفي، معيارهاي ارزيابي نتايج تحليل و مزايا و معايب اين روش را بررسي کند.
1. روششناسي
اين پژوهش از لحاظ رويکرد؛ کيفي و از جهت هدف، بنيادي ـ کاربردي محسوب ميشود. بنيادي است؛ زيرا به تحليل و تبيين روش «تحليل مضمون» در پژوهشهاي کيفي ميپردازد. همچنين کاربردي است؛ زيرا تلاش دارد با بهرهگيري از يافتههاي پژوهشي، مراحل اجراي روش «تحليل مضمون» را بررسي کند.
روش اين پژوهش «توصيفي ـ تحليلي» است. در اين نوع تحقيقات، محقق علاوه بر توصيف دادهها، به تبيين چرايي و چگونگي وضعيت مسئله ميپردازد.
روش گردآوري اطلاعات، اسنادي و ابزار جمعآوري دادهها غالباً فيشبرداري و يادداشتبرداري از متون پژوهشي است.
2. يافتههاي تحقيق
در بخش يافتههاي تحقيق، چيستي مضمون، انواع مضمون، روش پژوهش تحليل مضمون، مباني فلسفي آن، مراحل اجراي پژوهش، نمونهاي از کاربرد روش «تحليل مضمون»، ابزارهاي اجراي آن و مزايا و معايب اين روش بررسي خواهد شد.
3. مضمون
«مضمون» ويژگي تکراري و متمايزي در متن است که نشاندهندة اطلاعات مهمي دربارة دادهها و درک خاصي از پرسشهاي پژوهشي است. مضمون، الگوهايي را در مجموعهاي از دادهها مشخص ميکند و به توصيف، سازماندهي مشاهدات و تفسير جنبههايي از پديده ميپردازد (Braun & Clarke, 2006, p75).
مضمون، مجموعهاي از معاني برجسته، واحدهاي معنايي فشرده، رمزها يا مقولههايي است که بر اساس سطوح تفسيري تعريف ميشوند. مضمونها در متن بهصورت رشتهاي از معاني و مضامين ظاهر شده، تکرار ميشوند.
يک مضمون ميتواند نشاندهندة محتواي پنهان متن تلقي شود. چون تمام دادهها داراي معاني چندگانه هستند، مضمونها لزوماً جامع و مانع نخواهند بود و امکان تقسيم آنها به خردهمضمون يا مضمونهاي فرعي وجود دارد.
4. انواع مضمون
با توجه به تنوع ديدگاهها، طبقهبنديهاي متفاوتي براي مضمونها ارائه شده است.
برخي پژوهشگران انواع مضمون را براساس جايگاه آن در شبکة مضامين، زمان شناخت آن، سلسلهمراتب آن، قابليت مشاهده در متن، منشأ شناسايي، تثبيت موقعيت، ماهيت و نقش آن در تحليل دستهبندي کردهاند.
آترايد استرلينگ در سال 2001، انواع مضمون را بر اساس «جايگاه مضمون در شبکة مضامين»؛ رايان و برنارد (Ryan & Bernard) در سال 2000، انواع مضمون را بر اساس «زمان شناخت مضمون»؛ رايان و برنارد در سال 2003 و کينگ (King) در سال 2004، انواع مضمون را بر اساس «سلسلهمراتب مضمون در قالب مضامين»؛ براون و کلارک در سال 2006، انواع مضمون را بر اساس «قابليت مشاهدة مضمون در متن» و «منشأ شناسايي مضمون»؛ ريچاردز (Richards) در سال 2008، انواع مضمون را بر اساس «تثبيت موقعيت مضمون»؛ کينگ و هاروکس (King & Horrocks) در سال 2010، انواع مضمون را بر اساس «ماهيت مضمون در متن» و «نقش مضمون در تحليل» طبقهبندي نمودهاند.
در ادامه، انواع مضمونهاي شناساييشده بهصورت جدول ارائه خواهد شد:
جدول 1: انواع مضمون
مبناي طبقهبندي مضمون انواع مضمون
جايگاه مضمون در شبکة مضامين مضمون پايه: رمزها و نکات کليدي موجود در متن
مضمون سازماندهنده: مضامين بهدستآمده از ترکيب و تلخيص مضامين پايه
مضمون فراگير: مضامين عالي دربرگيرندة اصول حاکم بر متن بهمثابة يک کل
(Stirling, 2001, p389).
زمان شناخت مضمون مضمون اوليه: در مراحل اولية پژوهش شناخته ميشود.
مضمون نهايي: در گزارش نهايي پژوهش عرضه ميشود
(Rayan & Bernard, 2000, p780).
سلسلهمراتب مضمون در قالب مضامين مضمون فرعي: در سطوح پايينتر سلسلهمراتب مضامين قرار ميگيرد.
مضمون اصلي: در سطوح بالاتر سلسلهمراتب مضامين قرار ميگيرد
(king, 2004, p258).
قابليت مشاهده مضمون در متن مضمون مکنون: غيرقابل مشاهدة مستقيم در متن دادهها
مضمون مشهود: قابل مشاهدة مستقيم در متن دادهها
(Braun & Clarke, 2006, p76).
منشأ شناسايي مضمون مضمون نظريهمحور: بر اساس نظريهها و پژوهشها شناخته ميشود.
مضمون دادهمحور: بر اساس دادههاي پژوهش شناخته ميشود
(Braun & Clarke, 2006, p76).
تثبيت موقعيت مضمون مضمون تثبيتشده: جايگاه و ارتباط آن با ساير مضمونها مشخص است.
مضمون تثبيتنشده: جايگاه و ارتباط آن با ساير مضمونها مشخص نيست
(Richards, 2008, p17).
ماهيت مضمون در متن مضمون رابطهاي: نشاندهندة نوع رابطه در متن است.
مضمون تفسيري: آنچه را در متن آمده است تعبير و تفسير ميکند.
مضمون توصيفي: آنچه را در متن آمده است، همانگونه توصيف ميکند
(King & Horrocks, 2010, p153).
نقش مضمون در تحليل مضمون کليدي: مبين نکتة مهم و برجستهاي در متن است.
مضمون يکپارچهکننده: مضامين کليدي را حول يک محور گرد هم ميآورد.
مضمون کلان: بخش عمدهاي از مضامين و رمزهاي شناختهشده را در خود جاي ميدهد
(King & Horrocks, 2010, p159).
5. روش پژوهش تحليل مضمون
«تحليل مضمون» معادل فارسي اصطلاح انگليسي «Thematic Analysis» است. واژة «Theme» در فارسي، بهمعناي «مضمون، زمينه، مايه، مطلب، درونمايه، موضوع، مبحث و لحن» تلقي ميشود. معادل فارسي مضمون، «درونمايه» است.
«موضوع» آن چيزي است که نويسنده دربارهاش بحث ميکند و به آن «زمينة فراگير» يا «مضمون» نيز گفته ميشود که به دو دستة اصلي و فرعي قابل تفکيک است.
«مضمون» ديدگاه نويسنده دربارة موضوعي است که در پي انتقال آن به مخاطب است و همان بن انديشه و درونمايه اثر، پيام يا محتوا محسوب ميشود.
از يک موضوع ميتوان مضمونهاي مختلفي استخراج کرد. از «تحليل مضمون» با عناوين «تحليل موضوعي» و «تحليل تماتيک» نيز ياد ميشود (خنيفر و مسلمي، 1397، ص51).
«تحليل مضمون» روشي براي شناخت، تحليل و گزارش الگوهاي موجود در دادههاي کيفي است. اين روش، فرايندي براي تحليل دادههاي متني است و دادههاي پراکنده و متنوع را به دادههايي غني و تفصيلي تبديل ميکند (Braun & Clarke, 2006, p4).
«تحليل مضمون» صرفاً يک روش کيفي خاص نيست، بلکه فرايندي است که ميتواند در بسياري از روشهاي کيفي بهکار رود.
بهطورکلي، «تحليل مضمون» روشي براي فهم متن، تفسير اطلاعات بهظاهر نامرتبط، تحليل دادههاي کيفي، مشاهدة نظاممند فرد، تعاملات، گروهها، موقعيتها، سازمانها يا فرهنگها و تبديل دادههاي کيفي به دادههاي کمّي است (Boyatzis, 1998, p4).
رويکردهاي کيفي بسيار متنوع و پيچيدهاند و «تحليل مضمون» بايد بهمثابة يک روش اساسي در تحليل کيفي در نظر گرفته شود.
«تحليل مضمون» يکي از شيوههاي رايج تحليل محتوا و روشي براي تحليل دادههاي کيفي است. «تحليل مضمون» نخستين روش تحليل کيفي است که پژوهشگران بايد آن را فراگيرند؛ زيرا اين روش موجب يادگيري مهارتهاي اصلي براي اجراي بسياري از روشهاي ديگر تحليل کيفي ميشود.
چون تحليل مضمون مهارتهاي اساسي مورد نياز براي بسياري از تحليلهاي کيفي را فراهم ميآورد، برخي از پژوهشگران از آن بهمنزلة ابزار يا فرايندي براي استفاده در ساير روشهاي پژوهش ياد ميکنند.
«تحليل مضمون» روشي براي شناخت، شناسايي، تحليل و گزارش الگوهاي موجود در دادههاي کيفي است. اين روش ميتواند مجموعهاي از دادهها را سازماندهي کرده، جنبههاي مختلف موضوع پژوهش را تفسير کند.
در يک جمعبندي، ميتوان گفت: روش «تحليل مضمون»:
ـ با تمرکز و خلاقيت پژوهشگر ارتباط دارد و نياز به ترکيب و خلق اصطلاحات توسط پژوهشگر دارد.
ـ دستهبنديهاي متعدد و مختلف در قالب مضمونهاي بالقوه، بسيار ارزشمند است.
ـ هيچ راه مشخصي براي شروع مطالعه در آن وجود ندارد.
ـ تعامل پژوهشگر با مؤلفهها و محورهاي در حال شکلگيري، زنده و پوياست.
ـ ميتواند از بيان مضمونها فراتر رفته، جنبههاي مختلف موضوع پژوهش را تفسير کند.
ـ در مراحل مختلف تحليل، ذهنيت فلسفي پژوهشگر در شکلدهي به يک مفهوم کلي مؤثر است.
اصل بازنگري در مضمونها و شکلدهي مفاهيم و مضامين اصلي و فرعي، بسيار بااهميت است.
6. مباني فلسفي روش پژوهش تحليل مضمون
براون و کلارک روشهاي تحليل کيفي را به دو گروه طبقهبندي کردهاند:
گروه اول: شامل روشهايي است که اساساً مستقل از جايگاه نظري يا معرفتشناسي خاصي بوده و در طيف گستردهاي از روشهاي نظري و معرفتشناسي قابل استفادهاند.
گروه دوم: شامل روشهايي است که از جايگاه نظري يا معرفتشناسي خاصي نشئت ميگيرند؛ همچون تحليل محاوره و تحليل پديدارشناسي تفسيري که دامنة کاربرد آنها محدودتر است.
در مقابل، برخي روشها (مانند نظرية دادهبنياد) از چارچوب نظري گستردهاي بهره ميبرند (Braun & Clarke, 2006, p17).
«تحليل مضمون» در گروه دوم قرار ميگيرد. ازاينرو ابزار پژوهشي منعطف و مفيدي براي تحليل حجم زيادي از دادههاي پيچيده است. «تحليل مضمون»، هم براي بيان واقعيت و هم براي تبيين آن بهکار ميرود. «تحليل مضمون» به سبب استخراج متن و الگوسازي معنايي، اهداف الگووارههاي تفسيري و تأويلي را برآورده ميسازد.
بر اساس معرفتشناسي تفسيرگرايي، معرفت برآمده از مفاهيم و معاني روزمره است. پژوهشگر علوم اجتماعي بهمنظور درک معناهايي که برساختة اجتماع هستند، وارد دنياي اجتماعي روزمره ميشود و سپس اين معاني را به زبان علم اجتماعي بازسازي ميکند.
اين معاني بازسازيشده در سطحي بازتوصيف برداشتهاي روزمره است و در سطحي ديگر، در قالب نظريهها توسعه مييابند. در الگووارة تفسيري، با اصالت دادن به اختيار انسان، بهجاي جبر محيطي، همة ساختوسازهاي انساني داراي معنا هستند (ايمان، 1396، ص88).
دستيابي به دنياي اجتماعي که توسط مردم و بهصورت کاملاً عملي و کنشمحور ساخته شده، از طريق درگيري عملي محقق در زندگي روزمره امکانپذير است. در اين شيوه، محقق يک ابزار انساني در تحقيق محسوب ميشود و ميتواند بهوسيلة تعاملات انساني، با دنياي اجتماعي مورد مطالعه درگير شود تا به مجموعه معاني مشترک آنان دست يابد. اين درگيري عميق به درک و فهم معنايي ميانجامد که مردم به زندگي و دنياي اجتماعي خود ميدهند.
7. مراحل انجام پژوهش با استفاده از روش تحليل مضمون
1-7. طراحي پژوهش تحليل مضمون
1ـ1ـ7. انتخاب موضوع پژوهش تحليل مضمون و بيان مسئله
روش تحليل مضمون زماني مفيد است که پژوهش در زمينهاي نامشخص انجام شود يا نظر افراد دربارة موضوع پژوهش مشخص نباشد. همچنين زماني که ارائة تفصيلي و جزئي دربارة يک مضمون خاص يا مجموعهاي از مضمونها مد نظر باشد، از اين روش استفاده ميشود.
2ـ1ـ7. بيان اهداف و سؤالات پژوهش
پژوهشهاي کيفي معمولاً مجموعهاي از پرسشها را دربر ميگيرند که روابط ميان آنها بايد مشخص شود. گاهي يک يا چند پرسش کلي وجود دارد که کل فرايند پژوهش را هدايت ميکند.
3ـ1ـ7. انتخاب طرح پژوهش تحليل مضمون و توجيه آن
پژوهش با استفاده از روش «تحليل مضمون»، به دو صورت «استقرايي» و «قياسي» انجام ميشود.
در روش «استقرايي» مضامين شناختهشده با دادهها مرتبط هستند. در اين روش، فرايند رمزگذاري دادهها براي انطباق آنها با چارچوب رمزگذاري از قبل تهيه شده يا قالب مضمونهاي ازپيشتعيينشده صورت نميگيرد. بنابراين، فرايند رمزگذاري بر اساس اطلاعات موجود انجام ميشود.
در روش «قياسي» تحليل مضمون بر اساس علاقة پژوهشگر به موضوع صورت ميگيرد و محقق رمزها را بر اساس نظرية مشخصي انتخاب ميکند. محقق رمزها را بر اساس نظرية مشخصي انتخاب ميکند و علائم، شاخصها و شواهدي را که با اين نظريه حمايت و تأييد ميشوند، شناسايي و رمزگذاري ميکند. رمزهاي مرتبط با هر مضمون نيز از فرضيات و مؤلفههاي نظرية مد نظر استخراج ميشوند.
روش قياسي با استفاده از نظريهها و رويههاي موجود، تجربهها يا دانش متخصصان و تحقيقات پيشين آغاز ميشود. مفهومها و متغيرها، مقولهها، رمزها و روابط ميان آنها و سازههاي تحليل، پيش از ورود به متن و تحليل دادهها، بر اساس اين پيشينه تعريف و تدوين ميشوند. جنس استنتاج، قياس است که اطلاعات و دانش موجود را براي فهم اشيا يا شکل دادن به آراء بهکار ميگيرد، از کلي به جزئي حرکت ميکند و هدف آن آزمون و ارزيابي مجدد دادهها يا نظريهها، کاربرد آنها در موقعيتهاي متفاوت و پالايش، گسترش يا غناي بيشتر نظريههاست (محسني و سليمي، 1391، ص141).
4ـ1ـ7. تمرکز بر يک قلمرو ويژه، جامع و ويژگيهاي مورد مطالعه
در روش «تحليل مضمون» تمرکز پژوهشگر در يک حوزة مطالعاتي خاص، اهميت زيادي دارد. اين نوع پژوهش با ژرفانگري همراه است.
5-1-7. نمونهگيري از افراد، رفتارها يا وقايع
نمونهگيري در اين روش با رويکرد موارد خاص انجام ميشود. اگر اندازة نمونه نسبتاً کوچک باشد، تحليل مضمون راهگشا خواهد بود. اما اگر اندازة نمونه گسترده باشد، پژوهشگر در لابهلاي متون و محتواها، به سمت تحليلهاي کلي گرايش پيدا کرده، از ژرفکاري دور ميشود.
2-7. گردآوري دادهها
1-2-7. تعيين نحوة مشارکت پژوهشگر در پژوهش
روش پژوهش «تحليل مضمون» فرصتي براي ابراز خلاقيت پژوهشگر در جريان دادهکاوي مهيا ميسازد. پژوهشگر در اين روش، نهتنها مسئول جمعآوري و تحليل دادههاست، بلکه در شيوة اجرا و تفسير يافتهها نيز نقش مؤثر و خلاقانهاي ايفا ميکند.
در تحليل مضمون، پژوهشگر نقش بسيار فعالي در فرايند پژوهش دارد. او ميتواند مسير پژوهش را بر اساس ويژگيهاي دادهها و اهداف تحقيق طراحي کند و بر غناي اين روش بيفزايد.
2-2-7. تعيين روش گردآوري اطلاعات
دادههاي مورد تحليل در روش «تحليل مضمون» عمدتاً دادههاي متني، مصاحبهها و دادههاي مشاهدهاي هستند که بهصورت متن پيادهسازي ميشوند.
انتخاب روش گردآوري دادهها بهصورت مستقيم با ماهيت پژوهش، اهداف آن و نوع اطلاعات مورد نياز مرتبط است. پژوهشگر بايد مشخص کند که دادهها از طريق مصاحبه، مشاهده، بررسي اسناد، يا ترکيبي از اين روشها گردآوري خواهد شد. اين تصميمگيري تأثير مستقيمي بر کيفيت تحليل نهايي دارد.
3-2-7. آمادهسازي ابزار و گردآوري اطلاعات
ابزار گردآوري دادهها در روش «تحليل مضمون»، بسته به نوع و گستردگي اطلاعات، متفاوت خواهد بود:
الف) مصاحبه: در اين روش، مصاحبههاي عميق، نيمهساختاريافته يا کاملاً ساختاريافته ميتوانند دادههاي مفيدي ارائه دهند.
ب) مشاهده: در برخي پژوهشها، تحليل رفتارها و تعاملات از طريق مشاهدة مستقيم، دادههاي ارزشمندي فراهم ميکند.
ج) اسناد مکتوب و آرشيوي: تحليل نوشتهها، گزارشها، و منابع مکتوب ميتواند مکمل دادههاي اوليه باشد.
دادههاي حاصل از هر روش، بايد بهصورت يادداشتهاي متني ثبت شده، سپس فرايند تحليل مضمون بر روي آنها انجام شود.
4-2-7.1 بازنگري اسناد و رونويسي
در آغاز تحليل مضمون، پژوهشگر ممکن است نياز داشته باشد دادهها را مکتوب کند. در اين مرحله، اسناد، مصاحبهها و يادداشتها با دقت بررسي شده، در سطح مناسبي از جزئيات رونويسي ميشوند.
هدف از اين مرحله، حفظ دقت اطلاعات و اطمينان از صحت رونوشتهاست تا دادهها براي مراحل بعدي تحليل آماده شوند.
3-7. تجزيه و تحليل دادهها
1-3-7. آشنا شدن با دادهها
پژوهشگر بايد با دادهها بهگونهاي تعامل داشته باشد که درک عميق و همهجانبهاي از محتوا حاصل شود. اين فرايند شامل بازخواني مکرر دادهها، خواندن فعالانه و جستوجوي معاني و الگوهاست.
پژوهشگر بايد هنگام مطالعه دادهها، نکات ذيل را در نظر داشته باشد: تشخيص مفاهيم کليدي؛ بررسي ارتباطات بين مفاهيم؛ و درک ساختار معنايي دادهها.
2-3-7. ايجاد رمزهاي اوليه و رمزگذاري
اين مرحله زماني آغاز ميشود که پژوهشگر دادهها را مطالعه کرده و به فهرستي اوليه از انگارههاي موجود در دادهها و نکات برجستة آنها دست يافته باشد.
در اين گام، رمزگذاري اوليه دادهها صورت ميگيرد و دادهها بر اساس مضمونها سازماندهي ميشوند. رمزهاي اوليه، دادههاي متني را به واحدهاي فهميدني (مانند بند، عبارت، کلمه) و قابل استفاده تقسيم ميکنند. اين رمزها بايد مشخص، تعريفشده و غيرتکراري باشند. همچنين رمزها بايد محدود به قلمرو پژوهش باشند و به طور روشن بر موضوع تمرکز داشته باشند تا از رمزگذاريهاي غيرضروري در هر جمله از متن اصلي اجتناب شود (Attride & Stirling, 2001, p394).
3-3-7. جستوجو و شناخت مضامين
اين مرحله زماني آغاز ميشود که دادهها گردآوري و رمزگذاري اوليه شده باشند. در اين گام، رمزهاي مختلف در قالب مضامين مرتب شده و تمام دادههاي مرتبط با هر مضمون، گردآوري شده، تحليل ميشوند.
پژوهشگر ميتواند از نمودارها، جدولها، نقشههاي ذهني يا يادداشتهاي کاغذي براي سازماندهي مضامين بهره ببرد.
4-3-7. ترسيم شبکة مضامين
پس از شناسايي مضامين، پژوهشگر اقدام به پالايش و سازماندهي مضامين ميکند. اگر دادهها تنوع زياد يا کمبود اطلاعات داشته باشند، ممکن است مضامين بهصورت همپوشاني ظاهر شوند. در اين شرايط، پژوهشگر بايد مضامين تکراري را تلفيق کند، مضامين پيچيده را سادهسازي نمايد و مضامين کلي را به زيرمضمونهاي دقيقتر تفکيک کند.
5-3-7. تحليل شبکة مضامين
اين مرحله زماني آغاز ميشود که پژوهشگر به شبکة مضامين رضايتبخشي دست يافته باشد. در اين حالت، ميتوان مضمونهاي پيشنهادشده براي تحليل دادهها را تعريف، تعديل و دادهها را بر اساس آنها تحليل کرد. در اين گام، شبکه مضمونهاي رسمشده، بررسي و تجزيه و تحليل ميشوند. اين شبکهها به پژوهشگر کمک ميکنند تا به درک عميقتري از معاني متون برسد و بتواند مضمونهاي بهدست آمده را تشريح کند و الگوهاي آنها را بشناسد. پس از ايجاد شبکههاي مضمونها، پژوهشگر بايد مجدداً به متن اصلي مراجعه و آن را به کمک اين شبکهها تفسير کند (Attride & Stirling, 2001, p394).
پژوهشگر در اين مرحله، مضمونهايي را که براي تحليل ارائه کرده، تعريف نموده، بازبيني ميکند و دادههاي موجود در آنها را تحليل مينمايد. بهوسيلة تعريف و بازبيني مضمونها، ميتوان دربارة ماهيت آنچه يک مضمون دربارة آن بحث ميکند، اظهار نظر نمود. مهم اين است که پژوهشگر در پايان اين مرحله بتواند مضمونهاي شناختهشده را بهروشني تعريف کند. پژوهشگر در اين مرحله بايد به مضمونهاي خود، عنوان مشخصي بدهد و نامهايي را که در تحليل نهايي خود ميخواهد بياورد، ذکر کند. هر مضمون بايد داراي نام مختصر باشد تا به ذهن خواننده القا کند که آن مضمون دربارة چيست.
6-3-7. ادغام و يکپارچهسازي متن
در اين مرحله، علاوه بر تلخيص شبکة مضامين، نتايج تحليل با سؤالات پژوهش و مباني نظري مرتبط ميشوند. پژوهشگر بايد اطمينان حاصل کند که تحليلهاي انجامشده با اهداف پژوهش هماهنگ بوده، تصويري روشن از يافتهها ارائه ميکنند.
4-7. ارائة نتايج، تهيه گزارش و ارزيابي پژوهش
1-4-7. نوشتن يافتهها و تجزيه و تحليل نگارش
نگارش تحليل از همان مرحلة نخست آغاز ميشود و تدوين گزارش نهايي زماني صورت ميگيرد که مجموعهاي کامل از مضمونهاي استخراجشده فراهم باشد. اين مرحله شامل پردازش دقيق يافتهها، تنظيم ساختار منطقي گزارش، و ارائة نتايج بهگونهاي است که خواننده بتواند دربارة اعتبار و صلاحيت تحليل پژوهشگر قضاوت کند.
هدف از نوشتن تحليل مضمون، ارائة گزارشي جامع از مضمونهاي موجود در دادهها به شکلي منسجم، دقيق و روشمند است. مهم اين است که تحليلْ ساختاري منطقي و بيتکرار داشته باشد و بتواند در قالب مضمونها، درک روشني از اطلاعات فراهم کند. همچنين هر مضمون بايد با شواهد کافي و دادههاي مناسب پشتيباني شود تا استنتاجهاي ارائهشده اعتبار لازم را داشته باشند.
2-4-7. نوشتن نتيجهگيريها و مفاهيم
در اين مرحله، تمام استنتاجهاي حاصل از شبکههاي مضامين، همراه با نظريههاي مرتبط، بهصورت خلاصه ارائه ميشوند تا مضامين، مفاهيم، الگوها و ساختارهاي برجستة استخراجشده از متن تبيين گردند. هدف از اين فرايند بررسي مجدد سؤالات پژوهش و بازبيني علايق نظري نهفته در آنهاست. با انجام تحليل عميق بر اساس الگوهاي بهدستآمده از دادهها، تلاش ميشود به پرسشهاي اصلي پژوهش پاسخ داده شود. اين بررسي به پژوهشگر امکان ميدهد تا روابط ميان مضامين را بهدقت مشخص کرده، يافتهها را در چارچوب نظري مستحکمتري ارائه دهد (Attride & Stirling, 2001, p401).
3-4-7. تهية پيشنويس، پرداخت متن و انتشار
در اين مرحله، فرضيات تحليل مضمون بايد بهروشني توضيح داده شوند و روش بهکار رفته در پژوهش با تحليل گزارششده سازگار باشد (Braun & Clark, 2006, p24).
4-4-7. ارزيابي کيفيت پژوهش
معيارهاي ارزيابي پژوهشهاي مبتنيبر تحليل مضمون، مشابه معيارهاي پژوهشهاي کيفي است پارکر و رافي (Parker & Roffey)، چهار معيار اوليه براي ارزيابي کيفيت پژوهشهاي کيفي ارائه نمودهاند:
1. تطبيق: آيا مفاهيم از دادههاي بررسيشده استخراج شدهاند؟
2. قابليت فهم: آيا مفاهيم به شکلي نظاممند تنظيم شدهاند و پيوندهاي معناداري ميان آنها وجود دارد؟
3. قابليت تعميم: آيا نظرية ايجاد شده شرايط مختلف را دربر ميگيرد؟
4. پايش: آيا پژوهش يافتههاي نظري بااهميتي ارائه داده است؟ (Parker & Roffey, 1997, p234)
از معيارهاي ارزيابي پژوهشهاي کيفي ميتوان براي ارزيابي روش تحليل مضمون نيز استفاده کرد. چهار فرايند ارزيابي تحليل مضمون عبارتاند از:
الف. استفاده از رمزگذاران مستقل: اعضاي درون يا بيرون گروه پژوهش و آشنا با موضوع و روش تحليل موضوع با هدف اجتناب از عدم عينيت تحليلگر؛
ب. دريافت بازخورد: از پاسخدهندگان دربارة ميزان همخواني و تناسب ميان تفاسير تحليلگر و تجربيات آنها؛
ج. بهکارگيري تطابق همگوني: جمعآوري دادههاي مختلف يا بهرهگيري از منابع مختلف بهمنظور مطالعة پديدههاي خاص؛
د. عرضة توصيفي غني و ثبت سوابق مميزي: پژوهشگر کيفي بايد شرح مفصلي از پديدة مورد مطالعه و بافت و زمينة آن عرضه کند تا مخاطب بتواند دربارة همخواني تفسير و تحليل پژوهشگر از دادهها با آنچه در متن دادههاست قضاوت کند. توصيف غني به خواننده کمک ميکند تا نحوة دستيابي پژوهشگر از دادهها به نتايج را بهخوبي بفهمد (King & Horrocks, 2010, p164).
براون و کلارک (2006) نيز معيارهايي را براي ارزيابي پژوهشهاي مبتنيبر تحليل مضمون شناسايي و معرفي کردهاند که متناسب با مراحل انجام تحليل مضمون تنظيم شدهاند:
يک. مرحلة توصيف: آيا دادهها در سطحي مناسب از تفصيل و دقت توصيف شدهاند؟
دو. مرحلة رمزگذاري: آيا در فرايند رمزگذاري به همة انواع دادهها توجه يکساني شده است؟ آيا مضامين از تعداد اندکي داده شکل گرفتهاند يا طي فرايند رمزگذاري کامل، جامع و فراگير به دست آمدهاند؟ آيا همة دادههاي مستخرج مرتبط با هر مضمون، جمعآوري شدهاند؟ آيا مضامين با يکديگر مقايسه شده و مجموعة دادههاي اصلي آنها را حمايت ميکند؟ آيا مضامين داراي انسجام، همخواني و تمايز دروني هستند؟
سه. مرحلة تحليل: آيا دادهها به جاي اينکه صرفاً توصيف يا تشريح شوند، تحليل و تفسير و تعبير شدهاند؟ آيا تحليلها و دادهها با يکديگر همخواني دارند؟ آيا تحليل، حکايتي متقاعدکننده و به خوبي سازماندهي شده دربارة دادهها و موضوع پژوهش است؟ آيا تعادل خوبي ميان نوشتههاي تحليلي و دادههاي مستخرج برقرار است؟
چهار. مرحلة نوشتن گزارش: آيا مفروضات و رويکرد خاص تحليل مضمون به طور آشکار تبيين شده است؟ آيا ميان ادعاي پژوهشگر با آنچه تحليلها نشان ميدهد، تناسب خوبي وجود دارد؟ آيا روش تحليل معرفيشده با تحليل گزارششده همخواني دارد؟ آيا زبان و مفاهيم بهکار گرفته شده در گزارش با جايگاه معرفتشناسي تحليل همخواني دارد؟ آيا پژوهشگر نقش فعالي در فرايند تحليل ايفا ميکند؟ آيا مضامين بهخوديخود آشکار نميشوند؟
پنج. تمام فرايند تحليل: آيا زمان کافي براي تکميل همة مراحل تحليل اختصاص يافته و تحليلها بدون عجله تهيه شدهاند؟ (Braun & Clarke, 2006, p36)
8. نمونهاي از کاربرد روش «تحليل مضمون» در تحقيقات علمي
در سالهاي اخير، استفاده از روش «تحليل مضمون» در تحقيقات علمي، بهويژه در حوزة علوم انساني، افزايش يافته است. يکي از نمونههاي کاربرد اين روش، پژوهشي با عنوان «تحليل و تبيين تربيت زيباييشناختي بر اساس آيات قرآن کريم» است.
اين پژوهش در زمرة تحقيقات کيفي متني قرار دارد و محيط پژوهش، کلية آيات قرآن کريم است. آياتي که حاوي واژگان مرتبط با مفهوم «زيبايي» و عناصر مرتبط با تربيت زيباييشناختي هستند، به روش «نمونهگيري هدفمند» انتخاب شدهاند.
مراحل اجراي روش «تحليل مضمون» در اين پژوهش به قرار ذيل است:
1-8. مراحل اجرا
1-1-8. طرح مسئله، تبيين موضوع و آشناشدن با متن
درک کافي از موضوع و بررسي متون مرتبط؛ مکتوب کردن آيات مرتبط با تربيت زيباييشناختي؛ مطالعة مقدماتي آيات قرآن کريم و نگارش انگارههاي اوليه.
2-1-8. ايجاد رمزهاي اوليه و رمزگذاري
تهية چارچوب رمزگذاري و قالب مضامين (شامل مضامين پاية واژگاني نظير حسن، جميل، نضرت، زينت، زخرف، حليه، حبک، بهجت، تسويل، طيب، قدر، وزن، خير، الوان، نور و تسويل)، مضامين سازماندهنده (مباني، اهداف، اصول و روشهاي تربيت زيباييشناختي) و مضامين فراگير (مؤلفههاي تربيت زيباييشناختي در قرآن کريم)؛ تفکيک دادههاي متني (آيات قرآن) به بخشهاي کوچکتر (مانند عبارتها و کلمات).
3-1-8. جستوجو و شناخت مضامين و بررسي دلالت دادهها
تطبيق دادن رمزها با قالب مضامين؛ استخراج مضامين از بخشهاي رمزگذاريشدة متن؛ بررسي و پالايش مضامين؛ تفکيک مضامين اصلي و فرعي.
براي مثال، محور و موضوع عبارت است از: ماهيت زيبايي بر اساس آيات قرآن کريم و مضامين اصلي عبارتاند از: واژههاي اصلي در تعريف «ماهيت زيبايي» (مضامين فرعي: حسن، جميل يا جمال، نضرت، زينت، زخرف، حليه، حبک و بهجت)؛ مؤلفهها و معيارهاي زيبايي (مضامين فرعي: طيب، قدر، وزن، خير، الوان و نور) و زيبايي غيرحقيقي (مضامين فرعي: تسويل).
4-1-8. تحليل دادهها از نظر سازگاري دروني و بيروني
بررسي هماهنگي يافتهها با اصول تفسيري؛ استفاده از تفاسير معتبر (نظير تفسير الميزان و تفسير نمونه).
5-1-8. ترسيم شبکة مضامين
بررسي همخواني مضامين با رمزهاي استخراجشده؛ مرتبسازي و انتخاب مضامين پايه، سازماندهنده و فراگير؛ اصلاح و تأييد شبکههاي مضامين.
6-1-8. تحليل شبکة مضامين
تعريف و نامگذاري مضامين؛ توصيف شبکة مضامين و بررسي ارتباط ميان آنها.
7-1-8. ارائة گزارش و نتيجهگيري نهايي
تلخيص شبکة مضامين و ارائة نتايج بهصورت جدول، ماتريس و متن تحليلي؛ مرتبط کردن تحليلها با سؤالات پژوهش و مباني نظري.
9. ابزارهاي اجراي روش تحليل مضمون
براي اجراي روش «تحليل مضمون»، پژوهشگران ميتوانند از نرمافزارهاي تحليل محتواي کيفي استفاده کنند. برخي از نرمافزارهاي کاربردي در اين زمينه عبارتاند از:
ـ انويوو (Nvivo)؛
ـ اطلس تيآي (Atlas.ti)؛
ـ مکس کيودا (Maxqda)؛
نرمافزارهاي پژوهشي عمدتاً در سازماندهي و بازيابي دادهها پژوهشگر را ياري ميکنند، اما از لحاظ تحليل محتوايي معنا و مفاهيم توان محدودي دارند. استفاده از اين نرمافزارها به پژوهشگر امکان ميدهد تا بهصورت کارامد با مضامين پيچيده و حجم زيادي از دادههاي رمزگذاريشده کار کند.
اين نرمافزارها قابليتهايي همچون توليد جدول، ارائة طرحهاي گرافيکي و مديريت تارنما در اختيار پژوهشگر قرار داده، امکان تحليل مضامين موجود در متن را فراهم ميکنند. ازجمله نرمافزارهاي پرکاربرد در اين حوزه ميتوان به «انويوو» و «اطلس تيآي» اشاره کرد. هر يک از اين ابزارها، امکانات و ابزارهاي متنوعي را ارائه ميدهند، ازجمله:
ـ رمزگذاري متن و تخصيص رمزها به مضامين؛
ـ ايجاد ارتباط ميان يادداشتهاي پژوهشگر و رمزهاي تخصيصيافته؛
ـ امکان جستوجوي پيشرفته و بازخواني دادههاي رمزگذاريشده.
نرمافزار «انويوو» امکان تحليلهاي گوناگوني را فراهم ميسازد؛ مانند ترسيم شبکة مضمونها، تحليل روابط ميان مضمونها، شمارش و تلخيص دادههاي کيفي، تهية جدولهاي توافقي و شناسايي و تحليل رمزهاي مشترک ميان مضمونها.
در مقابل، «اطلس تيآي» محيط کاربري سادهتري دارد و تحليل دادهها را بدون فدا کردن انعطافپذيري تسهيل ميکند. اين نرمافزار پژوهشگر را قادر ميسازد تا بر جنبههاي خلاقانهتر تحليل تمرکز کند. هدف اصلي طراحي «اطلس تيآي» ايجاد ابزاري است که مفسران را در دستيابي مؤثر به منابع پژوهشي، يادداشتها و نظريههاي مرتبط ياري کند.
با اين حال، اطلس تيآي صرفاً يک ابزار کمکي است و وظايفي نظير تفکر، قضاوت، تصميمگيري و تفسير دادهها همچنان بر عهده پژوهشگر باقي ميماند. رايانه نميتواند تصميمات مفهومي اتخاذ کند (مانند تعيين کلمات يا موضوعات محوري پژوهش و انتخاب گامهاي بعدي تحليل) و اين وظايف تحليلي همچنان به عهدة پژوهشگر است.
10. معايب و مزاياي روش «تحليل مضمون»
«تحليل مضمون» مانند ساير روشهاي پژوهش، داراي جنبههاي مثبت و منفي است که بايد در کاربرد اين روش مد نظر قرار گيرد. از ويژگيهاي تحليل مضمون ميتوان به موارد ذيل اشاره کرد:
ـ اين روش مضامين را مستقيماً از منابع استخراج ميکند، ولي از يک الگووارة تعيينشده براي توسعه و گسترش مضامين استفاده نميکند.
ـ مضامين را با توجه به طيفهاي مشخص تعريف مينمايد.
ـ معمولاً چهار سطح از مضامين را استخراج ميکند: سطح اسمي، سطح توصيفي، سطح مرکزي و سطح هستهاي.
ـ مضامين مرکزي و هستهاي بر اساس سطح انتزاعي تعيين ميشوند، نه تناوب و تکرار آنها.
ـ تصويري پويا از چگونگي ايجاد مضامين در دورههاي مختلف ارائه ميدهد، نه تصويري ثابت از ايجاد مضامين در يک زمان مشخص.
اين روش را ميتوان در طيف گستردهاي از شرايط انساني بهکار برد (کمالي، 1397، ص193).
روش «تحليل مضمون» مزايايي دارد؛ ازجمله:
ـ انعطافپذيري در فرايند پژوهش؛
ـ يادگيري و اجراي نسبتاً آسان و سريع؛
ـ مناسب براي پژوهشگران تازهکار در حوزة تحقيقات کيفي؛
ـ ارائة نتايج قابل فهم و قابل استفاده براي عموم تحصيلکردگان؛
ـ مفيد براي انجام تحقيقات مشارکتي با همکاران و شرکتکنندگان در پژوهش؛
ـ قابليت تلخيص ويژگيهاي کليدي متن يا ارائة توصيفي جامع از دادهها؛
ـ امکان برجسته کردن تفاوتها و شباهتهاي موجود در مجموعة دادهها؛
ـ قابليت مطرح کردن انگارههاي پيشبينيناپذير؛
ـ امکان ارائة تفسير اجتماعي يا روانشناختي از دادهها؛
ـ مناسب براي تحليلهاي کيفي در تدوين سياستهاي کلان (Braun & Clarke, 2006).
با اين حال، تحليل مضمون خالي از محدوديت نيست. اگرچه انعطافپذيري اين روش، طيف وسيعي از ابزارها و تحليلها را در اختيار پژوهشگر قرار ميدهد، اما اين انعطافپذيري ميتواند به يک چالش تبديل شود؛ زيرا رهنمودهاي مشخصي براي انجام تحليلهاي سطح بالا ارائه نميکند. بنابراين، پژوهشگر ممکن است ناگزير شود شخصاً تصميم بگيرد که بر مواردي در دادهها تمرکز کند (عابدي و ديگران، 1390، ص193).
محدوديتهاي ديگر اين روش در مقايسه با ساير روشهاي تحليل کيفي آشکار ميشود. برخلاف روشهاي روايتپژوهي يا شرححالنويسي، پژوهشگر نميتواند حالت تداوم و تناقضهاي موجود ميان دادهها را بهطور کامل حفظ کند. همچنين برخلاف روشهاي «تحليل گفتمان» يا «تحليل محتوا»، «تحليل مضمون ساده» امکان بررسي زبان استفادهشده در متن را فراهم نميکند.
بحث و نتيجهگيري
روشهاي کيفي در دهة گذشته در سراسر علوم اجتماعي از محبوبيت زيادي برخوردار شدهاند و استفاده از اين روش تحقيق به سرعت در حال افزايش است. اين رويکرد گامي مثبت در جهت درک عميقتر رويدادها و پديدههاي اجتماعي محسوب ميشود.
«تحليل مضمون» يکي از شيوههاي متداول تحليل محتوا و روشي براي تحليل دادههاي کيفي حاصل از مصاحبه است. پژوهش با استفاده از روش «تحليل مضمون»، به دو صورت «استقرايي» و «قياسي» انجام ميشود.
در روش «استقرايي» يا مبتني بر داده، مضامين شناختهشده ارتباط مستقيم و عميقي با خود دادهها دارند.
در روش «قياسي»، تحليل مضمون بر اساس علاقة نظري يا تحليلي پژوهشگر به موضوع انجام ميشود. در اين رويکرد، پژوهشگر مضامين را در چارچوبي از پيش تعيينشده تحليل ميکند.
چون «تحليل مضمون» روشي نظاممند براي استخراج الگوها از دادههاي متني است، صاحبنظران دستهبنديهاي مختلفي براي مضامين ارائه کردهاند. اين طبقهبنديها شامل موارد ذيل هستند: جايگاه مضمون در شبکة مضامين؛ زمان شناخت مضمون؛ سلسلهمراتب مضمون در قالب مضامين؛ قابليت مشاهدة مضمون در متن؛ منشأ شناسايي مضمون؛ تثبيت موقعيت مضمون؛ ماهيت مضمون در متن؛ نقش مضمون در تحليل.
فرايند تحليل مضمون و تحليل شبکه مضامين شامل مراحل ذيل است:
مرحلة اول. تجزيه و توصيف متن
ـ آشنا شدن با متن: درک کافي از موضوع؛ مکتوب کردن دادهها؛ مطالعة اوليه دادهها و نگارش انگارههاي اوليه.
ـ ايجاد رمزهاي اوليه و رمزگذاري: تهية چارچوب رمزگذاري و قالب مضامين شامل مضامين پايه؛ مضامين سازماندهنده و مضمون فراگير.
ـ تفکيک دادههاي متني به بخشهاي کوچکتر: نظير بند، عبارت و کلمات.
ـ جستوجو و شناخت مضامين: تطبيق دادن رمزها با قالب مضامين؛ استخراج مضامين از بخشهاي رمزگذاريشدة متن؛ بررسي و پالايش مضامين؛ تفکيک مضامين اصلي و فرعي.
مرحلة دوم. تشريح و تفسير متن
ـ ترسيم شبکة مضامين: بررسي و پايش همخواني مضامين با رمزهاي مستخرج؛ مرتب کردن مضامين؛ انتخاب مضامين پايه، سازماندهنده و فراگير؛ ترسيم نقشههاي مضامين؛ اصلاح و تأييد شبکههاي مضامين.
ـ تحليل شبکة مضامين: تعريف و نامگذاري مضامين؛ توصيف و توضيح شبکة مضامين.
مرحلة سوم: ادغام و يکپارچهسازي متن و تدوين گزارش و يافتههاي تحقيق
ـ تلخيص شبکة مضامين و ارائة آن بهصورت متن مشروح، ماتريس، جدول و شبکة مضامين؛
ـ مرتبط کردن نتايج تحليل با سؤالات تحقيق و مباني نظري؛ نوشتن گزارش علمي و تخصصي از تحليلها.
«تحليل مضمون» مانند ساير روشهاي پژوهش، داراي ويژگيهاي مثبت و منفي است. ازجمله ويژگيهاي مثبت تحليل مضمون ميتوان به موارد ذيل اشاره کرد: انعطافپذيري؛ يادگيري و اجراي نسبتاً آسان و سريع؛ قابل استفاده بودن براي پژوهشگران کمتجربه در تحقيقات کيفي؛ ارائة نتايج قابل فهم براي همة افراد تحصيلکرده؛ امکان انجام تحقيقات مشترک با همکاران و مشارکتکنندگان پژوهش؛ توانايي تلخيص مفيد ويژگيهاي کليدي متن يا ارائة توصيفي جامع از مجموعة دادهها؛ برجستهسازي تفاوتها و شباهتهاي موجود در دادهها؛ امکان مطرح شدن انگارههاي پيشبينيناپذير؛ قابليت تفسير اجتماعي و روانشناختي از دادهها؛ روشي مناسب براي تحليلهاي کيفي مرتبط با تدوين خطمشي.
با اين حال، تحليل مضمون چالشهايي نيز دارد؛ همچون: عدم ارائة رهنمودهاي دقيق براي تحليلهاي سطح بالاتر؛ محدوديت در بررسي تضادها و تناقضهاي موجود ميان دادهها؛ نبود امکان تحليل دقيق زبان استفادهشده در متن، برخلاف روشهاي «تحليل محتوا» و «تحليل گفتمان».
- ایمان، محمدتقی (۱۳۹۶). فلسفة روش تحقیق در علوم انسانی. قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- حافظنیا، محمدرضا (۱۳۹۱). مقدمهای بر روش تحقیق در علوم انسانی. تهران: سمت.
- خنیفر، حسین و مسلمی، ناهید (۱۳۹۷). اصول و مبانی روشهای پژوهش کیفی. تهران: نگاه دانش.
- عابدی، حسن و دیگران (۱۳۹۰). تحلیل مضمون و شبکه مضامین: روشی ساده و کارآمد برای تبیین الگوهای موجود در دادههای کیفی. اندیشة مدیریت راهبردی، ۵(۲)، ۱۵۱-۱۹۸.
- کمالی، یحیی (۱۳۹۷). روششناسی تحلیل مضمون و کاربرد آن در مطالعات سیاستگذاری عمومی. سیاستگذاری عمومی، ۴(۲)، ۱۸۹-۲۰۸.
- محسنی، علیرضا و سلیمی، علی (۱۳۹۱). تحلیل محتوای کیفی قیاسی و بهرهگیری از آموزههای اسلامی در علوم اجتماعی. روششناسی علوم انسانی، ۱۸(۷۲)، ۱۳۵-۱۵۹.



